درباره فیلمهای کوتاه تجربی سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه
نوشته: سعیده جانیخواه
«گویا برنامهای برای دیدن فیلمهای تجربی ندارید»، این چند روز، این جمله را از فیلمسازان تجربی زیاد شنیدیم. باور کنید ما برای همه فیلمها و همه بخشها برنامه داریم. باور کنید هیچ لیست سفارششدهای وجود ندارد. باور کنید هیچ احترام ویژهای برای بخش داستانی قائل نیستیم. آنچه تفاوت و کمیت را ایجاد میکند تعداد بالای تولید فیلمهای داستانی به نسبت تجربی و انیمیشن و مستند در یک سال است. طبعا تولید بیشتر، تعداد بیشتری را هم وارد لیست نهایی جشنواره میکند (هرچند که سال قبل در یادداشتی مفصل به عدم وجود اساسنامه در تعداد فیلمهای انتخابی مخصوصا در بخش داستانی، معترض شدیم و بعدتر، شکل و شمایل جشنواره را بیشتر زیر ذرهبین میبریم). اما آنچه برای ما مهم است، توجه یکسان به تمامی فیلمهاست، نه با قطعیت اما با درصد بالایی از اطمینان خاطر، میتوانم بگویم که تا آنجا که در توان و زمانمان بود، فیلمها و باکسهای مختلف را تماشا کردیم. اما چرا جریان فیلم تجربی ما، به جای اینکه عنصر قدرتمند جشنواره باشد، این میزان گوشهگیر و منزویست، چرا ساکت است و حرفی برای گفتن ندارد؟ گمان میکنم ایدهی فیلم تجربی در ایران، هنوز خام و جوان و به حد اعلا تازهکار است. به مطالعه نیاز دارد و به جستجو، به تمرین و سعی در بازیابی خلاقیت. متاسفانه آنچه در بخش تجربی امسال دیدیم به شدت ناامیدکننده و ناشی از درک اشتباه از جهانبینی فیلم تجربی بود. انگار هر فیلمی را که برایش گزارهای پیدا نمیکنیم تا در زیرمجموعهی مشخصی بگنجد، تجربی مینامیم. فیلم تجربی، فیلمی نامفهوم، گنگ یا غیرقابل درک نیست که هرچه پیچیدگی مفاهیمش بیشتر شود، تجربیتر لقب بگیرد. فیلم تجربی حاوی یک اصالت و تجرید از سینماست. ایدهای که بازی را به سمت دیگری میکشاند و وجه دیگری را روشن میکند.
«برفهای سپید سرگردان» که بنظرم بیشتر قابلیت مستند بودن داشت تا تجربی بودن. فیلم تجربی یک زمان دارد و یک لحظهی موثر. در ابتدا شاید ایدهی دیدن تصاویر در آب و از میان لرزش موجهای ریز آب، ایده بدی به نظر نرسد، اما وقتی از لحظهی تاثیر عبور میکنی و باز، بارها و بارها این ایده را تکرار میکنی، یکدستی، مانع ایجاد تنوع میشود و اینجاست که عادیسازی صورت گرفته. پلانهایی از فیلم افکت بود و کاش روزی برسد که افکت از جهان سینما کنار برود، لذت ناب مواجه با تصویر با فیلترهای رنگارنگ و دستکاریهای نرمافزاری، از بین میرود و این درست پله اول نابودی فیلم تجربی است که البته متاسفانه در ایران، فیلم دستکاری شده کامپیوتری را به اشتباه تجربی میخوانیم.
«گلولههای تعمید» کاش معنایش را برایمان تعریف میکرد، لایههای شخصیت انسانی شبیه انیمیشن یکدیگر سارا طبیبزاده؟ مرد چاق خودش را نابود میکند تا تبدیل به فرد دیگری شود؟ بارها و بارها کشتن و اصلا چرا این مفهوم در نسبت با چاقی و لاغری بیان میشود؟ نمیدانم، هرچه که بود میتوانم بگویم در دسته بیمعناهایی بود که چون نام دیگری ندارند، پس باید تجربی باشند. و البته نمیدانم چرا حمام، تازگیها لوکیشن مهمی شده است.
«آقای ایکس» با جدیت میگویم که این هم فیلم تجربی نبود. کاش کسی برای ما توضیح دهد که پاک کردن قابی که ما آنطرفش نشستهایم در جهان تجربی، چه جایگاهی دارد؟ و نابود شدیم از جریات کهنه تغییر هویت.
«مالوم»، سیبی را گاز زدیم و جریان حکومت اشتباه بر زمین آغاز شد، فیلم تجربی میتواند از مفاهیم عمیق بشری فاصله بگیرد؟ اگر اینطور باشد خوشحال خواهیم شد. رنجی که «جنگ و صلح» (احسان میرزائی) هم گرفتارش بود و البته استفاده از افکتهای دمدستی اولین نرمافزارهای تصویری، ضربه نهایی را زد.
«تا ابد سکوت» و تلاش برای ساخت معنایی استعاری در بطن سکوت و فریاد… تلاشی ناموفق و جا نیفتاده یا به قول سینماییها درنیامده.
چقدر کم درباره فیلم تجربی، گفتنی داریم، شاید باید منتظر باشیم، فیلمسازان حرف جدیدی بزنند، حرفی که متعلق به دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی نباشد و آزمودهها را دوباره نیازماید. حرفی که شبیه پیش از خود و پس از خود نباشد. سینمای تجربی زبان دارد تا با ما حرف بزند. بیزبانی، معنایش تجربی بودن نیست. کاش سینما را یاد بگیریم، سینما یادگرفتنی ست و البته یاد دادنی. سینما الکن نیست.
فیدان در شبکههای اجتماعی