دیروز آقای بیژن میرباقری در پی ماجرای بازنگشتن فیلم کوتاه به جشنواره فیلم فجر و اعتراض و تلاش دوباره فیلمسازان فیلم کوتاه ایدهای مطرح کردهاند مبنی بر راه انداختن یک جشنواره «مردمی» در برهه زمانی که مجموعه جشنوارههای فجر برگزار میشود. اینکه دوستان فیلمساز فیلم کوتاه دارند تلاش میکنند به حق خود برسند اتفاق بزرگی است. اما در همین اتفاق بزرگ هم باز نقص همیشگی موجود است. که دوستان جوانتر ساکتاند و باز همه سنگینی کار را گذاشتهاند به دوش بزرگترهایشان. شاید این اتفاق به نفسه چندان اتفاق بد و عجیبی نباشد. اما وقتی این سکوت و انفعال همیشگی است، آدم پیش خودش فکر میکند پس انرژی و جسارت جوانی با اتکای هوشمندانه به پشتوانه فکری بزرگترها به چه کار میآید؟ به نظر ماجرا باید برعکس باشد، که جوانترها پیشقدم باشند و بزرگترها و با تجربهترها هدایتگر. بگذریم. دلیل نوشته شدن این یادداشت چیز دیگری است.
برگردیم و از خودمان یک سؤال کوچک بپرسیم. در زمانه و شرایطی که مدیران ارشد در همه حوزهها بهجای رفع مسئله دنبال پاک کردن صورتمسئلهها هستند، در شرایطی که همواره تلاش بر این است که کار خودشان را بکنند و این کنار اگر کسی خواستهای داشت با نگاهی عاقل اندر سفیه تنها دستبهسرش کنند، چرا باید مراقب ایدههایی که برای رفع مشکل پیشنهاد میدهیم نباشیم؟ آیا آن ناخودآگاه مدیریتی «دستبهسر کن» و «از زیر کار در رو» درون خود ما هم هست؟ حتماً هست که اینطور بهراحتی میتوانیم یک ایده که چه عرض کنم، بهانه بدهیم دست مدیران برای دستبهسر کردن خودمان!
واقعیت امر اینجاست که فیلم کوتاه نه تشنه نام «فجر» است و نه نیازمند سیمرغش. هیچ جادویی هم درون این عناوین و برهههای زمانی و مخلفاتشان نیست. تلاش اصلی برای دیده شدن توسط مخاطبان فجر است. مخاطبانی که چه در مقام خبرنگار، منتقد، فیلمساز، بازیگران، تهیهکنندگان و سایر دستاندرکاران… بدنه اصلی سینمای کشور را تشکیل میدهند. دوستانی که اساساً بیخبرند ازآنچه در عرصه فیلم کوتاه ــ عرصه سینما و سینماگران آینده ــ در حال رخ دادن است. آنهم به دو دلیل: نه خودشان پیگیرند و نه کسی فیلمهای کوتاه را نشانشان میدهد. بله. جشنواره فیلم فجر اینجا به کار فیلمسازان فیلم کوتاه میآید. که در قالب سانسی مستقل، در ساعاتی مناسب و در سالن اصلی به نمایش دربیایید. نه غیرازاین. نه در سالنی حاشیهای و نه در ساعتی بیربط. چرا باید همیشه به کم و حداقل قانع باشیم؟ کجای کیفیت و افتخار فیلمهای کوتاه این سالها کم و حداقلی است؟ تجربه اکران موفق مستندهای بلند در سال قبل دلیل کافی و محکمی هم هست برای داشتن چنین خواستهای و البته موجه بودن آن.
دیگر زمان آن رسیده، مدتهاست زمانش رسیده که مثلاً حرفهایهای این رشته ــ که دو روز دیگر خون فیلمسازان بهمراتب بااستعدادتر و تازهنفستر فیلم اولی را به شیشه خواهند کرد… آنهم با بیاطلاعی و منطق کج و کهنه خودشان ــ توانایی فیلمسازان نسل بعد و کیفیت بهمراتب بالاتر فیلمهای کوتاهشان را ببینند و متوجه باشند هیچوقت سن کم و نام کمتر شناخته شده هیچ فیلمساز جوانی دلیل بر رفتار ناشایست آنها نیست و نخواهد بود. به نظرم واقعاً عیب است بر ما که سعید روستاییها بروند و در فجر کشف شوند. سعید روستایی در بدنه فیلم کوتاه فیلمهای پرافتخار و مهمی ساخته و تربیت شده تا بتواند برود و «ابد و یک روز» ش را بسازد. اما چه سود که ادعای کشف و معرفیاش را نه جامعه فیلم کوتاه که دیگران به یغما بردند. این است دلیل محکم برای حضور حتمی در جشنواره فیلم فجر. استفاده کردن از ظرفیت و توجهی که در آن ۱۰ روز به سینمای ایران میشود. آنهم برای به نمایش گذاشتن تواناییهایی که تنها با یک بار دیده شدن فیلمها اثبات میشوند. فیلم کوتاه و فیلمسازان فیلم کوتاه بخشی از سینمای ایران هستند پس بودن و دیده شدن در آن ۱۰ روز حق انکارناپذیرشان است. مدیرانی که ادعای حمایت دارند چرا مهمترین مرحله حمایت، یعنی عرضه درست و بهموقع را چنین سرسری میگیرند؟ چرا اجازه دادهایم واژه حمایت مساوی دادن پول تولید فیلمها بشود؟ کدام شاهکار سینمایی درون کشوی فیلمسازش مؤثر بوده است؟
از زاویهای دیگر به این ایده نگاه کنیم. در مقطعی که تمام توجه بر روی جشنواره فیلم فجر است راه انداختن یک جشنواره دیگر چه سودی دارد؟ مگر کم داریم جشنواره فیلم کوتاه؟ درد ما افزایش تعداد جشنوارههاست، یا افزایش استاندارد و عرضه درست فیلمها به مخاطب؟ وقتی همه جای دیگری را نگاه میکنند بهترین و استادانهترین هنرنمایی هم مخاطبی نخواهد داشت… جز خودمان. و دوباره خودمان! درنهایت هم بیایند و یکی دو سیمرغ هم بدهند. یک تندیس خالی به چه کار فیلمساز میآید؟ نفس برگزاری جشنوارهها گرفتن تندیس و جایزهاش نیست دوستان. چرا باید اجازه دهیم به اینقدر فرومایه و مادی ماندن!
ایده بدهیم. گفتگو کنیم. اعتراض کنیم و حق را بخواهیم. اما با درایت و آیندهنگری. مدیران ما مستعد از زیر کار دررفتن هستند. صادق باشیم. فیلم کوتاه شایسته توجه مخاطبان فجر است. اسم و تندیس و مقطع زمانی به هیچ کار نمیآید.
هادی علیپناه
پانزدهم مهرماه ۱۳۹۵
متن یادداشت بیژن میرباقری که روز گذشته در سایت تخصصی ایسفا منتشر شد :
به نظر میآید با توجه به جریانی که سال گذشته ایجاد شد و تعدادی امضاکننده یک نامه سرگشاده خواستار بازگشت سیمرغ بلورین فیلم کوتاه در جشنواره فجر بودند و علیرغم تمام رایزنیها این امر در تصمیمگیری شورای سیاستگذاری فجر محقق نشد، هیات مدیره تنها میتواند روش تعاملی خود را ادامه دهد و از آنسو مسئولین لبخند بزنند و همچنان امید به بازگشت داشته باشند و جشنواره با دبیرانش میآیند و میروند و احتمالاً اتفاقی حاصل نمیشود.
با این اوصاف فیلم کوتاه تنها جریان هنری است که از چرخه فرهنگی فجر بهرهای نمیبرد. هیات مدیره و فیلمسازان باید متقاضی جشنی مستقل از جشن فجر باشند. جشنی که کافی است برای آن عنوان مردمی بگذاریم، تا مکلف به برگزاری اختتامیه و غیره نباشیم. پس اگر این خواسته بهنوعی خواسته تمامی فیلمسازان باشد، هیات مدیره میتواند با بهانه حضور در چرخه فرهنگی و زمانی فجر تقاضای مجوز برگزاری جشن مستقل و مردمی برای فیلم کوتاه فجر را بکند.
بیژن میرباقری
۱۴ مهرماه ۱۳۹۵
این یادداشت پیش از این در وبسایت تخصصی ایسفا منتشر شده است.
فیدان در شبکههای اجتماعی