گفتگو با محمد رسولی عضو هیات انتخاب ششمین جشن مستقل فیلم کوتاه سینمای ایران
به نظر محمد رسولی حضور در هیات انتخاب جشن فرصت بسیار خوبی برای هر عضو فعال سینمای کوتاه است که به واسطه آن بتواند پکیج تقریباً کاملی از تولیدات یک سال گذشته فیلم کوتاه را یک جا ببیند. و البته این فرصت باعث میشود تصویری کلی از کیفیت آثار نیز به دست بیاید. تصویری که در ادامه با ما به اشتراک گذاشته شده است.
وقتی قبول میکنی جزو هیات انتخاب جشنوارهای باشی رعایت کردن چه چیزهایی را برای خودت ملزم میدانی یا میتوان سؤال را به اینطرف برد که هیات انتخاب جشن ششم بر روی رعایت چه مواردی توافق کرده است؟
واقعیتی که وجود دارد همیشه در همه جشنوارهها از بین مجموع فیلمهایی که فرستاده شده بخش قابلتوجهی از فیلمها تکلیفشان مشخص است که فیلمهای خوبی نیستند. حالا اگر مخاطب حرفهای فیلم باشید در پلان چهارم پنجم حساب فیلم دستتان میآید. ترکیب هیات انتخاب این دوره به گونهای بود که دو طیف سلیقهای و دو نسل فیلم کوتاه در آن حضور داشتند و اختلافسلیقه قابلتوجهی وجود داشت. مطمئناً جهانبینی من با شخصی که بیست سال از من بزرگتر است خیلی فرق دارد. آنچه اتفاق افتاد این بود که فیلمهایی بودند که من در شرایط عادی حتی حاضر نمیشدم سه دقیقه آن را تحمل کنم اما برای اینکه در جمع هیات انتخاب حتی شده یک نفر هم، این فیلم برایش مهم بود همه ما مینشستیم و آن را تا آخر میدیدیم. متعاقباً آنها هم همینگونه بودند. شاید فیلمی برایشان خالی از هرگونه جاذبهای بود اما برای اینکه اعضای دیگر تمایل داشتند فیلم را ببینند آن فیلم را تا انتها میدیدند. اینیک قانون نانوشته بود که شما درنهایت ملزم هستید به سلیقههای بقیه اعضای هیات انتخاب احترام بگذارید.
مزیتها و معایب دیگری که بهواسطه تعداد بالای اعضای هیات انتخاب به دست میآیند کدام هستند؟ چون اکثر جشنوارهها این ویژگی را ندارند و هیات انتخابشان حداقل افراد ممکن را دارد و معمولاً از گروههای سه نفری تشکیل میشوند؟
نمیشود گفت که معایبی دارد ولی حسنش این است که طیف بیشتری از سلیقهها باعث شدند تنوع قابلملاحظهای در بین فیلمهای انتخاب شده به وجود بیاید. خروجی ما را نگاه کنید تقریباً سقف تعداد فیلمهایی را که باید، برای حضور در جشن انتخاب کردهایم. چون گاهی منی که از یک فیلم خوشم آمده بود تمام تلاشم را میکردم که باقی اعضا را به حضور این فیلم در جشن مجاب کنم.
به نظرت چند درصد از این فیلمها با این ویژگی بالاآمدهاند؟
شاید دو درصد یا یک درصد. فیلمی نبود که آنقدر شکاف عمیقی بین سلیقهها باشد. از مجموع فیلمها نهایتاً سه یا چهار مورد این وضعیت را داشتند که با بحث و توضیح در مورد آن بالاآمدهاند.
درمجموع از بین این ۳۶۰ فیلمی که دیدید اگر بخواهید یک ارزشگذاری کلی انجام بدهید وضعیت فیلمهای کوتاه چگونه بود؟
اگر بخواهم در مورد وضعیت فیلمهای کوتاه مقایسه تطبیقی کنم با سال ۱۳۸۹ که من آن سال هم عضو هیات انتخاب بودم، میتوانم بگویم که آنقدرها ازلحاظ کیفی یا انرژی و دنیای فیلمها تغییر چندانی به وجود نیامده است. ازلحاظ فنی کمی تغییر طبیعی است چون انواع و اقسام دوربینها آمدهاند و درزمینه فیلمبرداری پیشرفت خوبی داشتهایم و دو فیلم خوب دیدیم که وامدار بخش صنعت سینما هستند.
اما بخش قابلملاحظهای از فیلمها حتی شرایط اولیه حضور در جشن را نداشتند. از بین کل آثار ۳۰۰ فیلم با اکثریت آرا رد شدند و شاید ۱۰ فیلم بود که اختلافنظرهایی در موردش بود. درصد بالایی از فیلمها حال و هوای فیلمهای کلاسی را داشتند و اصلاً از اینکه فیلمسازانشان این فیلمها را برای حضور در جشن ارسال کرده بودند تعجب میکردیم.
خب هر فیلمسازی دوست دارد کارش را به همهجا بفرستد!
آنها که تکلیفشان مشخص است. یک مشکل اساسی که در فیلمها وجود داشت و مرا خیلی آزار میداد این بود که در بین فیلمها آنقدرها فیلم کوتاه نمیبینی. یعنی اینکه ساختار اتمسفر و جهانبینی ارائهشده توسط فیلمساز در خیلی از موارد فیلم کوتاه نیست. بعضی فیلمها فقط زیر سی دقیقه هستند. انگار این تمایل برای ساختن فیلم بلند باعث میشود فیلم کوتاه را درک نکنند یا ناکامیشان در ساخت فیلم بلند باعث شده فیلم کوتاهی با این سروشکل بسازند.
یا این فیلمش بهعنوان یک نمونه کار برای ارائه به تهیهکننده است!
دقیقاً. یعنی فیلم کوتاه برای فیلم کوتاه نیست فیلم کوتاه برای فیلم بلند است.
به نظرت چند درصد از این فیلمهایی که انتخاب شدند فیلم کوتاه به آن معنای واقعی هستند؟
به نظر من ۳۰ درصد. از مجموع این ۵۷ فیلمی که انتخاب شد به جرات میتوانم بگویم حدود ۲۰ موردشان ـ به نظر من البته ـ فیلم کوتاه بودند. یکی از اصلیترین ویژگیهای یک فیلم کوتاه خوب منحصربهفرد بودن آن است. درصورتیکه سیل عظیمی از فیلمها را دیدیم که خیلی شبیه به هم بودند، با ایدههای مشترک و پرداخت بد، یعنی انرژی جدیدی در فیلم نمیدیدی.
چند سالی هستند که تعداد فیلمهایی که با هزینه شخصی یا حمایت تهیهکنندگان غیردولتی ساخته میشوند بیشتر از فیلمهایی است که توسط انجمن سینمای جوان، مرکز گسترش یا نهادهای دیگر ساخته میشوند. اما وقتی به فیلمهای انتخابشده نگاه میکنیم نزدیک به نیمی از فیلمها تهیهکننده دولتی دارند. به نظرت این اتفاق باعث نمیشود بگوییم: بااینکه تعداد فیلمهای شخصی افزایشیافته اما همچنان تهیهکنندههای دولتی به لحاظ کیفی بهتر عمل میکنند؟
چیزی که میگویی مطمئناً خواستگاهش از اینجاست که جایی مثل انجمن سینمای جوان یا مرکز گسترش یا انجمن دفاع مقدس همیشه روی آدمهایی هزینه میکنند که امتحانشان را پس دادهاند. حداقل مدیوم و الفبای فیلم کوتاه را میشناسند. حالا اینکه فیلم خوبی میسازند ـ فیلم خوب به معنای فیلمی متفاوت یا منحصربهفرد- یا نه یک بحث دیگر است ولی این فیلمها معمولاً سطح کیفی خوبی دارند. انجمن برحسب شناختهشدهتر بودن فیلمساز بر روی آن سرمایهگذاری میکند. به نظر من این آمار را اینگونه باید نگاه کرد مجموع فیلمهایی که انجمن تولید کرده است چند درصدش، درنهایت به جشن راه پیداکردهاند. اینگونه میتوان فهمید که انجمن سینمای جوان چقدر موفق بوده است چون انجمن مهمترین متولی است و مطمئناً تولیدات زیادی داشته است.
از طرفی آن استایل فیلمسازی موسوم به فیلمهای انجمنی هنوز در بین تولیدات انجمن وجود دارد. فیلمهایی که به نظرم با بیست سال تأخیر ساخته میشوند. اینیکی از مهمترین نقطه ضعفهای تولیدات انجمن است که هرچقدر هم امیدوارم میشویم که دارد کمرنگ میشود ولی باز فیلمهایی با این سروشکل ساخته میشوند.
شاید جهانبینی فیلمها این مشکلی را که میگویی داشته باشند اما به لحاظ ساختار حتی در این دست فیلمها شاهد رشد قابلملاحظهای هستیم.
من بیشتر با آن دنیا مشکلدارم. چون الآن شما برای پیدا کردن کسی که خوب تصویر و صدا بگیرد آنقدرها دردسر نخواهید داشت این روند در شرایطی که انجمن سینمای جوان n تومان به شما پول داده باشد تسهیل هم میشود. ولی اساساً آن دنیا و آن نگاه، نگاه کهنهای است. یعنی حالا اینکه انجمن سینمای جوان این نگاه را دوست دارد و فیلمسازها مجبورند خودشان را با این نگاه مطابقت بدهند یا نه، موضوعی است که باید بررسی شود. ولی کماکان بعضی از فیلمسازهای ما به هر دلیل در حال و هوای دهه شصت و هفتاد با آن نگاه و با آن جهانبینی باقیماندهاند.
اما از طرف دیگر فیلمهایی با ساختاری منحصربهفرد هم در بین این تولیدات هستند در مورد آنها نظرت چیست؟
مشکلی که وجود دارد این است که در نظام مدیریتی ایران موفقیتها و ویژگیها، موفقیتها و ویژگیهای فردی هستند و نه موفقیتها و ویژگیهایی ناشی از یک عملکرد مدیریتی. حالا دراینبین فیلم و فیلمسازی اگر خارج از روند قدیمی دارد حرکت میکند بیشتر ناشی از خلاقیت و توانایی فردی وی است.
خب مگر اینیکی از اصلیترین شعارهای انجمن نیست؟ استعدادیابی و حمایت از آن استعدادها؟
نمیتوان این را انکار کرد و حتی نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که کیفیت مضمونی فیلمهایی که امروز در انجمن تولید میشوند در مقایسه با شرایط چند سال قبل بسیار امیدوارکنندهتر هستند. بااینحال باید به این نکته توجه کرد که درنهایت چه تعداد فیلم از طرف انجمن به جشن ارسال شده که این ۱۳ فیلم راهیافته فیلمهای خوب و قابلقبول آنها هستند.
در ترکیب هیات انتخاب جشن هرکدام از اعضا مهارت و تخصص خاص خودشان را دارند. در فرآیند انتخاب، سایر اعضا چقدر به تخصص و مهارت یک فرد خاص اتکا داشتند؟ برای مثال روی نظر او برای یک فیلم ارزش بیشتری قائل بودند؟
اگر بخواهم صادقانه بگویم این اتفاق نیافتاد. دو دلیل عمده برای این اتفاق هم وجود دارد. یک اینکه تمام اعضا بهواسطه سالها فیلم دیدن دانش لازم در مورد بخشهای مختلف یک فیلم را دارند و خب در اکثر موارد احساس نیاز نمیکنند در مورد بخش خاصی از شخصی که در آن حوزه متخصصتر است سؤال کنند یا نظر او را معیار قرار دهند. از طرف دیگر برای مثال خود من در دورهای هم فیلم ساختهام و هم تدوین کردهام. خب این باعث میشود در مورد آن بخشها اطلاعات لازم را داشته باشم.
چه تعداد از فیلمها را بیشتر از یکبار دیدهاید. و دلیل این کار چه بوده است؟
الآن دقیقاً حضور ذهن ندارم که بگویم چه تعداد یا چند درصد از فیلمها را دوباره دیدهام. پنج یا شش مورد از فیلمها را یا برای کشف دوباره یا به توصیه یکی از اعضا دوباره دیدیم.
به نظرت چندمرحلهای کردن انتخاب فیلمها میتواند تأثیری بر کیفیت انتخاب داشته باشد. برای مثال یک گروه واحد در مرحله اول غربال اولیه را انجام دهد، در مرحله دوم کمی سختگیرانهتر فیلمهای باکیفیت بالاتر را انتخاب کند و در مرحله نهایی تعداد این فیلمها را به حدی برساند که جشنواره مدنظر دارد. در این شرایط فیلمها سه بار دیدهشدهاند و خب فرصتی ایجادشده تا زوایای مختلف فیلمها دیده شوند و نکات گنگ یا از نظر دورمانده توسط هیات انتخاب دیده شوند. البته قبول دارم که چنین روشی مرحله انتخاب را طولانی میکند اما درنهایت رسیدن به کیفیت ارزشش را دارد.
به نظر من معدود فیلمهایی هستند که نیاز به دوباره دیده شدن دارند. فیلمهای خوب که تکلیفشان مشخص است. صحبتی که همیشه با بچهها داشتیم این بود که از این ۵۷ فیلم، هفت هشت فیلم واقعاً فیلمهای خوبی هستند. بعد با یکفاصله زیاد باقی فیلمها در ردههای پایینتر قرار میگیرند. دلیل اینکه تعداد زیاد شد این بود که ما دیدیم واقعاً اگر این فیلم باشد دور از انصاف است که آن فیلم دیگری نباشد. اگر ما اخلاقی به این موضوع نگاه کنیم به نظر من دور از اخلاق است که فلان فیلم باشد ولی فیلم دیگر که به لحاظ کیفیت در همان حد است نباشد. این مسئله کمی کار را سخت میکند. ما میتوانستیم ۴۰ فیلم انتخاب کنیم. ولی مطمئناً در حق ۱۷ فیلم دیگر اجحاف میشد. چون آن ۱۷ فیلم پابهپای آن ۴۰ فیلم دیگر بودند. جدای از نگاه سلیقهای که ممکن است فیلمی سلیقه من نباشد درنهایت استانداردهایی وجود دارد که نمیتوان نادیدهاش گرفت.
آیا به لحاظ کیفی رشدی در فیلمهای شهرستانی میبینی؟ الآن بخشی از سیاست مدیران این است که میخواهند با تمرکززدایی به شهرستانها توجه بیشتر بکنند. چند روز پیش آقای ایوبی هم این حرف را گفت که اجازه دهید فیلمهای بلند ویدئویی در شهرستانها راحت ساخته شوند. به نظر شما این سیاستها کمکی کردهاند یا نه شهرستانیها به لحاظ کمبود امکانات و کمبود دانش و آگاهی همچنان دچار مشکلات قبلی هستند؟
شاید به دلیل در دسترس قرار گرفتن ابزار مدرن، شکل و شمایل فیلمها رشد کیفی را نشان دهند اما مسئله اینجاست که جهانبینی فیلمسازان رشد چندانی را نشان نمیدهد. اکثر موضوعات شبیه به هم هستند و انگار چند سالی دیرتر ساختهشدهاند. شاید همیشه یکی دو مورد استثنا پیدا کنیم اما در کل آسیب اصلی به نظرم متوجه جهانبینی فیلمسازان است.
تقریباً تمام بحث ما مربوط به فیلمهای داستانی شده اما در جشن فیلمهای تجربی هم حضور دارند وضعیت کلی این دسته از فیلمها چطور بود؟
نکته جالب اینجاست که تعداد این فیلمها بسیار کمتر شده. در بین این تعداد کم هم هنوز رشد قابلتوجه کیفی را شاهد نیستیم. کلاً در بین ۳۶۰ فیلم تعداد فیلمهای تجربی فکر نمیکنم که بیشتر از ده مورد بوده باشد. ازاینبین هم فیلم تجربی که تو را به شعف بیاورد وجود نداشت و درنهایت هم یکی دو مورد بیشتر برای جشن انتخاب نشدند.
این قضیه شاید از این مسئله نشأت میگیرد که در چند سال اخیر خیلی بحثهای داغی وجود دارد که درواقع این فیلمهای تجربی که در جشنوارهها حضور دارند فیلم تجربی نیستند و عناصر سینمای تجربی را ندارند و شاید یکجورهایی این قضیه منفی عمل کرده است. یعنی فیلمسازان بهجای تلاش برای شناخت ساختار فیلم تجربی از ساختن این دست فیلمها دوری میکنند.
واقعاً فیلم تجربی خوب ساختن از فیلم داستانی خوب ساختن خیلی سختتر است. به این دلیل که هم باید چیزهای نو ارائه دهی و در وجوه فنی هم باید عرضاندام کنی. شاید کمی فیلمسازهای ما راحتطلب شدهاند و همچنین تب وحشتناکی در بین فیلمسازها وجود دارد که دوست دارند فیلم بلند بسازند و این موضوع را در فیلمها هم میتوان دید که سیاهمشقی هستند برای فیلمهای بلند. خب در چنین شرایطی جایی برای فیلم تجربی نیست!
فیدان در شبکههای اجتماعی