نگاهی به فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک

نوشته: مهران امیری حسینی

توجه: این نوشته داستان فیلم را لو می‌دهد.

سینمای کوتاه این سال‌های ایران، هر سال شاهد اتفاقات نویدبخشی بوده‌ است. بسیار اشتیاق برانگیزتر از  سینمای بلند و حرفه‌ای‌اش. فیلم کوتاه «حیوان»، ساخته برادران ارک، واپسین جرقه و شگفتی ناباورانه این سینماست. اگر در پیشینه ادبی و سینمایی ایران فیلم «گاو» مهرجویی دارای جایگاهی بلند است که بر محور رابطه جنون آمیز مش‌حسن و گاو او می‌چرخد و سال‌ها بعد  هم او در فیلم «پری» از ماهی‌های شناور در سوپ غذا، تصویری علیه گوشت‌خواری می‌آفرید، حال برادران ارک پا را به وادی دورتری از رابطه انسان و حیوان گذاشته‌اند. آن‌ها ماجرای انسان درنده و حیوان مظلوم را چون کلافی سر در گم، به دست مخاطب سپرده‌اند.

«حیوان» گفتگوی انسان با تاریخ است. چرا و چگونه جهان را بخش‌بندی کردیم و مرزهایش را اینگونه بر خود بستیم؟ و درون پاسخ احتمالی به چنین سوالی، گویی درددلی نیز نهفته است که ما حتی از حیوانات هم بی‌پناه‌تریم. درست است که آن‌ها شکار می‌شوند اما دست‌کم آزادند و اسیر این هویت انسانی- ملیتی نشده‌اند. کاراکتر فیلم بعد از ناکامی در فرار از مرز، سعی دارد در لباس و ظاهر یک حیوان نقشه‌اش را عملی کند. از این پس، فیلم، به زبانی هذیانی و کابوس‌گونه روی می‌آورد. کابوسی که انسان (این حیوان ما قبل تاریخ) از بازگشت به خویش دچارش می‌شود. می‌پذیرد و پس می‌زند. پا در گل و خار و علف با خویش روبرو می‌شود و از هوش می‌رود. تراژدی انسانی که می‌خواهد به قرار حیوانی خویش بازگردد تا آزاد شود. اما حیوانیت همچون پیچکی به دور او حلقه می‌زند و در صدد بلعیدن اوست. حتا شکل سُم‌های حیوان، قرار است طریقه درست راه رفتن را پیش پای او ‌بگذارد. انسان/حیوان عاقبت می‌گریزد و با بهترین تصاویری که سینمای ایران از حیات وحش به ثبت رسانده، رو در روی حیواناتی از سرزمینی دیگر قرار می‌گیرد؛ اما بلافاصله توسط انسانی در آن‌سوی مرز، شکار می‌شود. این شکارچی بزرگ تاریخ. شکارچی خودش. شکارچی هر کسی که از مرزی می‌گریزد. خواه انسانی که هوای زندگی در سرزمینی دیگر در سر دارد و یا انسانی که در مرزهای‌ انسانی- حیوانی‌اش در تردد است. خود او هم در اوایل فیلم حیوانی را که در پوستش رفته، شکار کرده بود. گفتگویی با تاریخ در نمی‌گیرد. او اسیر و ظالم و مظلوم خویش است. صید و صیاد همزمان است.

اما مهمترین اتفاق، کارگردانی اثر است که هم‌پا با بهترین ساخته‌های روز دنیا پیش می‌رود. هر آنقدر که مسیر شکل‌گیری ایده تا فیلم‌نامه شوق‌انگیز است، در مرحله کارگردانی از ترکیب رنگ و لنز، گویی آفرینش مضاعفی اتفاق افتاده است. برادران ارک، ناخودآگاه را به مرحله اجرا، آورده‌اند و سینمای آن‌ها ترکیبی از تصاویری است نانوشتنی، نه تصاویری بر اساس متنی مکتوب. به زبانی دیگر، کارگردانی برای آن‌ها خلق معنای تصویری فیلم‌نامه است نه معادل تصویری آن. برادران ارک از همان ابتدا بر خلاف آن نقل قول معروف تن‌پرورانه و مورد علاقه فلم‌سازان ایرانی که «اگر فیلم‌نامه خوبی داشته باشی در نهایت فیلم متوسطی خواهی ساخت و اگر فیلم‌نامه متوسطی داشته باشی، فیلمی ضعیف. پس سعی کنید فیلم‌نامه عالی و بی نقصی داشته باشید تا در نهایت فیلم خوبی بسازید»، دریافته اند که حتا در صورت داشتن فیلم‌نامه‌ای متوسط و ضعیف هم می توان با جادوی اجرا، فیلمی خیال‌انگیز ساخت. همان کاری که در « آفتاب‌سوخته» هم  پیش‌تر انجام داده بودند. آن‌ها مسیرشان را یکسره از راهی دیگر رفته‌اند. حال آنکه در اینجا فیلم‌نامه نیز خود در اوج پختگی است.

«حیوان» نگاهی جسورانه‌تر به جدال انسان و حیوان انداخته‌ است. جدالی که پس زمینه‌ای از تاریخ و جغرافیا و سیاست را با خود حمل می‌کند. نه فریب شعارهای کمپین‌ها و سیاسیون را می‌خورد و نه ایدئولوژی مرسومی را پیروی می‌کند. بازتابی است از وضعیت حیوانی انسان که برای فرار از زندان خودساخته‌اش، دست از شمایل متمدن خویش می‌شویَد و به هیئت دیرینه‌اش باز می‌گردد؛ اما یادش می‌رود پیش‌تر، او را به سر نیزه شکار، دریده بود.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=7730