مقدمه:
خواستم بگویم جشنواره اپن ایر آلمان مثل هر جشنواره دیگری پرانرژی و شاد دنبال میشود اما دیدم کمی کم لطفی برای این جشنواره محسوب میشود؛ چون مطمئن شدم با آمدن علی عسگری عزیز؛ جشنواره جایگاه ویژهای هم برای او دارد که فقط برای دو روز پایانی خودش را به این جشنواره رسانده است و البته بعد از اینجا برای اکران فیلم اول بلندش به جشنواره دیگر میرود.
روز چهارم:
امروز طبق روال جشنوارههایی که پیش ازین حضور داشتم و برای شما نوشتم مهمانی برانچ یا همان صبحانه و ناهار توامان از ساعت ده تا یک بعدازظهر برقرار است.
این مهمانی توسط یک کمپانی ماشینسازی که در نزدیکی این شهر مستقر است ترتیب داده شده است. (فکر کنید چقدر خوب میشد که مثلا جشنواره فیلمی به اسم شهرمان داشتیم و کمپانی یا کارخانه مطرحی که در شهر ما قرار دارد بخشی از هزینههای جشنواره را در جهت اعتلای فرهنگ پرداخت میکرد.)
ساعت یازده به محل مهمانی که در چادری متوسط و در دویست متری محل خوابمان (همان چادر و جنگل) برگزار میشود رفتم و بازهم عایدی من از این مهمانی دوستیهای بیشتر با کارگردانان و مدیران جشنوارههای دیگر بود. ببشتر بحث ما درباره تولید زیاد فیلم کوتاه در ایران و داشتن نهادی مثل سینمای جوان و دفاترش و ابراز علاقه برخی تهیه کنندگان برای مشارکت با ایران در تولید فیلم کوتاه بود؛ مخصوصا اینکه دیدند فیلم من با مشارکت شهراداری ازمیر و انجمن سینمای جوانان قم ساخته شده است.
(مطمئنم سینمای جوان پی به اهمیت حضور بینالمللی در عرصه تولید برده و اگر مدیران بالادستی اجازه دهند خیلی زود تعداد مشارکتمان فراوان خواهد شد.)
در حین گفتگو با چند فیلمساز از کشورهای فرانسه؛ اسپانیا و لهستان نیز بحث به آشنایی آنها با سینمای ایران و مرحوم کیارستمی افتاد؛ دختر جوانی که با فیلم دومش در جشنواره حضور داشت مثل خیلی از ما برایش عدم حضور کیارستمی باور پذیر نبود و مدام ابراز تاثر میکرد.
بگذریم…
خوشبختانه امروز هوا آفتابی شد و مردم بیشتری برای دیدن فیلمها به محل برگزاری جشنواره آمدند.
متاسفانه موفق به دیدن فیلم حلزون نشدم و البته شناختی از فیلمساز این فیلم هم متاسفانه ندارم.
حدود ساعت سه علی عسگری به محل برگزاری جشنواره رسید؛ برای من باعث خوشحالی بود؛ چون اولا هم صحبت پیدا میکردم ؛ هم دنبال کننده موفقیتهای او بودم و میتوانستم مفصل درباره حضور در جشنوارههای معتبر و یافتن تهیه کننده خارجی با او به مشورت بنشینم.
شب:
نمایش فیلم علی با حضور جمعیت زیادی از تماشاگران در هوای آزاد برگزار شد و او بعد از نمایش فیلمش که مشخص بود مورد علاقه تماشاگران واقع شده به سوالات مجری و همچنین تماشاگران پاسخ داد.
بعد از اتمام سانس هم باهم درباره سینما؛ سلایق و اختلاف نظرهایمان درباره فیلمها گپ و گفت مفصلی زدیم.
درباره تندیس:
نمیدانم عکسهایی که از تندیسهای جشنواره گرفتم را دیدهاید یا خیر… تندیسی که دست ساز است و هرسال به شکلی متفاوت ساخته میشود و البته تنها شاخصه آن شاخ گوزن است که ب هر حال نماد این جشنواره است و به بهترین فیلمساز هشت میلیمتری و همچنین به یک نفر دیگر برای یک عمر فعالیت سینمایی در زمینه فیلمهای کوتاه نگاتیو تعلق گرفت.
این تندیس هم یکی از نشانههای خاص بودن این جشنواره در نوع خود کم نظیر است.
پایان:
روز پایانی جشنواره فیلمسازان مشغول جمع آوری وسایل و چادرهایشان هستند و خوشبختانه برعکس زمان برپایی چادر هوا آفتابی است؛ این جشنواره برای من خاطرات خوبی را رقم زد و امیدوارم سال آینده تعداد بیشتری از دوستان فیلمسازم بتوانند در این جشنواره حضور داشته باشند.
مطمئنم شما هم مثل من از رویکرد سایت فیدان در جهت نمایاندن روی نزدیک از جشنوارههای جهانی ممنون هستید؛ اگر عمری باقی بود بازهم مطالبم را از جشنوارههایی که در آن حضور دارم برایتان ارسال میکنم.
ارادتمند؛ فیلمساز فیلم کوتاه ایران، سعید نجاتی
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اپن ایر آلمان – بخش نخست
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اپن ایر آلمان – بخش دوم
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اپن ایر آلمان – بخش سوم
فیدان در شبکههای اجتماعی