سعیده جانیخواه
آنچه بر فیلم کوتاه ۹۶ گذشت…
به اعتقاد بسیاری از علاقهمندان و دوستداران سینمای کوتاه، این سالها، دوران طلایی فیلم کوتاه ایران است. افتخارات بینالمللی بسیار، تحول در شیوههای تولید فیلم کوتاه، ظهور فیلمسازان تازه کار و بااستعداد، باعث شده تا این سالها نویدبخش دوران شکوفایی در سینمای کوتاه باشد. اما آیا میتوان این ادعا را پذیرفت؟ آیا واقعا دورانی از شکوفایی رخ داده یا تنها با نمود تازهای از تبلیغات رو به رو هستیم؟
بررسی یک جریان سینمایی را میتوان در ابعاد و گرایشهای مختلفی دنبال کرد. یکی از پایههای اساسی فیلم کوتاه همواره فیلمنامه بوده است. سال گذشته جریان فیلم کوتاه داستانگو، بخش اعظم سینمای کوتاه را شامل نشده است. از میان انبوه فیلمهای کوتاه بیشتر شاهد این هستیم که موقعیتهای داستانی شکل میگیرد اما به نتیجه یا پایانی روشن ختم نمیشود. اگر این امکان وجود داشت که فیلمهای کوتاه را در قالب مثلث داستان رابرت مک کی بسنجیم باید بگوییم که این نوع از فیلمنامهها گرایشی نزدیک به فیلمنامههای خرده پیرنگ دارند. در مقایسه با ادبیات داستانی، این نوع از فیلمهای کوتاه به داستانهای کوتاهی مانند آثار ریموند کارور نزدیک هستند. یک موقعیت داستانی با استفاده از شخصیتهای پرداخت شده و در ترکیب زمان و مکان ساخته میشود اما فیلمنامهنویس انتظار ندارد این موقعیت داستانی به سرانجامی برسد و یا حتی تلاشی صورت نمیگیرد تا شخصیت محوری کنشمند باشد. بخش بزرگی از فیلمنامههای داستانی فیلم کوتاه در سال گذشته در این دسته قرار میگیرند (مانند فیلم کوتاه «نگاه» و فیلم کوتاه «سایه فیل») این گرایش از سمتی به سینمای غالب بلند در ایران وابسته است. جریان فیلمسازی که متاثر از فیلمهای اصغر فرهادی است. از سمتی شاید نزدیکی فیلمسازان فیلم کوتاه با جریان ادبیات داستانی و نمونههای داستان کوتاه موجب افزایش چنین ساختاری در فیلمهای کوتاه داستانی شده است. اگر بنا باشد سینمای کوتاه را در ابعاد جهانی بسنجیم این سلیقه و گرایش در فیلمنامه به جشنوارههایی نزدیک است که بر سمت و سوی هنری سینما بیش از داستانگویی اصرار دارند. گرایشی در فیلم کوتاه که کمتر به نمونههای موفق فیلم کوتاه در میان نامزدهای اسکار نزدیک است و بیشتر مناسب جشنوارههای معتبر اروپایی (مانند کلرمون فران و… ) است. در کنار این جریان فیلمنامهنویسی، نیمی از فیلمنامههای کوتاه، موقعیتهای استعاری و یا وضعیتهای اندیشه محوری را پایه نگارش فیلمنامه قرار میدهند که با سلیقه قدیمی مناسب فیلم کوتاه تشخیص داده میشد. آثاری که به جای تمرکز بر شخصیت پردازی بر نمادها و نشانهها، موقعیتهای استعاری و نمایش کنایی مضمون اصرار دارند و نه بر داستانگویی. جالب است که یکی از موفقترین فیلمهای کوتاه سال گذشته در این دسته قرار میگیرد، فیلم کوتاه «حیوان»، با حضور در جشنواره کن و بسیاری از جشنوارههای خارجی و بردن جایزه اصلی جشنواره فیلم کوتاه تهران یکی از موفقترین نمونههای سال گذشته بود.
از سوی دیگر، کارگردانی و استفاده از ابزارهای آن، شاید یکی از چالشهای اصلی فیلمسازان کوتاه است. هر فیلم کوتاه عرصهای ست که فیلمساز فراهم میآورد تا توانایی خود برای تسلط بر ابزارهای کارگردانی را نمایان سازد. در این زمینه، سال گذشته هم مانند قبل تلاشی چشمگیر و یا جهشی در استفاده از این ابزارها را به طور عمومی شاهد نیستیم. استفاده از میزانسن در ساخت موقعیتهای داستانی معنادار و یا موقعیتهایی با زیرمتنهای غیر داستانگویانه، استفاده از دوربین و رابطه و فاصلهاش با شخصیتهای درون قاب، تلاش برای برقراری نظم در جایگاههای افراد و تناسب آن با قاببندی، استفاده از عمق میدان، پیش زمینه و یا پس زمینه قاب. در هیچ کدام از این عرصهها گرایش و یا جهشی عمومی دیده نمیشود. هنوز هم فیلمسازان فیلم کوتاه به بسیاری از این ابزارها آگاه نیستند و امکانات بسیار زیاد کارگردانی را نادیده میگیرند. در اندک مواردی در این زمینه با اتفاقات خلاقانه روبهرو میشویم. (فیلم کوتاه «فاش» و استفاده از میزانسنهایی که به ساخت داستان کمک میکند) اما این نمونههای اندک، فراگیر نیستند. در بحث کارگردانی شاید استفاده از انواع لنزها و یا قاب بندی بیشتر مورد استفاده فیلمسازان فیلم کوتاه قرار میگیرد. شاید در یک بررسی علمی و آماری بتوان تاثیر کتابهای آموزشی مانند «MASTER SHOT» و یا بیشتر شدن امکانات به خصوص سری لنزهای فیکس در دفاتر تجهیزات را در این استفاده خلاقانه دقیقتر بررسی کرد.
بازیگری در فیلم کوتاه و تقابل نابازیگر و بازیگر از عرصههایی است که سال به سال در آن تغیراتی نمایان میشود. کفه ترازو در این سالها از سمت نابازیگر و بازیگران خردسال به سمت بازیگران حرفهای و تئاتری سنگین و سنگینتر میشود. تا حدی که جدی گرفتن جایزه بازیگری در فیلم کوتاه هر سال بیشتر از قبل احساس میشود. شاید در این زمینه هم میتوان دید چطور سنتهای سینمایی عباس کیارستمی از سینمای کوتاه زدوده میشود و جای خودش را به الگوهای امروزیتر فیلمسازی میدهد. هر سال، نمونههایی از پدیدههای بازیگری در فیلمهای کوتاه ظاهر میشوند. کسانی که هم پای بازیگران حرفهای سینمای بلند تلاش میکنند و در همان حد و اندازه هم در فیلمهای کوتاه قدرتمند و توانا هستند.
تصویربرداری در فیلم کوتاه هر سال پیشرفت میکند و این پیشرفت به نسبت سالهای قبل به وضوح قابل ردیابی و چشمگیر است. تغییر در تکنولوژی سینمای کوتاه آنقدر مشهود است که امسال با نسلی از فیلمسازان روبهرو هستیم که بیشتر آنها از دوربینهای با قابلیت ۲K یا ۴K استفاده میکنند. رزولوشن بالای تصاویر شفافیت و نورپردازی علمی و درست و دقیق استانداردهای تصویربرداری فیلمهای کوتاه را به شکل قابل ملاحظهای افزایش داده است. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، تقریبا استفاده از سری لنزهای فیکس مثلا لنزهای سی.پی.تو در میان فیلمهای کوتاه متداول شده است. همین دقت و طراحی در تصویربرداری در فرایندهای پس تولید هم دیده میشود. در بیشتر فیلمهای کوتاه با نگرشی مثبت از سوی تصویربردار و فیلمساز روبهرو هستیم که تصحیح رنگ و نور و اتالوناژ را بیشتر از قبل جدی میگیرد. امروز دیگر کمتر فیلمساز کوتاهی را میبینیم که با نرم افزار داوینچی آشنا نباشد و یا بخشی از هزینههای فیلم را برای تصحیح رنگ و نور در نظر نگرفته باشد. اما در این زمینه هم در گرایش زیباشناختی و چگونگی استفاده از ابزار و تکنولوژی دامنه خلاقیت کم میشود. الگوهای برای طراحی رنگ و نور در میان فیلمسازان فیلم کوتاه متداول شده است که نمونههایش را در بیشتر فیلمهای کوتاه میبینیم. تقریبا بخش بزرگی از تصاویر همه در یک طیف رنگی و بسیار به شبیه به هم تصحیح میشوند و خروجیها آنقدر به هم نزدیک است که میتوان نمایی از یکی از فیلمهای کوتاه را بدون پرش به دیگری کات زد. شاید این فقدان خلاقیت نتیجه تازگی فرایند تصحیح رنگ و نور برای عمده فیلمسازان کوتاه باشد. ظرفیتهای خلاقه در این بخش هنوز در فیلمهای کوتاه کشف نشده و امکانات بسیاری برای برقراری ارتباط میان تصویر و داستان و موقعیت و زیرمتن وجود دارد که میتوان با استفاده از آنها سطح کیفی فیلمهای کوتاه را افزایش داد.
تفاوتی که در تکنولوژی تصویر رخ داده در صدابرداری و صداگذاری هم دیده میشود. صدابرداری بخشی از فیلم کوتاه است که فیلم حرفهای را از فیلم آماتوری جدا میکند. صدابرداری درست در فیلمهای این سالها به طور مشخص در فیلمهای سال گذشته، تقریبا بدون خطا و بدون مشکل در بیشتر آثار فیلمسازان کوتاه شنیده میشود. در سالهای دور زمانی بود که تقریبا نیمی از دیالوگهای فیلمهای کوتاه در سالن شنیده نمیشد. اما امسال این مشکل را در بخش اعظم آثار سال گذشته نمیتوان سراغ گرفت. از طرفی صداگذاری شاید بخشی است که هر سال قابلیتهای تازهای از آن را در آثار فیلمسازان فیلم کوتاه میبینیم به جز مواردی که خلاقیت در صداگذاری به شیوه کارکرد هنری بسیار قابل توجه هستند (مانند «حیوان») از نظر تکنیکی نیز بیشتر آثار سال گذشته به شیوه پنج و یک صداگذاری شدهاند. حالا طراحی صدا برای فیلمساز کوتاه یکی دیگر از ابزارهایی است که به خوبی میتواند فضاسازی کند و به قدرت تصاویر و زیرساخت معنای فیلم کوتاه کمک کند.
تدوین آخرین بخشی است که میتوان آن را در فیلمهای کوتاه سال قبل بررسی کرد. تدوین در فیلم کوتاه در بیشتر فیلمها تنها شامل روایت داستان به شیوه راحی شده روی کاغذ بسنده میکند. نمونههای اندکی را در فیلمهای کوتاه سال گذشته میتوان یافت که به جز یافتن ریتم درونی هر صحنه، به ریتم و جریان فراز و فرود فیلم در طول زمان آن فکر کرده باشد. نمونههای درخشان و استثنا را باید از بحث بیرون گذاشت. اما در کل شاید بتوان تدوین را زمینهای در فیلم کوتاه دانست که ممکن است در سال آینده به اندازه تصویربرداری و صداگذاری شاهد پیشرفت آن باشیم. عرصهای که باز هم ظرفیتهایش دست کم گرفته شده و از سوی بخش اعظم فیلمسازان فیلم کوتاه نادیده گرفته شده است. با توجه به اینکه موارد بالا در مورد هر چهار گروه داستانی، مستند، انیمیشن و تجربی صدق میکند، اما خالی از لطف نیست که به پیشرفت محسوس دنیای انیمیشن اشاره کنیم که غالبا بهصورت شخصی و عموما تنها در درازمدت ساخته میشوند (یال و کوپال) و بار نبود تفکر تجربی در فیلم زنده را نیز به دوش میکشند.
با توجه به بحث بالا آیا این تغییرات برای اینکه سال قبل و یا دوران حاضر را دوران طلایی فیلم کوتاه بدانیم کافی است، یا خیر؟ تحولات تکنیکی سطح استاندار تولید را در فیلم کوتاه به طور چشمگیر افزایش داده. همین باعث شده هزینههای تولید هم به نسبت سالهای قبل بالاتر برود. با توجه به این که هنوز هزینه تولید فیلم کوتاه در ایران شاید به اندازه یک چهارم میانگین هزینههای تولید فیلم کوتاه در جهان نرسیده است اما همین تغییرات در هزینههای تولید و سطح کیفی امکانات باعث شده بیشتر از قبل فیلمهای کوتاه بتوانند در عرصههای بینالمللی رقابت کنند. بدون شک افزایش تواناییهای کیفی و استانداردهای تولید باز هم در موفقیتهای بیشتر فیلمهای کوتاه تاثیر خواهد داشت. اما سمتی از آثار که وابسته به خلاقیت است و به خصوص سمت داستانگوی فیلم کوتاه در این سالها تغییر قابل ملاحظهای نکرده است. پیشرفت تکنیکی و استانداردهای تولید بیشتر محسوس است تا پیشرفت در ظرفیتهای قصهگویی و یا شخصیتپردازی در فیلم کوتاه. شاید با توجه به تلاش هیجان انگیز فیلم «روتوش» برای رسیدن به اسکار فیلم کوتاه در سال قبل و بحثهای بسیاری که در حاشیه این موضوع رخ داد و دقت در این نکته که گویا بخش بزرگی از سینمای کوتاه انتظار دارد مانند سینمای بلند به زودی اسکار فیلم کوتاه را تصاحب کند، بد نباشد که به فاصله نمونههای برنده اسکار با فیلمهای کوتاه ایرانی در قصهگویی بیشتر از قبل توجه کنیم. شاید به زودی فیلم کوتاهی ساخته شود و با بردن جایزه اسکار فیلم کوتاه این ادعا را ثابت کند که ما در دوران طلایی فیلم کوتاه ایرانی به سر میبریم. در پایان اگر بخواهم فیلم کوتاه ایران در سال ۹۶ را با سال گذشته (۹۵) مقایسه کنم، شاید به جز تغییرات رو به جلوی فنی، شاهد خلاقیت کمتری در عرصه فیلمسازی بودیم و جریان درست و قابل دفاعی را به پیش نبردیم.
اما از میان تمامی فیلمهای کوتاه امسال که در رقابتهای داخلی و بینالمللی شرکت کردند، من ۴ اثر را به ترتیب الویت و با نگاهی همه جانبه، از دیگر آثار متمایز میکنم:
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «فاش» به کارگردانی احسان مختاری
- انیمیشن کوتاه «داش آکل» به کارگردانی
فرید متین
ظاهرش اینطور است که دارد دور جهان میچرخد و کلّی جایزه میگیرد و اوضاعش روزبهروز بهتر میشود و برای همین هم میشود کلّی به آینده امیدوار بود و دل خوش کرد که وضعیت سینمای ایران از این حال رقّتبار بیرون میآید. ولی فقط ظاهرش این است. در باطن دارد همان اتفاقی میافتد که در سینمای بلند دارد میافتد. البته شاید خیلی هم تأسفانگیز نباشد. مگر در جهان سالی چند تا فیلم خوب از میان آنهمه فیلم که ساخته میشود، داریم؟ امّا فکر میکنم یک چیز که در همه آن فیلمهای بد جهان هم وجود دارد، قصّه است. اینکه قصّه چهطور تعریف میشود احتمالاً میشود برگ برنده فیلمهای مختلف نسبت به هم. ولی اینجا، در میان فیلمهایی که تازه از پس هفتخوان یک نظرسنجی هم گذر کردهاند، از این خبرها نیست. خیلی از فیلمها قصّهای ندارند که تعریف کنند و خیلیها زبانشان الکن است برای تعریفش. آنهایی هم که خوشسروزبانترند، خیلیوقتها میروند سراغ قصّههای تکراری. چندتایی میمانند فقط که شنیدن حرفشان به وقتی که میگذاری بیرزد و باز تعداد محدودتری هستند که میمانند توی ذهنت و حفرهای بهنام خودشان توی مغزت ایجاد میکنند.
میشود به آینده تکنیکی سینمای ایران خوشبین بود. همین حالا هم میشود فهمید که خیلی از جهان عقب نیستیم و تصاویری را ضبط میکنیم که دیدنشان آب از لبولوچهمان آویزان میکند. ولی تکنیک فقط وسیلهای ست که بتواند اندیشه را بیان کند. آن را چه کار میکنیم؟ پشت آنهمه تصاویر قشنگ خیرهکننده، چه حرفی داریم که بزنیم؟ و اگر حرفی داریم، قصّه را و فیلمنامه را چه کار میکنیم؟
ده فیلم برگزیده ــ بدون ترتیب:
- فیلم کوتاه «مادرمُرده» به کارگردانی حامد نجابت
- مستند کوتاه «آمور دو ریل» به کارگردانی ایمان بهروزی
- فیلم کوتاه «سایه فیل» به کارگردانی آرمان خوانساریان
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «شب تولّد» به کارگردانی امید شمس
- فیلم کوتاه «شهریور» به کارگردانی سمیرا نوروز ناصری
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی
- فیلم کوتاه «باگ» به کارگردانی کیوان محسنی
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی
- انیمیشن کوتاه «داشآکل» به کارگردانی
عطا مجابی
ترفندهایی برای تمایز؛ گریز از مرکز برای رسیدن به مرکز
وقتی برای اولین بار روی صندلیهای یک سالن تاریک در جشنوارهای ملی نشستم دری به رویم باز شد که امیدوارم هرگز بسته نشود. کمتر از بیست سال پیش، این شانس را به دست آوردم که چند روز صبح تا شب فیلم ببینم؛ فیلمهای کوتاه.
بعد از چند روز که تنوع و گونه گونی فیلمها را که از سرتاسر ایران روی یک پرده پخش شده بودند را دیدم سوال کوبندهای (در حد سن و سال خودم) ذهنم را درگیر کرد. با خودم گفتم اگر بنا باشد من هم فیلمی بسازم فیلم من چه شکلی است؟
مدت زیادی طول کشید تا با خودم بسنجم که اگر سینما عشق من هست، آیا واقعا کار من هم هست؟ از عهده آن برمیآیم؟ فیلم من چه شکلی ست و احیانا تمایز و تفاوت آن با فیلمهایی که دیدهام در چیست؟ امسال سالی بود که بعد از مدتها به طور ناخودآگاه باز به این موضوع فکر کردم. چند سالی هست که تعداد روز افزون فیلمهای کوتاه باعث رقابت تنگاتنگ و غریبی میان فیلمسازان شده.
رقابتهایی چنین فشرده معمولاً موجب بالاتر رفتن سطح آثار، و البته باعث بهکارگیری «ترفند»هایی میشوند تا آثار متفاوتتر جلوه کنند، و به اصطلاح به چشم بیایند. سالی که گذشت نمود بسیاری از این ترفندها و تلاش برای ایجاد این «تمایز» بود. برخی از این ترفندها معقولترند، و برخی ناشیانه، برخی تازه و برخی نخ نما، و لازم به گفتن نیست که برخی فراگیرترند، و برخی منحصربفرد:
«فیلمنامه کوتاه»
در این بازار هزار رنگ تمایز بزرگ احتمالا این است که فیلمی واقعا «فیلم کوتاه» باشد؛ «فیلمی کوتاه» با فیلمنامهای که «وحدتهای سه گانه» را به کار گرفته و توئیستهای جذابی داشته باشد.
«صعودی بودن موانع»، «به کارگیری تعلیق» و داشتن «پایانی کوبنده و باورپذیر» که تولید معنا کند، همگی توصیههایی هستند که اگر به آنها برسیم نیمی از راه را رفتهایم؛ شاید سختترین، و مهمترین عامل تمایز فیلمها همین باشد.
نمونههای موفق:
«حیوان»، «بلوک»، «مداربسته»
«گریز از مرکز؛ زبان مرکزی»
تا چند سال پیش فیلمهای غیرفارسی زبان باعث دردسرهای زیادی برای مخاطبین و سازندگان میشدند. قضیه از این قرار بود که بازیگرهایی توانمند در فن بازیگری، به دلیل عدم تسلط به زبان رسمی قادر به بیان لحن و آهنگ مناسب دیالوگها نبودند. اما حالا این پاشنه آشیلِ سابق، خود تبدیل به نقطه قوت آثار شده. این مسئله تنها به اعتماد به نفس موجود در میان فیلمسازان، ارتباطی ندارد ــ که البته عامل مهمی است ــ بلکه در مواردی نوعی خودنگاری و خودافشاگری جسورانه را در خود دارد. به این ترتیب رفتارها و بازیها روانتر شده و جهان فیلم باور پذیرتر است.
نمونهها: «داداسلطنه»، «آلان»، «کافه کا»
«گریز از مرکز؛ دیالوگ»
برخی دیگر پا را فراتر گذاشته و برای گریز از چنین دردسرهایی، و البته با شناخت درست از درام، «کلام» را به طور کلی در اثر حذف کرده اند.
نمونه ها: «کل به جزء» و «حیوان»
«گریز از مرکز؛ آپارتمان»
بیرون بردن دوربین از آپارتمان و کافه اگر چه یکی از پر هزینهترین ترفندهاست، اما همزمان شاید تاثیری مثل برخی دیگر از این موارد نداشته باشد، ولی احتمالا چارهای جز این هم نیست.
در روزگاری که بخش اعظم سینما و تلویزیون ایران را فضاهای بسته نورپزدازی شده پرکردهاند، یکی از مهمترین راههای تمایز، بیرون زدن از فضاهای بسته است. چند نمای حساب شده، در چشم اندازی فراتر از چند دیوار میتواند به فیلم اکسیژنی تزریق کند که در جاهای ارزانتر ممکن نیست.
و صد البته برخی از آثار، مکانهای داخلی را چنان به تصویر میکشند که با تصویر معمولی که از لوکیشنهای اینچنین دیدهایم تفاوت داشته باشد. همچنین برخی دیگر در انتخاب لوکیشن چنان متفاوت و خلاق عمل کردهاند که تحسین برانگیز است.
نمونهها: «مداربسته»، «وحشی»، «بابا بزرگ»
«لحظه شگفت»
این اصطلاح اشاره به لحظاتی دارد که بروز «جادوی سینما» را در فیلم شاهد هستیم. چنین لحظاتی را این روزها در بسیاری از فیلمهای کوتاه خوب سال میتوان دید. لحظاتی که حاصل تسلط و شناخت سازندگان بر عناصر سینما هستند، و کمی بوی «سینمای تجربی» میدهند. گاهی یک کات، یک ترکیب بندی، یک و یا حتی یک حرکت دوربین در دل یک اثر داستانی میتواند چنان «لحن» و «درام» اثر را تحت تاثیر قرار دهد که لحظات جادویی مورد نظر خلق شوند.
روشن است که اگر چنین لحظاتی تنها برای جلب توجه بیننده طراحی و اجرا شوند، از اثر بیرون زده و نه تنها نقش مثبتی نخواهند داشت، که خودنمایانه بروز کرده و مخاطب را پس خواهد زد. نمونه خوب و تاثیرگذار چنین تمهیدی را میتوان در «حیوان» ساخته برادران ارک دید، جایی که کابوسهای مرد در مرکزیت قصه قرار میگیرد.
نمونههای موفق: «حیوان»، «شب چره»
«عاریه گیری»
عاریه گرفتن میتواند علل متفاوتی داشته باشد از جمله ساخت «رابطه بینامتنی»، «عرض ارادت»، و یا احیانا «بهره کشی صرف». به این ترتیب با «پرانتز بسیار باز»ی روبهرو هستیم که با تکنیکهایی چون «اقتباس»، «تلمیح» و «ژانر» آغاز میشود و تا «کپی کاری» ادامه پیدا میکند.
این ترفند خوشبختانه و بدبختانه از پر کاربردترینهاست. و روزی نیست که کشف تازهای از دو سوی پرانتز صورت نگیرد. نمونههای موفق این ترفند را میتوان در فیلمهای مبتنی بر ژانر و برخی اقتباسهای خلاقانه امسال دید:
«باگ»، «شبچره»، «وحشی» و «داش آکل»
«موضوعات حاد و تابوها»
این هم از آن پرانتزهای باز است که دو قطب مثبت و منفی دارد. اینکه موضوع چنان جذاب باشد که مخاطب را از همان ابتدا جذب کند از ابزارهای مهم و کارآمد است که باید مراقب بود ژورنالیستی با موضوع برخورد نکنیم. و البته به خاطر داشته باشیم داغترین موضوع سیاسی و اجتماعی اگر به درستی طراحی و پرداخت نشود ظرف چند دقیقه تاثیر خود را از دست میدهد و مخاطب را پس میزند.
چنین ترفندی در شکل درستاش در واقع ترکیبی ست از موضوعات حاد، و تکنیکهای شناخته شدهای چون قلاب (هوک)،in medias res و…
نمونهها: «وقت نهار»، «سزارین»، «تاسوکی» و «بلوک»
«بهره بردن از آدمهای مشهور»
مشاهیر در سینما نقش موثری دارند. چه جزو عوامل فنی باشند، چه بازیگران، چه نام آنها در تیتراژ بیاید، و چه در فیلم دیده شوند. خیلی از ما گمان میکنیم بهره بردن از چند آدم مشهور اعتباری به فیلممان میدهد و میتواند هیاتهای انتخاب و داوری را مرعوب کند تا نتوانند فیلممان را نادیده بگیرند. اگرچه این ترفند دلخواه و مطلوب خیلیها و از جمله من نیست، اما شاید سادهترین ترفند در اعتبار بخشی به فیلمها باشد.
طبیعتا بسیاری از ما با دیدن نامی سرشناس در عنوان بندی یک فیلم به آن جذب میشویم. ولی چقدر این جذب شدن موثر است؟ و چقدر ماندگار خواهد بود؟ برای پرهیز از ساخت آلبوم عکسی از آدمهای مشهور چه باید کرد؟ ما معمولا فراموش میکنیم که اگر این آدمها در جای درست قرار نگرفته باشند و قصهمان پا در هوا باشد، مانند نهال ظریفی خواهد بود که میوههای سنگینی به آن وصل کردهایم و به این ترتیب هم فیلم و هم میوهها را هدر میدهد و ماندگار نخواهد بود.
نمونه موفق: –
متاسفانه از نظر من کمتر فیلمی در چنین انتخابهایی هوشمندانه و موفق عمل کرده است.
«فیلم گران»
کیست که بتواند آتش بر کف دست نهد. و با یاد کوههای پر برف قفقاز خود را سرگرم کند. یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفرههای رنگارنگ کند کند. کیست که دوربین و ابزارآلات فنی خوب نخواهد.
یکی از هدفهای معمول در سینمای جهان ساختن فیلمهایی ست که «ظاهر گران قیمتی» داشته باشند. شاید بر اساس توصیه بیلی وایلدر که گفته بود «فیلم ارزان نمیسازد» ما هم چنین روندی در پیش بگیریم. ولی واقعیت این است که «پول» یگانه عامل برای ساخت فیلمی با ظاهر گران قیمت و ایجاد «تمایز» نیست. چه بسیار فیلمهایی که با بودجههای کلان ساخته میشوند ولی ظاهر گران قیمتی ندارند. و چه بسیار فیلمها که عکس این امر برای آنها صادق است.
شاید شما هم با من موافق باشید که هدف ساختن یک فیلمِ گران نیست. بلکه هدف ساختن فیلمی ست که گران به نظر برسد، اما تا جای ممکن ارزان باشد.
نمونه موفق: «باگ».
«زمان مناسب»
اگر چه در بیشتر جشنوارههای فیلم کوتاه جهان، بازه زمانی بین ۳ تا ۳۰ دقیقه را اعلام میکنند، اما معمولا سیاست گذاری جشنوارهها به این صورت است که از پذیرفتن فیلمهایی با زمان بلندتر از ۱۵ دقیقه پرهیز میکنند. چرا که فیلمهای کوتاه با زمان بلندتر باکس جشنوارهها را پر کرده و تعداد آثار پذیرفته شده را کاهش میدهد. از سوی دیگر فیلمهای کوتاه زیر ده دقیقه معمولا در کسب جوایز اصلی چنین جشنوارههایی موفقیت کمتری را دارند. البته این یک آمار کلی است، و همیشه استثنائاتی برای آن وجود دارد.
بر این اساس زمان پیشنهادی برای فیلمهای کوتاه موفق معمولا بین ۱۰ تا ۱۵ دقیقه است ولذا یکی از بهترین راهها برای بهتر دیده شدن، ساخت فیلم در طلاییترین بازه زمانی است.
«ساختار منسجم»
ناگفته پیداست که یکدستی و انسجام در یک اثر میتواند عامل مهمی در موفقیت آن شود. همه ما اهمیت رابطه شروع و پایان فیلمها شنیده و نمونههای آن را دیدهایم. اما بحث میتواند از این فراتر رفته و «ساختار» به معنای واقعی کلمه اجرا شود. یعنی «رابطه اجزاء با هم و رابطه اجزاء با کل» که اجرای هوشمندانه آن اثر را منسجم میسازد.
نمونه: «مارلون»، «شب تولد»، «کلینر»
«تبلیغات»
زمانی تنها راه تعامل با مخاطبان، جلسات نقد و بررسی جشنوارهها بود، و اطلاع رسانیها تنها از طرق محدودی ممکن بود؛ پیامک، تماسهای تلفنی و نهایتا نصب یک پوستر در سالن جشنواره. اما امروزه با توسل به شبکههای اجتماعی این فرصت وجود دارد تا اطلاع رسانیها و تعامل بین مخاطبین و فیلمسازان با سرعت، راحتی و کیفیت بیشتری صورت گیرد.
«سخن پایانی»
شاید از اینکه تعداد زیادی از ما تبدیل به فیلمسازهایی غر غرو شدهایم گلایه کنیم و غر بزنیم. شاید بگوییم تاکیدهای بیمورد (هنگام آموزش، نقد و جایزه دادن) بر عناوینی چون «سازنده»، «فیلمساز» و «کارگردان»، باعث این دردسرها شده است. شاید حسرت بخوریم که احتمالا هیچ یک از کشورهای دنیا به اندازه ما فیلمساز جوان ندارند و رقابتی «ماراتون/صدمتر»وار، «طولانی و فشرده» مثل ما را تجربه نمیکنند. شاید از اینکه خلا قابل توجهی در بعضی از مشاغل مهم سینمایی داریم، و در عوض ترافیک غیرمنطقیای در عنوان «فیلمساز»، گلایه داشته باشیم. همه اینها درست، اما همانطور که در ابتدای این نوشته گفتم گمان میکنم این دردسرها فوایدی هم داشته باشند.
برای مثال این ترفندها هیچکدام تازه نیستند و برای اولین بار نیست که در جهان به کار می روند، ولی مدتها بود ما سراغ آنها نمیرفتیم. این فشارها احتمالا ما را قویتر میکند و من را به آینده سینمایمان امیدوارتر.
ده فیلم برتر امسال از دید من در یک جمع بندی کلی و بدون ترتیب عبارتند از:
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- انیمیشن کوتاه «داش آکل» به کارگردانی هاجر مهرانی
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی
- فیلم کوتاه «کل به جزء» به کارگردانی سید وحید حسینی نامی
- فیلم کوتاه «مرضیه» به کارگردانی درناز حاجیها
- فیلم کوتاه «مارلون» به کارگردانی درناز حاجیها
- فیلم کوتاه «مداربسته» به کارگردانی مرتضی عباسیان
- فیلم کوتاه «شب چره» به کارگردانی مهدی محمدنژادیان
- فیلم کوتاه «باگ» به کارگردانی کیوان محسنی
محمد ارشیا
مانند همیشه ــ و به پیروی از سینمای بلند ایران ــ بخش قابلتوجهی از آثار سینمای کوتاه در سال ۹۶، شامل فیلمهایی بهظاهر واقعگرا میشود که صحنههایی از زندگی معمولی را به تصویر میکشند و به شکل عذابآوری از زندگی روزمره نیز خستهکنندهتر هستند؛ آثاری که ساختشان نتیجه این نیرنگ متداول است که رد شدن یک کودک از خیابان هم میتواند به فیلمنامهای جذاب تبدیل شود. نتیجه رواج این تفکر فیلمهایی (هرچند با تکنیک و اجرایی مناسب) است که بر پایه ایدههایی غیر سینمایی بنا شدهاند. متأسفانه در میان این دوجین اثر خالی از تصور و تصویر، لحظاتی بهیادماندنی مانند وداع پدر با پسر در «آخر هفته»، به ندرت یافت میشوند. آن روی سکه فیلمهای هدر رفته سال، آثاری هستند با ایدههایی خوب که قربانی ضعف تکنیکی سازندگان گشتهاند، از میان این حسرتهای بزرگ سال میتوان به «بابابزرگ» و «شنیدن» اشاره کرد که از سوی دیالوگها و بازیهای نامناسب، ضربات سنگینی را متحمل شدهاند.
اما در نیمه پر سینمای کوتاه سال۹۶، میتوان آثاری را یافت که حقیقتاً شایستگی واژه «سینما» را پیداکردهاند. فرقی نمیکند که نقطه آغاز این سینما را «نگاه» بین سارق و شاهد سرقت در نظر بگیریم یا آشفتگیهای «ایکی» جوان، به هر صورت سینما با تلاطمی جذاب در طول سال ۹۶ جاری میشود.خواستنیهای سینمای کوتاه در سالی که گذشت شاید کم بودند اما بکر و پرقدرت ظاهر شدند، از بچهگربهای که «هیچکس» خواهان او نیست و روبیکی متفاوت که خواهان پذیرفته شدن است، تا مردی که برای رسیدن به خواسته خود در قالب «حیوان» دیگری فرو میرود و دختری که احساسات خود را به شکل حیواناتی حقیقی بروز میدهد، خواه حیوانی بیآزار چون لاکپشت و خواه حیوانی درنده همچون شیر.
در انتها، ترجیح میدهم برداشتم از وضع سینمای سال را به سادهترین شکل ممکن بنویسم: بخشی از سینمای کوتاه ۹۶ واقعاً سینماست و این یعنی یک سال به صحت و درستی سپریشده است.
۱۰ فیلم کوتاه برتر سال
۱۰- فیلم کوتاه «کافه کا» به کارگردانی هادی امینی
۹- فیلم کوتاه «وحشی» به کارگردانی فردین انصاری
۸- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی
۷- فیلم کوتاه «شب تولد» به کارگردانی امید شمس
۶- انیمیشن کوتاه «داش آکل» به کارگردانی
۵- فیلم کوتاه «فاش» به کارگردانی احسان مختاری
۴- انیمیشن کوتاه «هیچکس» به کارگردانی الهام طرقی
۳- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
۲- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی
۱- انیمیشن کوتاه «ایکی» به کارگردانی پرستو کاردگر
مازیار تهرانی
بهشت میتواند منتظر بماند؟
[کوتاه درباره فیلمهای کوتاه سال]
نزدیک دو هزار و سیصد هشتاد سال پیش از امسال، ارسطوی عالیقدر، یکمین تعریف را از ژانر[i] ارائه میکند. او داستانها (افسانهها) را بر اساس بار ارزشی پایان (مثبت یا منفی) آنها دستهبندی میکند و باور دارد که این دو نوع داستان، یا ساختار ساده (بدون نقطه عطف یا غافلگیری در پایان) دارند و یا ساختار پیچیده (با یک دگرگونی عمده در زندگی قهرمان درست در نقطه اوج و غافلگیری مخاطب). آنچه حاصل شده چهار ژانر بنیادی اوست: تراژیک ساده، پیروزمندانه ساده، تراژیک پیچیده، پیروزمندانه پیچیده[ii].
سالها میگذرند… ناپلئون، هیتلر، گوته، شیلر… میآیند و میرَوند و روشنی خیال ارسطو دفن میشود. اما نمیدانستیم که این خیال، دانه بوده است[iii]. دانهای که ریشه ژانر را در یک نوع خاص از درام بنا میکند. شاید هیچ درامی به اندازه فیلم کوتاه با تعریف ارسطو از ژانر منطبق نباشد. سینمای کوتاه ایران در سالی که رفت، بیش از پیشینیان خود ــ خودآگاه یا ناخودآگاه «« به سه ژانر ابتدایی ارسطویی روی آورد.
تراژیک ساده در بر گیرنده فیلمهای کوتاه: «آتن»، «شهریور»، «آخر هفته»، «کلینر»، «نگاه»، «ایکی»، «در میان»، «مادرمُرده»، «کل به جز»، «داش آکل»، «سایه فیل»، «شب چره»، «شنیدن»، «پیدایش»، «آن سوی خیابان»، «مانع بسته شدن در نشوید»، «هایلایت»، «هیچکس»، «وحشی»، «مارلون»، و «فاش».
پیروزمندانه ساده در بر گیرنده فیلمهای: «آموردوریل»، «داداسلطنه» و «بابابزرگ».
تراژیک پیچیده در بر گیرنده فیلمهای: «داش آکل»، «یال و کوپال»، «باگ»، «بلوک»، «تاریکی»، «تاسوکی»، «وقت ناهار»، «خون سردی»، «شب تولد»، «کافه کا»، «مداربسته»، «مرضیه»، «سوادکوهی» و «حیوان».
جای شگفتی نیست که میراث ارسطو بر دوش سالها سایه افکند و سرگذشت فلسفهاش تا این حد با انسان معاصر متشبه شده باشد. او، پوشیده، از تراژیک پیچیده به گونه برتر یاد میکند. دگرگونی، سرشت و ذات افسانهها ست. به پیشنهاد ارسطو به تماشای فیلمهای این دسته بنشینید و از دستشان ندهید خاصه فیلمهای کوتاه «باگ»، «تاریکی»، «کافه کا»، «مرضیه»، «وقت ناهار» و «حیوان».
این سالها، سالهای ناامیدی است. اگر سال بعد هوایی برای نفس کشیدن و آبی برای نوشیدن باقی مانده باشد شاید با چهره دیگری از فیلمسازان فیلم کوتاه این سرزمین بهشت گونه آشنا شویم. پسران و دخترانی که زیر سنگینی خم شدهاند ولی شکسته نه!
بهترینهای سال
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «شب تولد» به کارگردانی امید شمس
- فیلم کوتاه «کافهکا» به کارگردانی هادی امینی
- فیلم کوتاه «مرضیه» به کارگردانی درناز حاجیها
- فیلم کوتاه «وقت ناهار» به کارگردانی علیرضا قاسمی
- فیلم کوتاه «تاریکی» به کارگردانی سعید جعفریان
- فیلم کوتاه «باگ» به کارگردانی کیوان محسنی
هومن نیکفرد
قرار این بود که از بین فیلمهای کوتاهی که امسال دیدیم. برای بعضی از آنها که تعداد قابل توجهی را در بر می گرفت، یادداشتی هرچند کوتاه، ضمیمه شود. هرقدر که تلاش کردم تا کار به دقیقه نود نکشد، متأسفانه رفتنم سر یک پروژه کوتاه و پر زحمت و همچنین عدم دسترسی به ابتداییترین مواد و مصالح جهت تماشای آنلاین فیلمها و نگارش دربارهشان، دقیقه نود را هم پشت سر گذاشت و حالا در حالی که چند ساعت بیشتر به آغاز سال نو نمانده، مجبور به نگارش مقدمهای برای توجیه تأخیر جمعبندی نهایی شدهام. به زودی در خصوص چند فیلم که ارزششان از اطلاق یک «خوب» یا «ضعیف» خشک و خالی بیشتر است و باید درباره جهان داستان و فرم رواییشان نکاتی را یادآور شد، مفصلتر خواهم نوشت. اینها چند فیلمی هستند که بیش از همه به خاطر ماندند.
- فیلم کوتاه «حیوان» بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی
- فیلم کوتاه «وحشی» به کارگردانی فردین انصاری
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی
- انیمیشن کوتاه «ایکی» به کارگردانی پرستو کاردگر
امیر رضاپور
با احترام به سایر فیلمسازانِ فیلم کوتاه، از میان فیلمهای امسال تنها سه فیلم را انتخاب میکنم که اولین انتخاب با اختلاف نسبت به دو فیلم دیگر به نظرم بهترین فیلم کوتاه امسال بود.
۱. فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی: فیلمساز کمتر شناخته شدهای که داستانش را با مهارت تمام پیش میبرد. با استفاده هوشنمدانه از جزئیات ظاهرا بیاهمیت برای بسط دادن داستان، تراژدی حاصل از اشتباه کاراکتر، بستن مسیرهای دیگر برای مخاطب و هدایت کردن او در مسیر هولناکی که فیلمساز برایش چیده است. در یک بستر فرمی روز تا شب و رسیدن به تاریکی مطلق، نقطه بدون بازگشت.
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی
پینوشت: تجربه «هایلایت» نشان میدهد حضور سرمایهگذار قدرتمند و استفاده از بازیگران و عوامل حرفهای لزوما به بهتر شدن فیلم کمک نمیکند.
امین داوری
به شخصه به «هنر برای هنر» هیچ اعتقادی ندارم و معتقدم در دنیایی که توده مردم با فقر، جنگ، بیکاری، بحرانهای پیچیده اقتصادی، ناامنی، تبعیض و… دست و پنجه نرم میکنند، طرح چنین مفاهیمی تنها از سوی هنرمندان بورژوا، سطحی، مبتذل و ناکارآمد که تنها به فکر کسب شهرت و پر کردن جیبشان هستند مطرح میشود.
از میان فیلمهایی که به عنوان فیلمهای منتخب سال ۹۶ تماشا کردم، آثاری چون «هایلایت»، «وحشی»، «مانع بسته شدن در نشوید» و چند فیلم دیگر را کاملا بیارزش میدانم و علاقهای به تماشای مجددشان ندارم.
چنین فیلمهایی با دستمالی کردن مباحث جدی به شیوهای نخنما و کلیشهای، موضوعات جامعه را با نازلترین درجه از ابتذال طرح و جز یک ویترین قلابی از همه امور، چیز دیگری برای ارائه ندارند.
فیلمهایی چون «داش آکل»، «سوادکوهی»، «مادر مرده»، «شب تولد» و چند فیلم دیگر فیلمهایی هستند که همیشه و به وفور در سینمای ایران یافت میشوند. آثاری که سالهاست بیآنکه چیز تازهای داشته باشند بهطور مداوم تولید میشوند. قصههایی که چون هستند و یا در دسترسماناند پس باید ساخته شوند.
برایم سوال است که مثلا فیلمی چون «داش آکل» قرار بوده چه دستاوردی برای فیلمساز و یا مجموعه تولیدی آن داشته باشد در حالی که آنچه که در داستان هدایت هست را هم نمیتواند بدون لکنت روایت کند؟ و یا «سوادکوهی» با آن بازیهای خوب بیش از هرچیز برایم مضحک و مبتذل است تا یک فیلم اجتماعی، فیلمی لخت از آگاهی از اجتماع و کاملا پوشالی و نخنما.
با همه این حرفها همچنان معتقدم سینمای کوتاه ایران در مسیری امیدوارکنندهتر به نسبت جریان اصلی سینمای ایران و فیلم بلند گام بر میدارد.
فیلمهایی چون «بلوک»، «نگاه»، «شهریور»، «یال و کوپال»، «کلینر»، «امور دوریل» و «حیوان» با نگاهی جدیتر به مسائلی مانند حقوق کارگران، زنان، کودکان و فراموششدگان جامعه و آسیبهای زندگی آنها پرداختهاند.
خوشبینانه احساس میکنم که این جریان و یا جریانهای دیگری که در سالهای آینده زاییده خواهند شد در آینده با رفع کاستیها و نقصها در روایت و کارگردانی میتوانند به جریان اصلی سینمای ایران تبدیل شوند.
فیلمهای منتخبام با این امید که در آینده بتوانم در مورد دلایل دوست داشتنشان و آنچه در آنها یافتهام بنویسم را در این لیست آوردهام:
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی
- فیلم کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی
- فیلم کوتاه «امور دوریل» به کارگردانی ایمان بهروزی
- فیلم کوتاه «سایه فیل» به کارگردانی آرمان خوانساریان
- فیلم کوتاه «کلینر» به کارگردانی محمد رضا میقانی
- فیلم کوتاه «شهریور» به کارگردانی سمیرا نوروز ناصری
- فیلم کوتاه «دادا سلطنه» به کارگردانی هادی احمدی
علیسینا آزری
سال ۹۶ و پیشنهادهایی برای تماشای فیلم کوتاه
سال نود و شیش رو به پایان است، و بنا به درخواست فیدان، وقت جمعبندی فیلمهای کوتاهِ دیدهشده سال است، و ورودی تازه به بازی ستارهها. انتخابهایی که ناگزیر از میان دیدهها، و همینطور از درونِ لیست چهل فیلمی، و انتخابیِ هیئت تحریریه فیدان صورت گرفتهاست.
سال نود و شیش، سال تماشای فیلم(ها)ی کوتاه بزرگ نیست که انتظارش نیز کاری بیهوده است. اما همین نامها و تجربههای کوچک در قیاس با بلاتکلیفی حاکم بر فیلمهای بلند سینمای ایران، گویی در لحظاتی توانستهاند نوری بر این انتظار و امیدواری بتابند: برای نمونه، در «مارلونِ» درناز حاجیها و رویکرد هوشمندانهاش در میزانسنها و قابهایش؛ انتخابی که بهخوبی چگونیِ گرفتار شدنِ رویاهای پسربچهای در چنبره خواستههای مادر/بزرگتر را نشان میدهد: مارلون، پسری عاشق موسیقی که به تمایل مادرش جهت تست بازیگری مقابل دوربین یک فیلمساز مینشیند. و انتخاب حاجیها؟ در قاب نزدیک نشاندنِ مارلون در تمام لحظات فیلم، و نمایش تکافتادگیِ رویاهایِ کودکانه پسربچهای که مدام در مناسبات اجتماعیِ بزرگسالان به حاشیه رانده میشود. اما این انتخاب یک حسرت و یادآوری نیز به همراه دارد؛ اینکه چنین رویکردی نیاز به حساسیتها، و مراقبتهای ویژه نیز دارد: با وفاداری به رویکرد اولیه دکوپاژی کارگردان، و پرهیز از کجراهههایی همچون ماندن مارلون کنار دختربچه و مادرش در میانه فیلم؛ جاییکه معناهای خفته در متن به آشکارترین شکل ممکن به سطح میرسند. اتفاقی که در «سوادکوهی» محمدرضا مجد نیز در سطحی دیگر میافتد: فیلمی با بازیهای خوب، و قابهای سنجیده و کنترلشده؛ یک درام دادگاهی در نمایش تناقضهای مردی گرفتار میانِ هواهای نفسانی، و اعتقادات عرفی/سنتیاش؛ ظرفیتهایی که میتوانست با کمی هوشمندی در پرداخت متن، اینچنین در میان یک مقدمه و موخره بهشدت ساده و قابل پیشبینی گرفتار نشود. و همین فاصله اجرا و متن در «مداربسته» مرتضی عباسیان نیز خود را در کیفیتی دیگر نشان میدهد: زنی در اضطراب دیده شدن توسط دوربین مداربستهای در سالن خانهاش، از دوست همسرش تقاضای کمک میگیرد؛ ایدهای که بهتدریج گسترش مییابد؛ هویت و نیتهای پنهان آدمها را آشکار میکند، و ترس کنترلشدن توسط همسر/«دیگری» در خصوصیترین لحظات زندگی را بهخوبی به امری مسلط و همیشگی بدل میکند. اما یادآوری ضروری در مورد این فیلم، درست در این ایده نهفته است: وقتی متنی در مسیری هموار، کاراکترها و موقعیتها را بهپیش میبرد، بهترین انتخاب در کارگردانی همان همراهی متن، و نه نمایش تواناییها در اجرا است: جاییکه برخی از قابهای عریض، و فلو/فوکوسهای بیشمار فیلم نه تنها در جهت مخالف مفهوم نهادینه شده متن ــ کنترلشدن آدمها توسط هژمونیِ نگاههای بیرونی ــ که موجب فاصله گرفتنِ مخاطب از اضطرابی میشود که در قابهای تکثیرشده پایانی در دوربینهای کارشده همهجایِ خانه ایجاد شده است. اما در میان فیلمهای کوتاه دیده شده، غافلگیری کوچک از آنِ «کلینر» اولین تجربه محمدرضا میقانی است که با درک درست موقعیت روانی کاراکترش همان آگاهی از بارداری، بهخوبی ایده را در انتخاب درست قابها، متنی کمحرف، و هجوم صداهای خارج از قاب دیده، و گسترش داده است؛ مسیری که میتوانست در اجرایی پختهتر (برای نمونه، استفاده خلاقانهتر از صداگذاری، و اهمیت آن در فضاسازی محیط اطراف زن)، و البته حذف شاخ و برگهای اضافی (برای نمونه، صحنه دستشویی و آن دختربچه) در هدایت مخاطب برای رسیدن به پایان خوبش به نتایج و کیفیت بهتری نیز برسد: به تناقضهای درونی زنی که ناخواسته حامله شده است.
واما پیشنهادهایی برای دیدن:
- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی
- فیلم کوتاه «مارلون» به کارگردانی درناز حاجیها
- فیلم کوتاه «مرضیه» به کارگردانی دُرناز حاجیها
- فیلم کوتاه «مداربسته» به کارگردانی مرتضی عباسیان
- فیلم کوتاه «کلینر» به کارگردانی محمدرضا میقانی
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادقاسدی
- فیلم کوتاه «سوادکوهی» به کارگردانی محمدرضا مجد
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
پینوشت: درباره «نگاه» فرنوش صمدی، و «حیوان» بهرام و بهمن ارک اینجا و اینجا نوشتهام.
سعید درانی
چرا فیلم کوتاه میبینیم؟ در فضای آکادمیک و ترسوی سینمای ایران، مدیوم فیلم کوتاه امیدی است برای شکافته شدن این رویه آکادمیک و سر برآوردن یک سینمای خیره سر، تجربهگر، پیچیده، پراحساس و ظریف. سینمایی که خود را در برابر تصویرش مسئول بداند و فاصله اخلاقی خودش را در برابر این تصویر حفط کند، که این خود کاملا با پیچیدگیای که بالا گفته شد مرتبط و نیازمند حرکتی ظریف در لایههای استتیک و تماتیک فیلم است. اما متاسفانه اکنون بسیار با آن نقطه فاصله داریم. ما اکنون در جایگاهی هستیم که هر فیلمی که بخواهد در این مسیر قدم بردارد احتمال دیده شدنش به پایینترین حد ممکن سقوط میکند. کنایه آمیز اینجاست که حتی بازهای که ما در آن میتوانیم ببینیم و نظر دهیم، تا حد زیادی به همین میزان احتمال برمیگردد. چیزی که در واقع محدودهای که در آن فیلمهای زیر را انتخاب میکنیم هم شامل میشود، همین باعث میشود به فیلمهای درخشانی فکر کنم که در کمد سازندهشان خاک میخورند و دیده نمیشوند و در هیچ لیستی هم قرار نمیگیرند. و چه تضمینی است که آن فیلمساز به شکل دیگران درنیاید تا شاید بتواند در این بازی دیده شود. برای همین در میان این داعیه حرفهای شدن و استاندارد بودن، سعی بر این است که از یک جنس از سینما دفاع کنیم، از سینمایی که آماتوریسم نهفتهای در خود دارد. البته این آماتوریسم به معنای ظاهریاش یعنی صرفا آماتوری فیلم ساختن نیست (چه کسی حرفهای بودن فیلمهایی مثل «حیوان» و «نگاه» را انکار میکند). بلکه منظور همان خیرهسری و تجربهگری ست. جواب در نگاه حساس و میزانسن پیچده است؛ اینکه سینما نه حول ایدههای دهن پرکن، بلکه حول پرداختهای با ظرافت است که شکل میگیرد. حالا چه مثل «نگاه» یا «آن سوی خیابان» نزدیکترین راه، در عین حال هوشمندانهترین راه را بروند، یا مثل «مادر مرده» یا «وحشی»، جنونآمیزترینشان را. هر کدام از فیلمهای زیر با وجود نقصهای ریز و درشتشان میتوانند پیشنهادی داشته باشند برای رسیدن به چنین سینمایی. این سینمایی که در آن یک تصویر ساده میتواند عمیقترین احساسات را در خود نهفته داشته باشد. با این اوصاف چه فیلمی میتواند جلوتر از مستند درخشان ایمان بهروزی بایستد؟
انتخابها
- مستند کوتاه «آمور دو ریل» به کارگردانی ایمان بهروزی
- فیلم کوتاه «آن سوی خیابان» به کارگردانی احمد میرهاشمی
- فیلم کوتاه «مادر مرده» به کارگردانی حامد نجابت
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی
- فیلم کوتاه «کلینر» به کارگردانی محمدرضا میقانی
- فیلم کوتاه « لطفا مانع بستهشدن در نشوید» به کارگردانی یاسمین ریزان
- فیلم کوتاه «وحشی» به کارگردانی فردین انصاری
- فیلم کوتاه تجربی «هراش» به کارگردانی آذین حمیدنیا
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادقاسدی
- فیلم کوتاه «فاش» به کارگردانی احسان مختاری
- فیلم کوتاه «تاریکی» به کارگردانی سعید جعفریان
مجید فخریان
برای نوشتن از بهترینها، نیاز به برنامهریزی و بالا، پایین کردن فیلمهای ساختهشده در یک سال مشخص نیست. کافی است جای تعقل، از احساسات خود کمک خواست، بلافاصله همه آنچه دوست میداشتی، در برابرت سبز میشود. احساس که احضار شود، به عقلت هم امیدوار خواهی شد. وقتی به سینمای بلندمان فکر میکنم، دچار اضطراب میشوم، به خاطر فقدان فیلمهای خوب، فقدان مومنتهای عاشقانه. غم و غصه وجودم را فرا میگیرد و درد و رنج بر من چیره میشود. به این فکر میکنم که اگر «بیدار شو آرزو» که بیش از ده سال از زمان ساخت آن میگذرد، اکران نمیشد، امسال باید دلخوش به کدام فیلم، به زندگی ادامه میدادم. اما سینمای کوتاه پیشنهادهایی دارد، لحظههایی را به یاد میآورد، دلخوشیهایی گرچه کوچک برایمان تدارک میبیند و در نهایت به زیستن تشویقمان میکند. البته من با این گزاره همراه نیستم که امروز بهترین سالهای سینمای کوتاه است. فکر میکنم پیش از انقلاب و در زمانی که بنیهاشمی «نهنگ» را میساخت، و پس از انقلاب و هنگامی که امیریوسفی و برزگر فیلمهایشان را میساختند، چرخ سینمای کوتاه به همین منوال، چه بسا بهتر از امروز، مشغول چرخیدن بود. فیلمهای کوتاه امروز من نیز وابستگیهایی به این چرخ دارند حتی اگر فیلمهای کامل و در نهایت موفقی نباشند. من نمیتوانم ساده از کنار «بابابزرگ» بگذرم و بحث بلاهت بار فرم مهمتر است یا محتوا را، برای بیاهمیتی به آن طرح کنم. از این فیلم لباسها و شالگردنهایش به یادم میماند، چیزهایی که در یک کار لبالب از صناعت، عمیقاً و بیش از هر فیلم رئالیستی دیگری وصله به تن قاب و کاراکتر است. «آخر هفته» نیز چنین جایگاهی دارد. ممکن است فضاهای مرده فیلم را به پای ضعف آن گذاشت. اما ایدهای آن وسط هست که من دوست دارم. این قابها ایده پُر از خالی را به تصویر میکشند. این اصلاً سرپوشگذاشتن و بازی با کلمات نیست. قاب آخر که از حضور پسر مدام پر و خالی میشود، تکامل این ایده به شکلی حساس و آماتوری را نشانمان میدهد. اینها دستاوردهای سال هستند. فیلمهایی مثل «حیوان»، «نگاه» و «سایه فیل» نیز با چنین ایدههایی کار میکنند. هر سه یک ایده مشترک دارند: تفاوتهای درون و برون. اولی با حریم و مرز، دومی با خانه و جامعه و سومی با دوری و نزدیکی. اینها شاید کمنقصترین آثار امسالمان باشند. از آن سو «بلوک» و «کلینر» را داریم. فیلمهایی حساس همچون پَرگار. بُرَنده و فرمال. اولی باید تیزتر میبود. مثل رودستهای رواییاش. کاش فیلم امسال برادران سفدی، «وقت خوش» را ببینند برای فیلمهای بعد. دومی، «کلینر» ترسناک هم هست. لحظاتی قاب را به اشغال تاریکی درمیآورد و تفاوت سیاهنمایی و تعهد نسبت به تصویر سیاهی را به یادمان میاندازد. تعهد مطلق اما متعلق به دو فیلم «کل به جزء» و «یال و کوپال» است. اولی در مصاف با ساختار حاکمیت، دومی با احترام به سبک. من آن فیلمی را که بسیار بد فهمیده شد هم دوست دارم. در دیدار تازه حتی بهتر شده بود. نامش «لطفاً مانع بستهشدن در نشوید» است. بازیگرانش همه حرفهایاند با اینحال از مسافران چرخ است. آنتی تز سرخوش امسال علیه سینمای رایج اجتماعی است. دخترش را در همان پنجرهای میگذارد که دیگران برای فراری دادنش از شهر ساخته بودند ولی دختر به رهایی مردی متاهل در همین خانه بغل فکر میکند. بازی سهیلا گلستانی نهتنها بهترین بازی کارنامهاش، که بهترین دستاورد بازیگری امسال سینمای کوتاه است. میماند، دو فیلم کوتاه دیگر، «امور دو ریل» و «مادر مرده» که فیلمهای متفاوتاند. نه به این خاطر که کار شاقی میکنند. بلکه به این خاطر که به غایت شخصیاند. شاید بتوان اتودی از فیلمهای دیگر زد اما از این دو غیرممکن است و چیزی دست سارقان را نمیگیرد. یاد میدهند که چطور باید فیلم خودت را بسازی. هر دو فیلم عین آهنربا عمل میکنند. فیلمساز در مرکز میایستد، جهان به سمتش میل میکند. فیلمهای اینچنینی روز به روز کمتر میشود و احتمالاً دلیل آن ترس از رو در رویی با خود است. این فیلمها آینهاند؛ برای دیدن بهتر خود و نه صرفاً جهت ارائه و بازنمایی واقعیت. همین حالا برای سال بعد خود مضطربم. آینهای هست که خود را در آن ببینم؟ امیدوارم. و اما نکته آخر: همه این فیلمها برای من به یکاندازه محترماند. ترتیب بیتشر به قدرت کشش و جذب آهنربا برمیگردد. فیلمها به ترتیب:
- مستند کوتاه «امور دو ریل» به کارگردانی ایمان بهروزی
- فیلم کوتاه «مادرمُرده» به کارگردانی حامد نجابت
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادقاسدی
- فیلم کوتاه «کلینر» به کارگردانی محمدرضا میقانی
- فیلم کوتاه «کل به جزء» به کارگردانی وحید حسینی نامی
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی
- فیلم کوتاه «سایه فیل» به کارگردانی آرمان خوانساریان
- فیلم کوتاه «لطفاً مانع بستهشدن در نشوید» به کارگردانی یاسمین ریزان
هادی علیپناه
جمعبندی پایان سال بازی غریبی است. قوانین نانوشته و ناشناخته خود را دارد و هر بار به پرسه زدن در دالانهای آشنا و پنهان هزارتوی تصاویر و خاطرات میماند. و البته جدال بیپایان و نام ناپذیر منطق و احساس. واقعیتش را بخواهید هر باز این بازی را به حسها و حسانیت موجود در تصاویر باختهام. و مگر سینما جز این است؟ ورای همه شالوده و قوانین، آنچه سینما را مانا و پویا کرده است بیشک دلبستگیاش به حسها و البته اشتیاقش به برانگیختن آنها ست. کدام فیلمساز بزرگ را سراغ دارید که جز ملموس کردن آنچه درونش میجوشد کار دیگری کرده باشد. و کدام لذت تجربه و تجربیدن را سراغ دارید که از گذرگاه پرخطر تن دادن به ناشناختهها نگذشته باشد؟ چند سال پیش در مورد «موتورهای مقدس» لئوس کاراکس مینوشتم: «دیدن این فیلم، به تجربه تماس یک غریبه با نقاط خصوصی بدن آدم میماند.» به راستی چه میشود که فیلمسازی دست به خطری چنین بزرگ بزند؟ و چرا اینقدر کمیابند فیلمسازانی از این دست. در سالی که دیوید لینج یکی از بزرگترین تجربههای دهه (بی شک «توین پیکس، بازگشت» چنین اثر بزرگی است) را به ما ارزانی داشته و مرزهای مگوی را تا افقی ناشناخته گسترده است، یک جمعبندی سال برای فیلمهای کوتاهی که دیدهایم چه حس و حالی باید داشته باشد و آغشته به چه عناصری باید باشد؟ حقیقتش را بخواهید از سمت و سوی جشنوارهها دلگیرم. همه بحثهای بر سر هویت و ماهیت مستقل فیلم کوتاه حداقل در مرحله داوری جشنوارهها رنگ میبازد و باز شاهد اکتفا به هر آنچه آشنا و قدیمی ست هستیم. گویی مسئولیت پاسخ گفتن به چرایی اینتخاب ما را مجبور میکند به تسلیم همه چیز و همه چیز به هیولای قوانین. شاید اصلا من اشتباه میکنم و جشنواره جای منطق است و تنها جولانگاه احساس همین اتاق تاریک و نور مرده مانیتور روی صفحه کلید باشد. نمیدانم اما بازی پایانی سال را با تصاویری و احساسها آغاز میکنم. بهترین فیلمهای کوتاه سال برای من فیلمهای کوتاهی هستند که خطرکردن را به نمره قبولی گرفتن ترجیح دادهاند.
به ترتیب
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی
- فیلم کوتاه «کلینر» به کارگردانی محمد رضا میغانی
- مستند کوتاه «آمور دو ریل» به کارگردانی ایمان بهروزی
- فیلم کوتاه «سایه فیل» به کارگردانی آرمان خوانساریان
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی
- فیلم کوتاه «مادرمرده» به کارگردانی حامد نجابت
- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی
- فیلم کوتاه «آخر هفته» به کارگردانی وحید بمانی
- فیلم کوتاه «وحشی» به کارگردانی فردین انصاری
و با تشکر از این چند فیلم کوتاه (بدون ترتیب)
- فیلم کوتاه «کل به جزء» به کارگردانی سید وحید حسینی نامی
- فیلم کوتاه «تاریکی» به کارگردانی سعید جعفریان
- فیلم کوتاه «شهریور» به کارگردانی سمیرا نوروزناصری
- فیلم کوتاه «هراش» به کارگردانی آذین حمیدنیا
- فیلم کوتاه «مداربسته» به کارگردانی مرتضی عباسیان
- فیلم کوتاه «لطفا مانع بسته شدن در نشوید» به کارگردانی یاسمین ریزان
- فیلم کوتاه «باگ» به کارگردانی کیوان محسنی
- فیلم کوتاه «مرضیه» به کارگردانی درناز حاجیها
جمع بندی نهایی
ملاک جمعبندی نهایی که بر اساس آن ترتیب بهترین فیلمهای کوتاه سال از نگاه تحریریه فیدان مشخص شده است بر اساس بیشترین میزان تکرار اسامی فیلمهای در فهرستهای بالا بوده است و رتبه هر فیلم در هر لیست در نظر گرفته نشده است.
به سه فیلم برگزیده طی مراسمی که به زودی برگزار میشود «نشان فیدان» اهدا خواهد شد.
بهترین فیلمهای کوتاه سال ۱۳۹۶ به انتخاب تحریریه فیدان
- فیلم کوتاه «حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام ارک (۱۲ رای)
- انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی (۹ رای)
- فیلم کوتاه «بلوک» به کارگردانی مصطفی ربانی (۸ رای)
- فیلم کوتاه «نگاه» به کارگردانی فرنوش صمدی (۷ رای)
- مستند کوتاه «آمور دو ریل» به کارگردانی ایمان بهروزی (۵ رای)
- فیلم کوتاه «کلینر» به کارگردانی محمدرضا میقانی (۵ رای)
- انیمیشن کوتاه «داش آکل» به کارگردانی هاجر مهرانی (۴ رای)
- فیلم کوتاه «مرضیه» به کارگردانی درناز حاجیها (۴ رای)
- فیلم کوتاه «باگ» به کارگردانی کیوان محسنی (۴ رای)
- فیلم کوتاه «وحشی» به کارگردانی فردین انصاری (۴ رای)
- فیلم کوتاه «مادرمرده» به کارگردانی حامد نجابت (۴ رای)
- فیلم کوتاه «سایه فیل» به کارگردانی آرمان خوانساریان (۴ رای)
- فیلم کوتاه «کل به جزء» به کارگردانی سید وحید حسینی نامی (۳ رای)
- فیلم کوتاه «مداربسته» به کارگردانی مرتضی عباسیان (۳ رای)
- فیلم کوتاه «فاش» به کارگردانی احسان مختاری (۳ رای)
- فیلم کوتاه «شب تولد» به کارگردانی امید شمس (۳ رای)
- فیلم کوتاه «شهریور» به کارگردانی سمیرا نوروزناصری (۳ رای)
- فیلم کوتاه «تاریکی» به کارگردانی سعید جعفریان (۳ رای)
- فیلم کوتاه «لطفا مانع بسته شدن در نشوید» به کارگردانی یاسمین ریزان (۳ رای)
- فیلم کوتاه «مارلون» به کارگردانی درناز حاجیها (۲ رای)
- فیلم کوتاه «کافه کا» به کارگردانی هادی امینی (۲ رای)
- انیمیشن کوتاه «ایکی» به کارگردانی پرستو کاردگر (۲ رای)
- فیلم کوتاه «هراش» به کارگردانی آذین حمیدنیا (۲ رای)
- فیلم کوتاه «شبچره» به کارگردانی مهدی محمدنژادیان (۱ رای)
- انیمیشن کوتاه «هیچکس» به کارگردانی الهام طرقی (۱ رای)
- فیلم کوتاه «وقت ناهار» به کارگردانی علیرضا قاسمی (۱ رای)
- مستند کوتاه «دادا سلطنه» به کارگردانی هادی احمدی (۱ رای)
- فیلم کوتاه «سوادکوهی» به کارگردانی محمد رضا مجد (۱ رای)
- فیلم کوتاه «آنسوی خیابان» به کارگردانی احمد میرهاشمین (۱ رای)
[i] Genre
[ii] داستان _ رابرت مک کی
[iii] اشاره به جمله معروف ارنستو چه گوارا : آنها سعی کردند ما را دفن کنند.نمی دانستند که ما دانه هستیم .
فیدان در شبکههای اجتماعی