درباره فیلم کوتاه «ماچ سینمایی» به کارگردانی کریم لکزاده
نوشته: وحید مرتضوی
در فضایی که دغدغه بسیاری از فیلمسازان ما قابهای «زیبا»، داستانهای «زیبا» و آدمهای «زیبا»ست، کریم لکزاده یکی از معدود جوانان این سینما باقی میماند که زیبایی را جای دیگری جستجو میکند. تجربهگرایی و اهل خطر بودنش در فیلمهای قبلی هم مشخص بود. آنچه انتظارش را نداشتیم اشتیاقش در دیدن زیبایی در جهانی «کیچ» و شکلگرفته از «پاورقی»ها، قاببندیهای کجومعوج، اتاقهای درهمریخته و عکسها و خبرهای اشباعشده از قتل و خون بود. لکزاده دریافته که باید با سر درون عنصر «کیچ» رفت تا آن را علیه خودش برگرداند. و فیلم اینجا، در این خانه شلوغ و درهمریخته با تل لباسها و عکسهای پیدرپی و صورت گریمشده دختر و خونهای «نمایشی»، بیپروا و مصمم است. ولی بهتدریج سوال اصلی سر بر میآورد: فیلم در این دنیا تا کجا پیش خواهد رفت؟ و پاسخ این است که میخواهد تا ته خط پیش برود و مسئله همین ته خط است. با شورشِ دختر (یا موضوع عکسها) علیه مرد (یا عکاس) فیلم ریل عوض میکند و نقصان این «دنیا»ی تماماً مصنوع سینمایی را به زبان میآورد: ولی آن خشونت واقعی، خون واقعی و جنایت واقعی کجاست؟ «ماچ سینمایی» با این تغییر مسیر شاید دوباره همان پارادوکسی را احضار میکند که «دختری در میان اتاق» ــ فیلم پیشین فیلمساز ــ را شکل داده بود و حتی شاید از این نظر بتواند دنبالهای بر آن هم خوانده شود. احساس میکنیم با این چرخشِ میانی دوباره با پرسشی مواجه شدهایم که در سینمای پساتارانتیو (از یکسو) و پساهانکه (از دیگرسو) به کرات درگیر بودهایم. اما مسئله مواجهه ما با «ماچ سینمایی» روبهرو گذاشتن یک شروع اریژینال در برابر یک جمعبندی و مسیر پیشتر طیشده (در مقیاس سینمای جهان) نیست، بلکه توجه به این نکته است که دو فیلمِ کمابیش جدا آن را شکل دادهاند. اعلام اشتیاق دختر به جهان واقعی، خشونت واقعی و خون واقعی در نهایت نه از «پروبلماتیکِ» برساخته نیمه اول که از شوروشوق بیرون فیلم سرریز میکند و اینگونه «ماچ سینمایی» را در نهایت جایی کمتر از حد جسارت و جاهطلبیاش فرومینشاند. این فیلمی است که همزمان لاغر جلوه میکند و طولانی. لاغر چون شاید چون حس میکنیم رابطه دختر و مرد، نمایش و واقعیت، موضوع عکس و عکاس هنوز برای گذر از آن پیچِ میانه نیاز به پرورش بیشتر مسئله دارد و آرزو میکنیم چیزی بیش از حسادتِ دختر پلِ رابط دو دنیای متفاوت ــ صناعت نمایش در برابر تکاندهندگی واقعیت ــ میشد؛ و همزمان طولانی چون «ماچ سینمایی» بیش از همه سرمایهاش را نه در پرورش درام و مسئلههای آن بلکه در تلگراف نشانهها، نمادها و استعارهها نشان داده است. یکی از این دو فیلم باید با تحلیل کار کند و دیگری با اشاره و ارجاع. در برابر لاغریِ بسیاری از فیلمهای کوتاهی که امسال دیدیم، «ماچ سینمایی» فیلمی است که با ایدههای جذابی درگیر میشود. اما این هم هست که جایی میان یافتن مناسبتترین محمل (در آن پیچ میانی) کمی سرگردان میماند و نمیتواند مسیر نهاییاش را با آن قدرت و تأثیری که باید و با آن عزم و تصمیمی که بهراهش انداخته انتخاب کند.
فیدان در شبکههای اجتماعی