پیش از مقدمه:

بعد از سلام و شکرگزاری پروردگار؛ باهمه اتفاقات عجیب ارزی؛ امسال هم قسمت شد تا با یک سفر جشنواره‌ای دیگر برای شما یادداشتهایم را ارسال کنم و قبل از شروع مقدمه جا دارد از سایت خوب فیدان برای انتشار این یادداشتها تشکر نمایم.

 

مقدمه:

سی و پنجمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه بوسان از ۲۴ تا ۲۹ آپریل ۲۰۱۸ برابر با ۵ تا ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ در شهر بوسان کره جنوبی برگزار خواهد شد و من به همراه دوست خوبم علیرضا (آرش) رواده که نویسنده فیلم کوتاه «باران آهسته می‌بارد» است راهی سفر شدیم.

 

چند نکته جدی و مهم:

اولین نکته‌ای که البته قبلا هم به آن اشاره گذرایی کرده بودم و به نظر می‌تواند جوابگوی پاسخ برخی دوستان در رابطه با انتخاب برخی فیلمها در جشنواره‌های وطنی باشد ذکر این نکته است که من اصلا در جشنواره بوسان ثبت نام نکردم (البته در چند جشنواره دیگر خارجی که قبلا رفته‌ام هم همینطور)؛ سال ۱۳۹۰ در جشنواره‌ای در سئول با فیلمم حضور داشتم و خوشبختانه با افراد زیادی آشنا شدم؛ پس از برگشتن به ایران از طریق فضای مجازی با برخی از فیلم‌سازان ارتباط داشتم؛ یکی از آن‌ها فیلم‌سازی فرانسوی به نام سباستین سیمون بود که در طول برگزاری آن جشنواره فیلم داشت و به من هم برای ارتباط با فیلم‌سازان دیگر با توجه به اینکه نمی‌توانستم انگلیسی صحبت کنم کمک زیادی کرد.

سال نود و شش صفحه او را در اینستاگرام دیدم و برایش فیلمم را ارسال کردم تا نظر بدهد؛ خب از شانس خوب من او مسئولیتی در جشنواره بوسان داشت و گفت: فیلمت را دوست داشتم و چون انتخاب بخش رقابتی تمام شده و اعلام کرده‌ایم، اجازه بده فیلمت را در بخش غیر رقابتی به نمایش بگذاریم و من قبول کردم. چیزی که یک سنت در همه جشنواره‌های دنیاست و باید بپذیریم در جشنواره‌های وطنی هم می‌تواند اتفاق بیفتد.

نکته دوم را با توجه به نوسانات ارزی و یا هر اتفاق دیگری به دوستان فیلم‌سازم پیشنهاد می‌کنم و آن هم اینکه اگر دعوتنامه جشنواره‌ای را دریافت کرده‌اید و قصد سفر به آن را دارید؛ قبل از دریافت ویزا بلیطتان را خریداری کنید چون احتمال گرفتن ویزایتان بالاست، اما احتمال اینکه بلیط هم قیمت و ارزان بعد از چند هفته بیابید تقریبا غیر ممکن است و سفرتان را دشوار خواهد کرد؛ چون حتی در صورت کنسل کردن بلیط ضرری که می‌کنید بسیار ناچیزتر از بالا رفتن قیمت در هنگام نزدیک شدن به موعد پرواز خواهد بود.

 

سفر به بوسان با اعمال شاقه:

خب همانطور که در نکته دوم بالا اشاره کردم؛ وقتی دعوتنامه به دستم رسید بلیط سفر تقریبا دو میلیون تومان با هواپیمایی قطر بود که ابتدا به دوحه و سپس به بوسان می‌رفت؛ با دلخوشی زیاد بعد از دو هفته به سفارت کره رفتم و بعد از دادن مدارک یک هفته هم منتظر آمدن ویزا شدم؛ وقتی ویزای کره را گرفتم، قیمت بلیط به مبلغ پنج میلیون تومان آن‌هم با شرایط سخت‌تر تغییر یافته بود و عملا من را از سفر کردن پشیمان کرد؛ با سرچ مجدد تنها بلیطی که یافت کردم بلیطی بود که از کوالالامپور (با احتساب اینکه برای مالزی ویزا نمی‌خواهیم) به سئول می‌رفت و با احتساب پرواز تهران به مالزی تقریبا در حدود سه میلیون تومان باید پرداخت می‌کردم که حدود دویست هزار تومان هم بلیط قطار سئول به بوسان بود؛ و خب همچنان با توجه به سفرهای متعدد قبلی برای من هزینه زیادی محسوب می‌شد و جشنواره بوسان هم در نامه‌نگاری‌های متعدد تنها هزینه بلیط قطار را تقبل می‌کرد (گمانم چون ما امکان خرید با کردیت کارت نداریم و یکی از مشکلات عمده من در همه سفرهایم بوده).

بهرحال به لطف یکی از دوستانم و تقبل بیشتر هزینه‌ها و البته با پرداخت اینترنتی از کارت یکی دیگر از دوستان خارجیم، برای خرید بلیط مالزی به کره موفق به خرید بلیط شدم؛ فقط مشکل یا از نظر من تجربه جدید؛ این بود که سه روز باید در مالزی می‌ماندم.

موعد پرواز رسید و به همراه آرش به مالزی و شهر کوالالامپور آمدیم و چقدر خوب که این تجربه را از دست ندادم.

 

لطفا با لبخند وارد نشوید:

تقریبا دوستانی که از نزدیک من را می‌شناسند می‌دانند که ته لبخندی همیشه بر لب دارم و توصیه زیادی به داشتن لبخند در هر شرایطی در سفر می‌کنم؛ چون به شدت در دوست یابی و کار راه انداختن کمک کننده است؛ اما چون برای بار دوم است که این اتفاق در فرودگاه و خروجی برادران سپاه برایم می‌افتد، گله‌ام را ابراز می‌کنم که عزیزان با دیدن لبخند این جمله را می‌گویند: چرا خوشحالی؟

اگر احیانا و خدایی ناکرده عزیز مسئولی از فرودگاه این متن را می‌خواند حتما لطف کند و به آموزش‌های دوستان اضافه کند که ممکن است برخی مثل من دائما خوشحال باشند و با شنیدن این سوال عجیب خوشحال‌تر هم بشوند.

(ایده خوبیه‌ها برای کار کوتاه)

بگذریم؛ لطفا با لبخند وارد شوید.

 

کوالالامپور:

با دیدن فرودگاه بزرگ کوالالامپور تصوراتم کمی نسبت به مالزی تغییر کرد؛ این شهر توریستی که پایتخت کشور مالزی است و در ایالت سلانگور در امتداد ساحل غربی شبه جزیره مالزی واقع شده است و در دامنه‌های کوهستانی قرار دارد و اطراف آن را به جز قسمت شرقی، کوه فراگرفته است. کوالالامپور با جمعیتی بیش از یک میلیون و سیصد هزار نفر بزرگ‌ترین شهر مالزی به حساب می‌آید و به عنوان یک جامعه چند فرهنگی شناخته می‌شود. مالزیایی‌ها، چینی‌ها و هندوها نژادهای اصلی ساکنان این کشور ملیتی را تشکیل می‌دهند. این تنوع قومی و نژادی به وضوح در آداب مختلف فرهنگی، اعتقادات مذهبی، زبان، غذا و معماری شهر نیز دیده می‌شود.

هتل ارزان قیمتی که ما رزرو کرده بودیم در مرکز شهر و محله چینی‌ها قرار دارد و شاید باورتان نشود که چقدر دیدن زندگی با این تنوع فرهنگی؛ مذهبی در کنار یکدیگر هنگامی که به اینجا مسافرت می‌کنید برایتان هیجان آفرین و دلنشین است.

بنای من برای یادداشتهایم جشنواره‌هایی است که در آن حضور دارم. اما دلم نیامد حالا که این شهر را هم دیده‌ام از آن برایتان نگویم.

نکته جالب این شهر مدرن که بافت تاریخی آن دست نخورده باقی مانده است، حضور اتوبوس‌های رایگان به همراه اینترنت رایگان، در سطح شهر است که شما می‌توانید تقریبا همه مکان‌های توریستی را با آن‌ها بروید. توصیه من به شما اگر به این شهر سفر کردید این است که دیدن برج‌های دوقلوی پتروناس؛ آکواریوم KLCC؛ مسجد جامع؛ میدان مردیکا و غار باتو که قدیمی‌ترین مکان مقدس بودایی‌ها در مالزی است را از دست ندهید.

اگر در محله چینی‌ها که خودش از مکان‌های بسیار دیدنی است هتل بگیرید در نزدیکی شما قدیمی‌ترین معبد هندوها به نام سری ماهاماریمان وجود دارد که دیدنش خالی از لطف نیست.

 

توشه سفر:

به خاطر تجربه قبلی سفرم به کره جنوبی می‌دانستم که برخی از غذاهای آن‌ها را نمی‌توانم بخورم و به همین خاطر بیشتر حجم کوله سفرمان را کنسرو و نان پر کرده است و اگر مثل من بد غذا هستید حتما این توصیه را جدی بگیرید.

چتر و بارانی سبک هم فراموشتان نشود؛ به نظر هم در مالزی و هم در کره به شدت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

میوه‌های عجیب استوایی را هم در اینجا می‌توانید با قیمتی بسیار پایین‌تر از چیزی که در تهران یافت می‌شود تجربه کنید.

نکته آخرم پیش از خروج از مالزی به سمت شبه جزیره کره جنوبی؛ آب و هوای گرم و شرجی کوالالامپور است که رطوبت در این فصل به حدود هشتاد و پنج درصد می‌رسد و باران‌های تمام نشدنی آن هم فراموش نشدنی است.

 

پایان:

فردا صبح به سمت سئول پرواز داریم و پروازی شش ساعته را تجربه خواهیم کرد.

به شرط حیات به محض دسترسی به اینترنت در آنجا یادداشت دومم را برایتان ارسال خواهم کرد.

یادداشت‌های روزانه سعید نجاتی از جشنواره بوسان – بخش اول

یادداشت‌های روزانه سعید نجاتی از جشنواره بوسان – بخش دوم

یادداشت‌های روزانه سعید نجاتی از جشنواره فیلم بوسان ــ بخش پایانی

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=11121