درباره مستندهای کوتاه طبیعت و حیات‌وحشِ ژان پَن‌لووه[۱]

نوشته: گلچهره صادق زاده

بریژیت برگ کتاب «علم، داستان است؛ آثار ژان پَن‌لووه»[۲] را با جمله‌ای از نامۀ سرگئی آیزنشتاین[۳] به پن‌لووه شروع می‌کند: «تنها تو در جایگاه «معجزه‌گر» یارای رقابت با «بانوی ما لورد»[۴] را داری… من اینگونه می‌اندیشم …»

نشانِ «آیزنشتاین فیلم‌های مستند طبیعت» بر سینۀ ژان پَن‌لووه می‌درخشد؛ هر چند به دلیل موضوع کاری‌اش ــ مستند طبیعت ــ هیچگاه به اندازۀ دیگر سینماگران آوانگارد به او نپرداخته‌اند.

امروز دیگر تماشای مستند‌های طبیعت و حیات‌وحش با تصاویر خیره‌کننده رایج است و مرز میان لذت بردن، یادگیری و اثر هنری برداشته شده. زمانی که پای یک مستند طبیعت می‌نشینیم انتظار داریم مانند آثار مطرح جهان چون سیارۀ زمین[۵] و سیارۀ آبی[۶] سفر کنیم به دل ناشناخته‌های رنگارنگ با شگفت‌انگیزترین تکنیک‌های روایی و تصویری؛ اما نقطۀ آغاز این سفر کجا بوده است؟

سینمای مستند طبیعت، وام‌دار «مستند‌‌های کوتاه حیات‌وحش پن‌لووه» است.

تلاش‌های پیشگامانۀ ژان پَن‌لووه برای نشان دادن پتانسیل سینما در آزمایش‌های علمی و تثبیت فیلمِ طبیعت به‌ عنوان شکلی که علم را با سرگرمی و آگاهی زیبایی‌شناختی ترکیب می‌کند، دریچه‌ای تازه گشود که امروز با دیدن مستند‌های حیات‌وحش احساس می‌کنیم در حال تماشای آثار هنری هستیم.

می‌توان ژان پَن‌لووه را «دانشمندْشاعرِ سینمای مستند طبیعت و حیات‌وحش» نامید. پَن‌لووه سال ۱۹۰۲ در محیطی علمی متولد شد؛ پدرش، پل پَن‌لووه، یک ریاضیدان برجسته بود که ۲ بار در جایگاه نخست‌وزیر فرانسه قرار گرفت. تلاقی زودهنگام ژان با تحقیقات علمی و همچنین صحنۀ هنری نوظهور پاریس، زمینه‌ساز آیندۀ حرفه‌ای او شد که در آن، دو دنیای ظاهراً متضاد را با هم ترکیب می‌کرد.

«زندگی اولیۀ ژان با یک پس‌زمینۀ علمی قوی آغاز شد، اما با ناامیدی فزاینده‌ای از سیستم آموزشی سنتی ادامه پیدا کرد. او به دبیرستان معتبری در پاریس رفت، جایی که انتظار می‌رفت راه پدرش را در علوم دنبال کند. با این حال، به نظر پَن‌لووه روش سختگیرانۀ تدریس ریاضیات و علوم همه را بی‌انگیزه می‌کرد. در عوض، او به دنیای تخیلی و تجربی سینما و زیست‌شناسی جذب شد.»[۷]

در طول بیش از شصت سال، از ۱۹۲۵ تا ۱۹۸۶، ژان پن‌لووه بیش از دویست فیلم دربارۀ موضوعات مختلف از اسب‌های دریایی، اختاپوس‌ها تا خفاش‌های خون‌آشام، کریستال‌های مایع و کبوترها ساخت که ۲۳ فیلم مستند کوتاه را می‌توانید در مجموعه‌ای به نام «علم، داستان است»[۸] در کرایتریون تماشا کنید. اگر به کارنامۀ کاری او دقیق‌تر نگاه کنیم علاقه ویژۀ پن‌لووه به حیات دریایی کاملا آشکار است.

آثار پَن‌لُووه را با عبارت «سرپیچی از سنت و درهم‌ نوردیدن مرزها»[۹] می‌شناسند. در بستر تاریخی‌ای که پَن‌لُووه می‌زیست، مستند‌های علمی صرفا نقش «اطلاع‌رسانی» داشتند. اما پَن‌لُووه قصد داشت وارد سطح ادراک حسی و زیباشناختی مخاطب شود. در مطلب کوتاهی به نام «رازها و شگفتی‌های طبیعت» اینگونه می‌نویسد:

«آیا درک کامل یک پدیدۀ طبیعی، جنبه‌های شگفت‌انگیز آن را از بین می‌برد؟ قطعاً این خطر وجود دارد. اما باید حداقل تمام جنبه‌های شاعرانه‌اش را پاس دارد؛ چرا که شعر، منطق را معلق می‌کند و هرگز با تکرار کمرنگ نمی‌شود.

بیش از این، همواره وجود برخی خلأها در دانش ما، این امکان را فراهم می‌کند که بهت مسرت‌بخشی از راز، ناشناخته و معجزه ما را در بر بگیرد.

همه‌ی ما، کم و بیش آگاهانه، در جستجوی بالا بردن دانش خود از ناشناخته‌ها هستیم، حتی اگر تنها از روی تنبلی باشد که بخواهیم چیزی را که پیش از این نیازمند فکر بوده، به چیزی تبدیل کنیم که دیگر نیازی به فکر ندارد؛ سپس این دانش را به‌کار می‌گیریم تا از فاصله‌ای امن، پدیده‌ها را در زمینه‌های مختلف پیش‌بینی کنیم و فرضیات بیشتری تولید کنیم که امیدواریم در نهایت طبیعت را یک‌بار برای همیشه بازگو کند.»[۱۰]

ژان پن‌لووه نه تنها یک فیلم‌ساز بود، بلکه یک بلندپرواز، دوراندیش و آینده‌نگر بود که به توانایی سینما به عنوان ابزاری برای کشف علمی و بیان هنری باور داشت. او در آثار کوتاه خود با ترکیب سورئالیسم و علم، چشم‌اندازی منحصربه‌فرد از طبیعت به نمایش می‌گذارد.

یکی از جنبه‌های مهم آثار پن‌لووه استفاده از تکنیک‌های فیلم‌برداری نوآورانه برای به تصویر کشیدن زیبایی و پیچیدگی‌های دنیای طبیعی است.

به عنوان مثال، استفاده او از نمای نزدیک[۱۱] و حرکت آهسته در فیلم «اسب دریایی»[۱۲] به بینندگان این امکان را داد تا جزئیات ظریف زندگی اسب دریایی را به شیوه‌ای که قبلاً دیده نشده بود، ببینند.

خرچنگ عنکبوتی شمالی و خرچنگ نوک‌دراز ۱۹۲۷

او با استفاده از تکنیک‌های نوآورانۀ فیلم‌سازی همچون نماهای بسیار نزدیک و میکرو‌سینماتوگرافی، بینندگان را به دنیای دور از دسترس می‌برد. در آثارش، فیلم‌هایی مانند «داستان‌های خرچنگ»[۱۳] و «اسب دریایی»، شاهدی بر این ادعا هستند که چگونه سینما می‌تواند با تمرکز بر جزئیات، ساخت فضاهای رویاگونه، خرق عادت موضوعی ــ مانند زندگی عاشقانۀ اختاپوس، راوی در توتیای دریایی و تکنیک‌های تدوین در خون‌آشام ــ و فراتر رفتن از موضوع، علم را با سورئالیسم تلفیق کرده و تجربه‌ای ناب و متفاوت از جهان خلق کند.

فیلم‌های پن‌لووه عموماً هشت تا پانزده دقیقه بود با بودجه‌های کم که اغلب با همکاری همسر پن‌لووه ــ ژِنویو اَمو[۱۴] ــ و گاهی آندره رِیمون[۱۵] و الی لوتار[۱۶] و با استفاده از فن‌آوری‌ای که خود برای فیلم‌برداری زیر آب اختراع کرده بود، ساخته می‌شد.

بین تمامی فیلم‌ها فقط «اسب دریایی» به اندازه‌ای از نظر مالی موفق بود که یک محصول جانبی از آن تولید شود: «خط تولید جواهرات اسب دریایی» طراحی شده توسط ژِنویو اَمو که در مغازه‌های مجلل، کنار آکواریوم‌های پر از اسب‌های دریایی زنده، نمایش داده می‌شدند.

ژان پن‌لووه اعتقاد داشت که علم و هنر نه تنها متضاد نیستند، بلکه عمیقاً با یکدیگر پیوند دارند. این ایده در آن زمان انقلابی بود، زیرا فیلم‌های علمی معمولاً به عنوان فیلم‌های صرفاً آموزشی دیده می‌شدند اما پن‌لووه با تکنیک‌های تصویری و روایی بکر این ایده را به چالش کشید و یک ژانر جدید خلق کرد؛ «مستند سورئالیسم» مشاهدۀ علمی را با تصاویر سورئالیستی ترکیب می‌کند؛ برای مثال در فیلم «اسب دریایی» با بررسی زندگی این موجود شگفت‌انگیز آبزی به موضوعاتی چون جنسیت و رابطۀ جنسی در طبیعت می‌پردازد. به زبان ساده پن‌لووه تلاش می‌کند اسرارآمیز بودن طبیعت را به گونه‌ای به تصویر بکشد که با واقعیت آن همسان باشد؛ از نظر علمی دقیق و از لحاظ هنری کاملا تجربی!

این فیلم‌ها مانند «زندگی عاشقانۀ اختاپوس»[۱۷]، تنها به مستندسازی موجودات غیر انسانی نمی‌پردازد، بلکه دنیایی «ناپیدا» را آشکار می‌کند که «درک انسان‌محور زمان خود» را به چالش می‌کشد. کاهیل در کتاب سورئالیسم جانورشناسی[۱۸] استدلال می‌کند که «فیلم‌های پن‌لووه به عنوان «درام‌های نئوزئولوژیک» عمل می‌کنند، جایی که حیوانات هم به عنوان سوژه‌های تحقیق علمی و هم به عنوان شرکت‌کنندگان در یک روایت بصری سورئال حضور دارند. پن‌لووه فضایی سینمایی خلق می‌کند که در آن انسان‌ها مجبورند با پیچیدگی زندگی در مقیاس‌ها و دیدگاه‌های فراتر از انسان مواجه شوند. او با درگیر شدن با ایده‌های سورئالیستی، مرزهای فیلم‌سازی مستند را گسترش داده و سینما را به عنوان ابزاری برای خارج کردن دیدگاه‌های انسان‌محور و کاوش در عجایب دنیای غیرانسانی معرفی می‌کند.»[۱۹]

با تمرکز بر این موضوعات، پن‌لووه قصد داشت در مخاطبان خود حس کنجکاوی و شگفتی ایجاد کرده و آن‌ها را ترغیب کند تا دنیای طبیعی را به گونه‌ای جدید ببینند. فیلم «کریستال‌ مایع»[۲۰] با موسیقی فرانسوا دو روبای[۲۱] مستندی علمی است اما اگر ندانید این اثر را چه کسی ساخته است احتمالا به چشم یک موزیک ویدیوی پست مدرن به آن نگاه خواهید کرد.

فیلم‌شناسی ژان پن‌لووه گسترده و متنوع است، اما چندین فیلم از نظر دستاوردهای علمی و هنری برجسته هستند.

اسب دریایی

این فیلم شاید معروف‌ترین اثر پن‌لووه باشد و روش او در فیلم‌سازی را به خوبی نشان می‌دهد. فیلم «اسب دریایی» چرخۀ تولید مثل اسب دریایی را مستند می‌کند، با تمرکز ویژه بر نقش جنس نر در زایمان ــ پدیده‌ای غیرمعمول در دنیای حیوانات ــ نماهای نزدیک و مشاهدات دقیق پن‌لووه جزئیات پیچیدۀ این فرآیند را آشکار کرده، در حالی که روایت شاعرانه، لایه‌ای استعاری به آن اضافه می‌کند.

خون‌آشام

سال ۱۹۴۵ میان آشفتگی‌های جنگ جهانی دوم منتشر شد[۲۲] و اغلب از آن به عنوان استعاره‌ای برای ظهور فاشیسم در اروپا نام برده می‌شود. این فیلم رفتار خفاش خون‌آشام را مستند می‌کند؛ موجودی که از خون حیوانات دیگر تغذیه کرده و تمثیلی می‌شود برای طبیعت استثماری رژیم‌های توتالیتر؛ تصاویر تیره و تار و موسیقی پراضطراب فیلم با کاشتن حس ناآرامی در بیننده از یک مستند علمی، بیانیۀ سیاسی قدرتمندی می‌سازد. «خون‌آشام» نمونۀ بارزی است از بکارگیری پن‌لووه از فیلم‌ برای اظهار نظر در مورد مسائل معاصر؛ «او علم را با نقد اجتماعی در هم می‌‌آمیزد.»[۲۳] در مورد مسالۀ جفت‌گیری و رفتار‌های پیچیدۀ مرتبط با آن می‌توان به «زندگی عاشقانۀ اختاپوس» اشاره کرد. در این فیلم ترکیب جزئیات علمی و تصاویر شاعرانه به بلوغ رسیده و تمامی ویژگی‌های سبکیِ پن‌لووه یکجا دیدنی است.

تکنیک‌ عکاسی نمای نزدیک در اثر «توتیای دریایی»[۲۴] بسیار خیره‌کننده است و این جملۀ پن‌لووه «علم می‌تواند به همان اندازه که آموزنده است، زیبا هم باشد.» به این فیلم بسیار می‌چسبد.

اگر تمامی آثار در دسترس پن‌لووه را پشت سر هم ببینید، متوجه می‌شوید که در حال اکتشاف علمی-سینمایی هستید. به این معنا که همزمان پتانسیل‌های سینما برای آشکار کردن اسرار دنیای طبیعت هم در آثار او برای اولین بار کشف می‌شوند و از سویی دیگر این ابزارها به کشف رمزهای حیات‌وحش کمک می‌کند.

پن‌لووه با چهره‌های کلیدی جنبش سورئالیسم، از جمله لوئیس بونوئل و من‌ری[۲۵] ارتباطی نزدیک داشت. این تعاملات رویکرد او به فیلم‌سازی را تحت تأثیر قرار داد و او را تشویق کرد تا با تکنیک‌های غیرمتعارف، آزمایش و عناصر تخیلی‌تر، دنیای طبیعی را کاوش کند. ترکیب فرم‌های سینمایی مستند و داستانی، استفاده از انواع میکروسکوپ‌ها و سرعت‌های فیلم‌برداری، نورپردازی و رنگ‌های نامتعارف فیلم‌های پن‌لووه را تبدیل به آثاری کرد که از آن به «مستند سورئالیستی» یاد می‌شود.

همواره در تماشای آثار او باید به یاد داشته باشیم که پن‌لووه منتقد جدی نظام آموزشی بود و از مدیوم فیلم کوتاه و ویژگی برجسته کردن بخش‌های مهم در جهت آموزش استفاده می‌کرد؛ اگر تمامی آثار او را کنار هم ببینید متوجه خواهید شد که او در ابتدا چون آموزگاری دقیق با شکیبایی در حال آموزش به ما است. آیا طولانی‌ شدن درس، یکی از مهم‌ترین دلایل خستگی و مانعی برای یادگیری نیست؟! پس کوتاه کردن، مختصر کردن کلام و مخاطب را باهوش فرض گرفتن که می‌تواند در زمانی نهایتا ۲۰ دقیقه مطلب بسیار مهمی را از حیات موجودات کرۀ زمین یاد بگیرد، در کنار تجربه‌گرایی می‌تواند یکی از مهم‌ترین دلایل برگزیدن مدیوم فیلم کوتاه باشد.

«علم، داستان است.»

یکی از جنبه‌های تحریک‌آمیز آثار ژان پن‌لووه، این ادعای اوست که «علم، داستان است.» این فلسفه، دیدگاه سنتی علم به عنوان شناخت جهان به روش عینی را به چالش می‌کشد و پیشنهاد می‌کند که تمام مشاهدات علمی تا حدی یک «تفسیر خلاقانه از واقعیت» است. «پن‌لووه معتقد بود که عمل فیلمبرداری ذاتاً ذهنی است، زیرا فیلم‌ساز باید در مورد آنچه نشان ‌می‌دهد و چگونگی نمایش آن، تصمیم بگیرد. این فلسفه در فیلم‌های پن‌لووه مرز بین واقعیت و تخیل را محو می‌کند.»[۲۶]

باور پن‌لووه به این که «علم، داستان است» همچنین بازتاب درک او از محدودیت‌های دانش انسانی است. او تصدیق می‌کرد که علم یک فرآیند مستمر کشف است و آنچه امروز می‌دانیم ممکن است فردا بازبینی شود.

پن‌لووه معتقد بود که عناصر احساسی و زیبایی‌شناختی فیلم‌هایش همان چیزی است که آنها را به ابزارهایی مؤثر برای آموزش و مشارکت عمومی تبدیل می‌کند.

پن‌لووه در گذار از دوران صامت به ناطق

کاهیل در کتاب خود به علاقۀ پن‌لووه به «دگرگونی» اشاره می‌کند؛ هم به‌عنوان یک فرآیند زیستی و هم به‌عنوان یک استعارۀ سینمایی. «فیلم‌های پن‌لووه، نشان‌دهندۀ سیالیت صورت‌ها هستند؛ که چگونه حیواناتی مانند خرچنگ‌ها دچار تغییرات فیزیکی چشمگیر می‌شوند.»[۲۷] ورود صدا به سینما به پن‌‌لووه اجازه داد بیشتر با انسان‌انگاری[۲۸] (تعبیر انسان‌گونه) آزمایش کند، به حیوانات صدا و شخصیت بدهد، بدون اینکه آن‌ها را به تصاویری صرفاً انسانی کاهش دهد. کاهیل تأکید می‌کند که «انسان‌انگاری پن‌لووه صرفاً تلاشی برای مرتبط کردن حیوانات با مخاطب انسانی نبود، بلکه روشی بود برای به چالش کشیدن مرزهای ثابت میان گونه‌ها. فیلم‌های پن‌لووه دربارۀ سخت‌پوستان همچنین به گفتمان‌های فرهنگی گسترده‌تری در آن زمان می‌پرداختند، به‌ویژه دربارۀ تکامل، تحول و مرزهای هویت انسانی. از طریق مطالعۀ این موجودات «پلاسماتیک»[۲۹]، پن‌لووه تفاوت سخت میان انسان و غیر انسان را از میان برمی‌دارد و بر «زندگی خود یک فرایند مداوم تغییر است» تاکید می‌کند.»[۳۰]

کار او تأثیر ماندگاری بر هر دو جامعۀ علمی و هنری داشته و الهام‌بخش نسل‌هایی از فیلم‌سازان و دانشمندان شده است تا به شیوه‌های نوآورانه به دنیای پیرامون خود نگاه کنند.

ژان پن‌لووه خود را به خارپشت دریایی (توتیای دریایی) تشبیه می‌کرد؛ توتیا نماد موجودی است که در عین پیچیدگی و منحصربه‌فردی، به حاشیه‌نشینی و زندگی مستقل نیز شهرت دارد. پن‌لووه همیشه خود را به عنوان فردی بیرون از جریان‌های اصلی و سنتی جامعۀ علمی و سینمایی می‌دید. مانند خارپشت دریایی که در اعماق دریا زندگی می‌کند و در تعامل با محیط‌زیست دریایی است؛ پن‌لووه نیز به کاوش در جهان طبیعی علاقه‌مند بود، به‌ویژه حیات زیر آب و با بهره‌گیری از روش‌های خاص خود، پیوندی عمیق با این موجودات برقرار می‌کرد. همین‌طور پایداری توتیا در شرایط سخت آن را به پن‌لووه شبیه می‌کرد.

جالب و شاید غم‌انگیز است تصور اینکه اگر امروز، ژان پن‌لووه در این جهان بود، چگونه زندگی می‌کرد.

جهانی که با بحران‌های بسیار محیط‌زیستی روبرو است؛ بسیاری از گونه‌های آبزیان از بین رفته‌اند و حیوانات بسیاری در خطر انقراض هستند و هر روز صدای یک بحران محیط‌زیستی جدید از گوشه‌ای از جهان بلند می‌شود. شاید پن‌لووه امیدوار بود با ساخت آثاری که ما را شگفت‌زده کند و ارتباطی احساسی با مخاطب برقرار کند، یادمان می‌ماند از زمین‌مان، خانۀ‌مان نگه‌داری کنیم اما گویا هیچ اثر هنری‌ای در مسیر آگاه کردن انسان تا به حدی که مانع تخریب محیط زیست شود، موفق نبوده است.

«بقای گونۀ ما همیشه در خطر است و همین کنجکاوی ابدی ما را برمی‌انگیزد.»[۳۱]

لینک نمایش فیلم‌ها در وب‌سایت کرایتریون


[۱] Jean Painlevé

[۲] Brigitte Berg; Science Is Fiction; The Films of Jean Painleve

[۳] Sergei Mikhailovich Eisenstein

[۴] Our Lady of Lourdes;

به مریم مقدس در ارتباط با مجموعه‌ای از ظهورات مذهبی در شهر لورد (Lourdes) فرانسه اشاره می‌کند.

[۵] Planet earth

[۶] The Blue planet

[۷] Brigitte Berg; Science Is Fiction; The Films of Jean Painleve

[۸] Criterion Collection: Science Is Fiction: 23 Films by Jean Painlevé

[۹]Brigitte Berg; Science Is Fiction; The Films of Jean Painleve

[۱۰] https://jeanpainleve.org/

[۱۱] Close up

[۱۲] The sea horse 1933

[۱۳] Shrimp Stories 1964

[۱۴] Geneviève Hamon

[۱۵] Andre raymond

[۱۶] Elie Lotar

[۱۷] ُThe love life of the Octopus 1967

[۱۸] James Leo Cahill; Zoological Surrealism; The Nonhuman Cinema of Jean

[۱۹]همان

[۲۰] Liquid Crystals 1978

[۲۱] François de Roubaix

[۲۲] آثار پن‌لووه را به سال انتشار می‌شناسیم که احتمالا سال ساخت آثار متفاوت است. در محدود منابعی سال ساخت این اثر ۱۹۳۳ آمده است.

[۲۳] Brigitte Berg; Science Is Fiction; The Films of Jean Painleve

[۲۴] Sea Urchins 1945

[۲۵] Luis Buñuel & Man Ray

[۲۶] Brigitte Berg; Science Is Fiction; The Films of Jean Painleve

[۲۷] James Leo Cahill; Zoological Surrealism; The Nonhuman Cinema of Jean

[۲۸] Anthropomorphism

[۲۹] آیزنشتاین از مفهوم «پلاسماتیک» برای توصیف قابلیت تغییر فرم در انیمیشن‌ها و فیلم‌های تجربی استفاده می‌کرد، جایی که اشیا یا موجودات به‌سرعت تغییر شکل داده و از قوانین فیزیکی دنیای واقعی فراتر می‌روند.

[۳۰] James Leo Cahill; Zoological Surrealism; The Nonhuman Cinema of Jean

[۳۱] Jean Painlevé; ۲۹ March 1931.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=16538