نقدی بر فیلم کوتاه «روتوش»
نوشته: میلاد مهیاری
«روتوش» با نمایی از شخصیت مرد داستان (سیاوش) از پشت شیشهای مات آغاز میشود. مرد از دستشویی بیرون میآید سراغ حوله را از زنش (مریم) میگیرد. مریم را نمیبینیم. فقط صدایش را میشنویم و دستانش را میبینیم که در حال غذا دادن به فرزندش است. این چیدمان میزانسن و همچنین فیزیک بدنی و چهره پردازی شخصیت مرد و لحن صحبت کردنش و سوالهایی که در مورد جای وسایلش از مریم میپرسد و اعتراضش نسبت به جابجایی وسایل، به خوبی باعث انتقال فضای مرد سالارانه بین این دو شخصیت میشود. دوربین وارد اتاق نمیشود تا همانگونه که به اقتضای جهان فیلم شخصیتها اجازه ورود به حریم یکدیگر را ندارند و فاصلهشان را با یکدیگر حفظ میکنند، ما هم فاصلهمان با شخصیتها حفظ شود.
در ادامه وارد اتاق خواب میشویم. مریم آماده میشود که به محل کارش برود. سیاوش وزنه سنگینی را داخل اتاق میآورد. قاببندی به نحوی ست که تخت خواب دو نفره به حاشیه میرود. آنچه در این صحنه جلب توجه میکند، وزنه آهنی ست که هم کارکردی دراماتیک دارد و هم تماتیک. وزنه آهنی در اتاق خواب نشانگر فضای سرد و سنگین جاری بین این دو شخصیت است.
در ادامه برای اولین بار به مریم نزدیک میشویم. او جلوی آینه ایستاده و در حال آرایش کردن صورتش است. بدون اغراق میتوان گفت که انتخابی دقیقتر برای معرفی شخصیت مریم نمیتوان تصور کرد. این صحنه علاوه بر کارکرد تماتیکش (عکسی از همین صحنه به عنوان پوستر انتخاب شده است) در پرداخت شخصیت مریم هم نقش بسزایی دارد. در ادامه مریم با صدای سیاوش به اتاق خواب میرود و میبیند که وزنه روی گلویش افتاده است. در ابتدا برای برداشتن وزنه کمک میکند. ولی زمانی که سیاوش به او میگوید که برود صندلی بیاورد، از کمک کردن دست میکشد و نظارهگر مرگ همسرش میشود. در واقع این تحکم و دستور دادن شوهر باعث به سطح آمدن جراحت خاطر شخصیت مریم میشود. جراحتی که ناشی از اراده معطوف به قدرت شخصیت مرد است و با پرداختی مینیمالیستی و هنرمندانه بدون آنکه اشاره مستقیم و کاملی بدان شود با نشانهگذاری درست به خوبی به عنوان زیرمتن در روح اثر جاری میشود. جراحت خاطر شخصیت مریم در ناخودآگاه او خانه کرده است و فقط ناشی از رابطهاش با سیاوش نیست. این زخم مشترک خیل عظیمی از زنان این جامعه است. که به صورت اپیدمی در حال انتقال است.
یکی از دلایل موفقیت فیلم کوتاه «روتوش» آغاز درست آن است. از همان ابتدا فیلمساز موفق میشود به خوبی شخصیتش را معرفی کند و حادثه محرکی جذاب و غافلگیرانه طراحی کند و هم چنین با به کارگیری عناصر سبکی درست موفق به انتقال فضا و اتمسفر مورد نظرش بشود و جهان تماتیکش را بنا کند.
در فیلم کوتاه «روتوش» با درامی شخصیت محور مواجهایم که در حیطه درامهای مدرن یا خرده پیرنگ قرار میگیرد. پس قرار نیست پیرنگ داستان در حول محور ماجرای مرگ شوهر و یا رابطه علت و معلولی این اتفاق شکل بگیرد. مرگ شوهر بهانهای ست برای اینکه به عمق شخصیت مریم ورود پیدا کنیم و با وجوه پنهان شخصیتش آشنا شویم. پس طبیعتا به جای رودیکرد طولی درامهای کلاسیک با رویکردی عرضی مواجهایم. در روایتهای مدرن به دلیل تقلیل عناصر درام (نسبت به درام کلاسیک) دست فیلمساز برای اینکه از از اثرش فراتر برود و بتواند به ساحت استعاره راه پیدا کند بازتر است. در درامهای کلاسیک بستر طرح و توطئه فیلمنامهنویس را در طراحی و چیدمان حوادث داستان محدود میکند. ولی این محدودیت در درامهای مدرن کمتر میشود و اگر روایت به درستی طراحی شده باشد امکان تاویل را به وجود میآورد. در ادامه به سیاق روایت فیلم، تمرکز خود را بر شخصیت مریم میگذاریم و از دل بررسی این شخصیت سعی در تبیین آنچه فیلمساز به دنبالش بوده، بر میآییم.
طبق آنچه از مریم در رابطه با شوهر و مناسبات اجتماعیش دیدهایم، متوجه میشویم که او شخصیتی ست از طیف خود بازنده که برای ایجاد تعادل در خود، از مکانسیم دفاعی تحریف استفاده میکند. مکانسیم دفاعی تحریف به این معناست که فرد واقعیت را آن گونه که میخواهد تغییر میدهد و نسخه تحریف شده را باور میکند. اینجاست که میتوان به ارزش صحنه معرفی شخصیت مریم پی برد. و هم چنین شغلی که برای او در نظر گرفته شده است. روتوش کردن عکسها به چیز دیگری غیر از واقعیت آنها.
اگر شخصیت مریم را بر اساس چهار کهن الگوی خود ارزیابی کنیم، میتوان نتیجهگیری کرد که خود معصوم او که باعث شکلگیری پرسونا و مناسبات اجتماعی فردیش میشود، وجه غالب شخصیتش را تشکیل داده و به همین دلیل مریم صاحب اراده پذیرش قدرت شده است.
این مناسبات بین شخصیتها را هم در خانه (بین مریم و شوهرش) و هم در خارج از خانه (جامعه) شاهد هستیم. اکثر سکانسهای فیلم داخلی هستند و دوربین با فاصلهای که از شخصیتها دارد و توجهای که به پس زمینه میکند، حس محصور بودن را القا میکند. در معدود صحنههای خارجی هم شخصیت مریم را محصور میبینیم. (به یاد بیاورید صحنه ایستگاه را) گویی که چنین شخصیتی در جامعه همواره تحت تسلط و احاطه دیگران است. کسی که صاحب اراده پذیرش قدرت است در این جامعه مرد سالارانه همواره مورد ظلم قرار میگیرد و حتی حریم شخصیاش به خطر خواهد افتاد.
آغاز مکانیسم دفاعی مریم (تحریف واقعیت) و واکنشش نسبت به شرایط موجود و البته شرایط حادی که در این مقطع از زندگیش رخ داده از صحبت تلفنیاش با مادر شوهرش آغاز میشود. بعد از تماس با مادر شوهر مریم را در دستشویی میبینیم در حالیکه سیفون را میکشد و سرش را به سمت راست قاب میچرخاند. در حالی که تصویر قرینهاش در آینه دیده میشود. این صحنه مابه ازای تصویری بسیار دقیقی ست برای نمایش سایه شخصیت مریم. در روانشناسی قدرت سایه یک فرد درست برعکس پرسونای اصلی اوست. بنابراین مریم که در طیف شخصیتهای خود بازنده قرار میگیرد، سایهاش در طیف خود برنده جای دارد. و این سایه شخصیت است که با بیرحمی شاهد مرگ همسرش است و در ادامه برای تسکین عذاب وجدان و تبرئه خود دست به تحریف واقعیت میزند. بدین ترتیب لایههای معنایی اثر شروع به شکلگیری میکنند. و درام فیلم در پس روایت به ظاهر ساده و مینیمالش عمق پیدا میکند.
بعد از صحنه سرویس بهداشتی مریم را در غذاخوری میبینیم و تماسی که از محل کار همسرش با او برقرار میشود. این تماس به عنوان کاتالیزور فرایند تحریف یا روتوش واقعیت توسط مریم را جلو میاندازد. اولین تظاهر مریم اینجا شروع میشود. او به همکارانش میگوید که شوهرش سر کار نرفته است. در ادامه با یکی از ماندگارترین سکانسهای فیلم مواجه میشویم. مریم که شخصیت سایهاش کنترل اوضاع را در دست گرفته در راهرو میرود در حالی که دوربین از پشت او را قاب میکند و در انتهای راهرو مردی در حال طی زدن است (اشاره به روتوش و تحریف). و در ادامه مریم که دیگر واقعیت خود ساخته را باور کرده است طی یک تماس تلفنی با دوست شوهرش میگوید که نگرانش شده است. و در نقطه اوج این قسمت از روایت شاهد ارسال پیامک برای سیاوش هستیم.
در ادامه مریم از محیط کار خارج میشود و به مهد کودک میرود. مهد کودک به شکل استعاری یادآور کودکی از دست رفته مریم است. در سکانس قبلی شاهدیم که او به همکارش میگوید که در سن بیست سالگی بچهدار شده است. ازدواج و بچهدار شدن در سن پایین و هم چنین روانشناسی شخصیت ما را به این نتیجه میرساند که مریم کودکی خوبی نداشته. او دو بار به مهد کودک میآید، یک بار قبل از رفتن به سرکار و یک بار بعد از آن. این در حالیست که او در این فاصله تبدیل به شخصیتی متفاوت شده است. مریمی که برای بار دوم به مهد کودک میرود، مجبور شده است (جامعه مرد سالار او را مجبور کرده) نقاب سایهاش را بپذیرد و از پرسونای اصلی خودش فاصله بگیرد. در این سکانس مریم که ترسیده مبادا فرزندش در مورد اتفاقات صبح چیزی گفته باشد، با زیرکی سعی در حرف کشیدن از مربی مهد دارد. و هم چنین در ادامه دیالوگی در رابطه با پاک کردن رنگی که به صورتش زده به او میگوید. این دیالوگها به طور ضمنی به تغییر شخصیت مریم اشاره میکند.
شروع سکانس پایانی قرینهای از سکانس آغازین است. این دفعه مریم پشت شیشه مات ایستاده و در را باز میکند و وارد خانه میشود. مریم را در قاب داریم و پاهای شوهر را. در سکانس ابتدایی میزانسن تسلط شوهر بر مریم را نمایان میساخت. ولی حالا میزانسن به نفع مریم است. در ادامه او شروع به پاک سازی اثر انگشتش از روی میله فلزی میکند. تحریف واقعیت به اوج خودش رسیده است. مریم که در سکانس ابتدای صورتش را آرایش میکرد و در واقعیت وجودی خودش دست میبرد، حالا واقعیت پیرامونش را هم تغییر میدهد. در ادامه و در یک طراحی هوشمندانه میخواهد این نمایش شخصی و فردی را با دیگران هم در میان بگذارد. او به چنان بلوغ و پختگی رسیده و چنان واقعیت خود ساختهاش را باور کرده که میتواند با این نقاب در جلوی دیگران و در جامعه حاضر شود. او یک بار سعی میکند ولی موفق نمیشود. ناگهان یاد فرزندش میافتد. آری با حضور او این نمایش واقعیتر و قابل باورتر خواهد بود. در سکانس ابتدایی مریم فرزندش را از اتاق خواب بیرون میبرد. ولی حالا او را در آغوش میکشد و به اتاق میآید. حالا مریم میتواند دیگران را هم در بازی خودش شریک کند. دیگر او نمیخواهد در بازی دیگران (جامعه) باشد. مریم جلوی جسد شوهر میایستد و گریه میکند. پوست اندازی همواره دشوار بوده. این اشکها ناشی از فشارهای روانی پذیرش نقاب است.
نمایش برگزار میشود. فیلم تمام میشود. ولی نمایشی بزرگتر آغاز شده. آیا براستی روتوش یک تراژدی نیست؟ فیلم تلخ کاوه مظاهری روایتگر جامعهای ست که در آن نمیتوان نقاب نداشت. این جامعه بیمار برهم زننده تعادل است. هیچ فردی نمیتواند به خود خویشتنساز برسد. افراد یا سلطه گرند یا سلطه پذیر. سلطه پذیرها مورد ظلم قرار میگیرند و برای فرار از این وضعیت باید به سایه شخصیتشان پناه ببرند. باید نقاب بزنند. این تنها ابزار دفاعیشان در مقابل سلطهگران است.
فیدان در شبکههای اجتماعی