نوشته: هادی علیپناه
فیلم کوتاه «صحنهی تاریخ» به کارگردانی سهند سرحدی
«صحنهی تاریخ» میان این همه فیلم پا در هوا و مایوس کننده در این دوره جشنواره اتفاقی غیره منتظره است. و البته مهمترین دستاویز که برای توضیح این موضوع که در یک فیلم کوتاه چطور میتوان وسعت سینما را با حداقل متریال به نمایش گذاشت و مفاهیمی چون سیاست، تاریخ و مردم را به امروز و دیروز ایران گره زد. شاید این مهمترین فیلمی باشد که همرمان با چهل سالگی انقلاب ساخته شده. فیلمی که با حرکت روی یک عکس مفهوم و کارکرد میزانس در سینما را به همه ما یادآوری میکند و در شش دقیقه با مفهوم کلانی چون تاریخ سر و کار پیدا میکند. فیلمی کامل در توضیح این ایده که چطور میتوان مخاطب را همراه کرد و فیلم را با او ساخت. فیلمی که بعد از تمام شدنش، بعد از عبور دادن ما از تونل زمانی چهل ساله، این سوال را برمیانگیزد که: ما آنها را نگاه میکردیم یا آنها ما را؟
انیمیشن کوتاه «جسم خاکستری» به کارگردانی سمانه شجاعی
این شاید تنها انیمیشن امسال باشد که فرم و داستانش را آگاهانه به هم گره زده. این دومین انیمیشنی ست که از سمانه شجاعی میبینم و به پشتوانه همین تجربه دوم میشود گفت که شجاعی برخلاف اکثر انیماتورهای وطنی تناسب ایده و تکنیک دلخواهش را به خوبی درک میکند و درون جهان مورد علاقهاش حد و مرزها را جا به جا میکند. تنها امیدوارم در تجربههای آیندهام از فیلمهای او با مفاهیم عمیقتری رو به رو شوم. شاید کارهایش در کنار انیمیشنهای شیوا صادق اسدی کنجکاوی برانگیزترینهای انیمیشن امروز ایران باشند.
فیلم کوتاه «سور بز» به کارگردانی سعید زمانیان
بیایید همین ابتدای کار سکانس پایانی فیلم را فراموش کنیم. «سور بز» اصلا لایق چنین گندهگویی پیش پا افتادهای نیست. آنچه پیش از این سکانس دیدهایم با تمام ضعفهایش، طراحی ایده و خط داستانی قابل قبول است با ایدههای بصری تحسین برانگیز. شاید کمی عجول باشد و گاهی سر به هوا، اما ایده پسری که باید بزرگ شود و این مسیر را با چنین خشونت فکر شدهای طی کند، اتفاقی ست که کمتر در فیلمهای کوتاه دو سال اخیر دیدهایم. تجربه فیلم چیزی شبیه به یکی از دیالوگهای فیلم است. مگر ما چطور بزرگ شدیم؟
فیلم کوتاه «دابُر» به کارگردانی سعید نجاتی
اگر از من میپرسید که یک مرد سنتی ایرانی در مواجهه با مسئله پریود شدن زنها چطور برخورد میکند، جواب میدهم «دابُر» را ببینید. فیلمساز ما فراموش کرده که ضرورت رفتن سراغ یک ایده صرفا تازه بودن یا جشنواره پسند بودن آن نیست. اینکه موضع ما نسبت به مسئله چیست و اساسا در مورد چنین پدیدهای چطور فکر میکنیم، در بسیاری مواقع راه گشاست. پدر فیلم که چند دقیقه قبل ادعا کرده مرد است و میتواند به تنهایی از دخترش نگهداری کند، با دیدن اولین لکههای قرمز لبخندی از سر رضایت میزند ــ به سلامتی دخترش بارور است و میتواند بچهدار شود ــ و ادعای خود را فراموش کرده و به مادر زنگ میزند. البته مدیونید اگر فکر کنید نه مرد و نه فیلمساز با این نیاز به تماس با مادر از موضع خود نسبت به جایگاه والای مرد پایین میآیند. صرفا دوباره مادر را لازم دارند که وظیفهاش را انجام دهد.
فیدان در شبکههای اجتماعی