مصاحبه: نیمیشا منون
ترجمه: سمیرا نوروز ناصری
«کودک خاموش» اخیرا برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه نودمین دوره جوایز اسکار شد. فیلم که توسط کریس اورتون کارگردانی شده، به رابطه میان یک مددکار اجتماعی و شاگردش میپردازد. فیلم به مسائلی همچون ناشنوایی و نیازهای خاصی که به دنبالش میآید و مقاومت در برابر فشارهای ناشی از الزامات اجتماعی اشاره میکند. در حالی که عوامل فیلم موفقیتش را جشن میگیرند، Indie Shorts Mag سراغ امیر کنجانی، آهنگساز شناخته شده فیلم میرود تا درباره ویژگیهای متمایز موسیقیاش، همراه شدنش با «کودک خاموش» و پروژههای آیندهاش با او به گفت و گو بنشیند.
چگونه درگیر پروژه «کودک خاموش» شدید؟ آیا پیش از این هم قصد داشتید که آهنگسازی یک فیلم کوتاه را انجام دهید؟
معمولا پیشنهادهای زیادی برای آهنگسازی در مدیومهای مختلف دارم و باید حواسم را جمع کنم که پروژه درست را انتخاب کنم. نه گفتن به پروژههایی که دوست ندارید آینده شما را میسازد. «کودک خاموش» یکی از پروژههایی بود که سر راهم قرار گرفت. من عاشق سینما و مدیومهای دیگری مثل رقص معاصر و پرفورمنس آرت هستم چون این امکان را به ما میدهند که وجوه مختلف انسانیتمان را به نمایش بگذاریم. انگیزه من این است که از طریق بیان خودم تغییری ایجاد کنم و سعی کنم دنیای بهتری برای همهمان بسازم.
شاید خبر داشته باشید که من به خاطر قانون دونالد ترامپ در رابطه با ممنوعیت سفر از شش کشور به آمریکا نتوانستم در مراسم اسکار شرکت کنم. البته درخواست ویزا دادم و به سفارت آمریکا رفتم. متاسفانه شاهد این بودم که هموطنانم در صفهای طولانی بیرون سفارت ایستاده بودند و بهشان بیاحترامی میشد. با اینکه پاسپورت من هیچ فرقی با پاسپورت بقیه نداشت کارمندان سفارت رفتار خوبی با من داشتند ولی من عمیقا متاسف شدم که با بقیه به شکل دیگری رفتار میشد. بعد از مصاحبه،ای میلی از واشنگتن دریافت کردم که اطلاعاتی در مورد خانوادهام، دوستان نزدیکم، نام کاربریام در شبکههای اجتماعی و جزئیات سفرهایم در پانزده سال گذشته میخواست. با اینکه در نهایت ویزای آمریکا را گرفتم، به خاطر مردمم به این سفر نرفتم. البته از من خواستند که تا قبل از مراسم اسکار هیچ گفت و گویی با شبکههای انگلیسی زبان نداشته باشم. بنابراین شما اولین کسی هستید که از این موضوع مطلع میشود.
قبلا درباره ایده موسیقی چندوجهی که در «کودک خاموش» هم استفاده شده صحبت کردید. امکانش هست برای خوانندههای ما توضیح بیشتری در این باره بدید؟
این تکینیک حاصل بخشی از تحقیقات من در کل آرتز و کالج سلطنتی موسیقی در منچستر است. این کالج یکی از بهترین مدرسهها برای پزوهش موسیقی ست و اساتید آن، به خصوص باربارا کلی و آدام گروب حمایت زیادی از ایده من کردند. ایده موسیقی چندوجهی از یکی از چیدمانهای الکساندر کالدر الهام گرفته شده. تکنیک من از یک پرفورمنس واحد برای خلق دو یا چند صدای متفاوت اما مرتبط به هم که توسط ریتم و رنگ صدا از هم جدا شدهاند استفاده میکند. به عنوان مثال برای تک نوازی ویولون سل در «کودک خاموش» من یک چیدمان متحرک برای آماده سازی ساز بر پا کردم. در این اجرا سیمهای ساز به فنرها و یک لوله بزرگ پلاستیکی وصل بودند که دو گروه صدای مختلف تولید میکرد. یک گروه صداهای تولید شده توسط ساز بود و گروه دیگر بازتولید این صداها، صداهای هوا گونه چند وجهی تولید میکند که کمی با تاخیر اجرا میشوند و از لحاظ آکوستیک نامطلوباند.
تکنیک دیگری که استفاده کردم شامل بر هم اندازی افکتهای صوتی و موسیقی که پیشتر ضبط کرده بودم میشد. این تکنیک افکتها و صداهای اضافه کل فیلم را برجسته میکند و جالب این است که اختلاطی بین افکتها و ترک موسیقی به وجود نمیآورد. در واقع این تکنیک این امکان را فراهم میکند که زاویه دید بصری و شنیداری مخاطبان لحظه به لحظه تغییر کند. فاصله منابع تولید صدا همراه با هم پوشانی چند ترک به تدریج تغییر میکند. این تغییرات مخاطب را در زمان به جلو هدایت میکند. ترکیب همه ترکهای موسیقی و افکتهای صوتی برای این فیلم بیست دقیقهای ساعتها زمان برد. بعد از آن هم ما شصت ساعت در استودیو و اتاق میکس کار کردیم تا این تکنیک را فعال کنیم.
چقدر برایتان اهمیت دارد که از روند قصه اطلاع داشته باشید؟ به عبارتی آگاه بودن از روایت و خط داستانی چقدر در آهنگسازیتان تاثیر دارد؟
هیچ وقت فیلمی رو بدون صدا تماشا کردین؟ در «کودک خاموش» متن و کنش اعمال و رفتار شخصیتها را به ما نشان میدهند اما موسیقی این قابلیت را دارد که خود واقعی آنها را برایمان آشکار کند. به همین دلیل موسیقی یکی از المانهای نمایشی در روایت است. مثلا ما جملات نمایشی داریم مثل «من به تو قول میدهم». این توالی کلمات فقط جنبه زبانی ندارد، بلکه عملی را نشان میدهد که میتواند مستقیما انجام شود و یک مفهوم و تغییری که در آن ایجاد میکند را به فعل دربیاورد. موسیقی این فیلم کار کاملا مشابهی انجام میدهد و تلاش میکند که جنبههای نمایشی شخصیتها و احساساتشان را تصویر کند تا داستان را به جریان بیندازد.
- آیا روند ساخت موسیقی برای این فیلم برایتان چالش برانگیزتر از رهبری ارکستر بود؟ قطعا روش کارتان متفاوت بوده ولی چه چیزی در این پروسه برای شما جذاب و درگیرکننده بود؟
من همیشه چندین اتود برای کارگردانها میفرستم تا بفهمم که چه میخواهند. بیشتر کارگردانها آشنایی چندانی با زبان موسیقی ندارند، بنابراین باید یک زبان مشترک به وجود بیاوریم تا حرف یکدیگر را بفهمیم. میدانستم که شعارمان این است: تنوع ما زاده محدودیتهای ماست. بنابراین تصمیم گرفتم که از ایده خط بریل استفاده کنم. همانطور که در تصویر پایین دیده میشود از طریق چهار لوله در چهار جهت مختلف صدا ایجاد میشود. هر جهت توسط یک لوله به سیمهای ویولون سل وصل شده است. در طول ساخت آهنگ من نقطههایی روی لولهها ایجاد کردم تا مسیر صدایی را که از طریق لولهها ایجاد میشد پیدا کنم. این روش کمکم کرد تا تمهای فیلم را با قطعات ویولون سل تقویت کنم. در این روش تجربی کشف کردم که میتوانم از نقطهها به عنوان کدهای خط بریل استفاده کنم. در نهایت سعی کردم اسم شخصیتها و بخشهایی از فیلمنامه را به زبان بریل دربیاورم و نقطهها را تبدیل به صدا کنم. البته درباره این روش با کارگردان صحبت نکردم. معمولا برای کاگردانها نتیجه نهایی یعنی وقتی موسیقی روی تصویر گذاشته میشود مهم است و نه پروسه آهنگسازی.
- علاقه شما به موسیقی از هشت سالگی شروع شد. خیلی جوان بودید که وارد این رشته شدید. امروز نظرتان درباره آن سالهای اولیه یادگیری موسیقی و آهنگسازی چیست؟ آیا چیزی هست که بخواهید تغییرش دهید؟
جالب است که هنوز هم وقتی با ارکستر کار میکنم همان حسی را دارم که در بچگی داشتم. در ده سالگی خجالتیتر از آن بودم که درباره تواناییام در آهنگسازی حرفی بزنم. هر چند که میخواستم بیشتر یاد بگیرم و هنوز هم چیزهای زیادی هست که باید یاد بگیرم اما شاید اگر امکان پرداختن به قطعاتی که نوشته بودم را داشتم زودتر از اینها آهنگسازی را یاد میگرفتم.
علاوه بر آهنگسازی در مدرسه تئاتر هم کار میکردم. من واقعا از روی صحنه بودن و تجربه کار در تئاتر لذت میبردم. در کل آرتز هم در کلاسهای کارگردانی تئاتر پیتر تراویس شرکت کردم.
- آهنگساز، رهبر ارکستر و آرتیست هنرهای تجسمی و مفهومی. این همه کار برای یک نفر. به چه شکل بین همه این مسئولیتها تعادل برقرار میکنید و از کدامشان لذت بیشتری میبرید؟
باید هنرهای نمایشی را هم به این لیست اضافه کنیم. این موضوع برای خودم هم پیچیده است و گاهی از درون به همم میریزد. من سخت کار میکنم و سعی میکنم برنامهریزی یک ساله داشته باشم. مثلا دو سال پیش درگیر یک پرفورمنس به نام «تینگلینگ» بودم که شصت نفر اجرا کننده داشت. من هم طراح اجرا بودم، هم نویسنده و کارگردان و هم آهنگساز و رهبر ارکستر. یک سال تمام در حال برنامهریزی بودیم تا زمانی که کار به اجرا درآمد. بعد هم جشنواره ادینبورو فرینج ازمان دعوت کرد تا در فستیوال اجرا کنیم. ایده ما در این پرفورمنس این بود که با گول زدن مخاطب یک واقعیت صوتی سوررئال خلق کنیم. ما از مخاطبان میخواستیم که با استفاده از گوشی پزشکی (اسکوتوسکوپ) که بهشان این امکان را میداد که در اجرا مشارکت کنند به صدای اجراکنندههایی که درون جعبه بودند گوش دهند. آنها گوشیها را به لولههای پلاستیکی که اطراف جعبهها نصب شده بود وصل میکردند. آن هفت جعبه پلاستیکی نشان دهنده موقعیت یک اجرا با اجراکنندهای واحد است.
- چه در دنیای موسیقی، چه بیرون از آن، چه کسانی الهام بخش شما بودند؟
جان کیج در کنار هنرمندانی مثل عباس کیارستمی، کنلن نانکارو، لارس فون تریه، وودی آلن، کریستف کیشلوفسکی، اصغر فرهادی، رابرت ویلسون، ژان لوک گدار، لوئیس بونوئل، کریس بردن و مارینا آبراموویچ تاثیر زیادی روی من داشتند.
چگونه خودتان را برای شروع یک پروزه آماده میکنید؟
در یک کلام، تنهایی. به نظرم تنهایی کمکمان میکند تا درک بهتری از خودمان پیدا کنیم. همین تنهایی در مقابل کمکمان میکند تا از طریق معاشرت با دیگران احساس بودن کنیم.
- آیا ساز خاصی هست که دوست داشته باشید یاد بگیرید یا برایش آهنگسازی کنید؟
بله، چنگ، پیانو و ویولون سل سازهای موردعلاقهام هستند. در حال حاضر مشغول طراحی چنگ جدیدی بر اساس ایده موسیقی چند وجهی و ترکیب چنگ باستانی ایران با لوله و فنر هستم. اخیرا با کمپانی رولی مذاکره کردم و قرار است از محصولشان برای ساخت موسیقی یک فیلم جدید استفاده کنم.
- موسیقی زبان خاص خودش را دارد. آیا تا به حال برایتان پیش آمده مثل نویسندهای که دچار بن بست ذهنی میشود، ایدهای برای آهنگسازی نداشته باشید؟ اگر پیش آمده، چطور با آن کنار آمدهاید؟
اولین قدم برای شروع یک قطعه جدید غلبه بر صفحه سفید است. وقتی در کل آرتز کار میکردم از توماس نیومن دعوت کردیم که درباره این بحران برای دانشجویان سخن رانی کند. او گفت که این اتفاق برای بیشتر آهنگسازها میافتد و هر کس باید راه حل خودش را پیدا کند. همانطور که سر مکسول دیویس در کلاس آهنگسازیاش در آکادمی سلطنتی موسیقی میگفت پیدا کردن متریال مناسبی که قابلیت بسط و گسترش داشته باشد یکی از سختترین مراحل آهنگسازی ست. من معمولا چند اتود آزمایشی میزنم که یا بعدا ازشان استفاده میکنم یا دورشان میاندازم. از لحاظ ذهنی تکرار تجربیات موفق گذشته در شروع یک پروژه جدید برای هنرمندان سخت است و ممکن است مضطرب یا حتی افسردهشان کند.
- فکر میکنید کی قرار است قطعه بعدی امیر کنجانی را بشنویم؟
در حال حاضر درگیر چهار پروژهام. برای دومین بار نامزد دریافت جایزه مدال طلایی در آهنگسازی شدم و در ماه جون اجرای دیگری دارم. علاوه بر این پیشنهاد آهنگسازی برای یک کوارتت زهی و دو فیلم تهیه شده توسط بیبی سی و یکی کمپانی انگلیسی بهم داده شده. درضمن بیبی سی در حال تهیه یک فیلم مستند درباره تکنیک موسیقی چند وجهی و مدال طلای آهنگسازیام است که امیدوارم در پاییز نمایش داده شود.
منبع: Indie Shorts Mag
فیدان در شبکههای اجتماعی