درباره انیمیشن کوتاه «یک قدم کوچک» به کارگردانی اندرو چسورس و بادی پونتیلاس
نوشته: سعیده جانیخواه
انیمیشن هفت دقیقهای «یک قدم کوچک»[۱](۲۰۱۷)، اولین تولید رسمی کمپانی چینی ـ امریکایی «تایکو»[۲] است که سعی در تولید انیمیشنهایی با تکیه بر فرهنگ بومی این دو کشور دارد. اگر به دنبال نوآوری و مشاهده نادیدهها هستید، شاید این فیلم گزینه مناسبی برایتان نباشد. «یک قدم کوچک»، هم در حیطه داستانگویی و هم در تکنیک، یادآور انیمیشنهای دیزنی و پیکسار است. با همان وفاداری همیشگی امریکایی به اخلاقیات و پایانهای امیدوارکننده. چیزی که برای سالها هالیوود را سرپا نگه داشته و همچنان جوایز جهانی را از آن خود میکند. اما چه چیزی این الگوی تکراری را همچنان دیدنی و قابل توجه میکند؟
«یک قدم کوچک»، داستانی بدون دیالوگ از دختری به نام لونا ست که با پدر خود که دوزنده کفش است زندگی میکند، در یک دقیقه ابتدایی فیلم، روابط پدر و دختری، اثر مایکل دودک به نام پدر و دختر را که اسکار ۲۰۰۰ را نصیب خود کرد، به ذهن متبادر میکند. لونا در آرزوی فتح فضا و فضانوردی است و پس از تماشای پرتاب یک موشک به فضا از تلویزیون، در روز تولدش از پدرش یک جفت چکمه شبیه چکمه فضانوردان هدیه میگیرد. چکمهای که او و پدرش را در رویا سوار جعبه میکند و به فضا میبرد. با تصویری از دویدن لونا که از تمهید همیشگی و تکراری امریکایی در انیمیشنهای کوتاه نشات میگیرد، لونا زمان را درمینوردد و از تغییر سایز پا و کفشش در حین دویدن و در واقع نوعی از دگردیسی انیمیشنی، متوجه گذر زمان و بزرگ شدن لونا میشویم که حالا مشغول درس خواندن در کالج و تلاش برای پذیرفته شدن در یک برنامه فضایی است. برای تغییر رابطه لونای کوچک و لونای جوان با پدرش از شگرد نمادگرایی یا نمادسازی انیمیشن استفاده شده است. روابط پدر و فرزند در دوطرف یک میز و هنگام غذا خوردن تعریف میشود که لونا کمکم عصبی و بدخلق شده و از پدرش فاصله میگیرد. عصبانیت لونا از حرکت کردن در مسیر زندگی و شکست خوردنش با جانبخشی به یک شی که ارتباط منطقی با شغل پدرش دارد، یعنی کفش، معنایی متفاوت میسازد که مختص قاعدههای انیمیشنی است و در فیلم زنده این کیفیت را ایجاد نمیکند. دمپاییها و کفشهای لونا در طول دویدن او در مسیر زندگیاش، پاره میشود و لونا بهجای تصحیح و ترمیم وضعیتش، با خشم پیش میرود، در واقع در دنیای فانتزی این مفهوم با کنارگذاشتن آن کفشها از سوی لونا القا میشود، کفشهایی که لونا پس از مرگ پدرش همه آنها را در جعبهای زیر میز کار پدرش پیدا میکند، از اولین چکمه فضانوردیاش تا دمپاییهای لاانگشتی و سایر کفشها که توسط پدر دوخته و تعمیر شدهاند، و از آن پس زندگی لونا دستخوش تغییر میشود، انگار پدر با آن جعبه به لونا یادآوری میکند که با تمام این قدمهای کوچک میتوان آرام آرام جلو رفت و به هدف رسید. انگار پدر به لونا یاد میدهد که با شوق و انرژی کودکیاش که با گذشت زمان فراموشش کرده، جلو برود و خسته نشود. کفش، نمادی از حرکت و قدم برداشتن است و کوچک شدن کفشها برای پا، بزرگ شدن و جلو رفتن را تداعی میکند. میز و کفش دو شیئی هستند که در این اثر به کرات به چشم میخورند. همانطور که در بالا گفته شد رابطه پدر و دختری این اثر در دو سمت میز تعریف میشود، در واقع یک رابطه خانوادگی که با جشن تولد لونا پشت میز آغاز شده و با حذف پدر از یک سمت میز و در واقع مرگش پایان مییابد. به طور دقیقتر، میز در این انیمیشن، تقارنی فضایی ایجاد میکند که مفهوم و بار نقشهای داستانی را در طول اثر به مخاطب میرساند. در تمام رفت و آمدهای لونا در بزرگسالیاش، پدر به عنوان کاراکتری قدرتمند جایگاهش پشت میز را حفظ و سمت چپ تصویر را سنگین میکند. گویی نشستن دائمی پدر پشت میز نمادی از ایستایی و مدیریت یک خانواده را به تصویر میکشد تا جایی که مخاطب فقدان پدر را با نبودش پشت همین میز، درک میکند. اما میز در این اثر کارکرد شغلی نیز دارد. از اولین نماهای فیلم، پدر را پشت میز و با دستگاه دوخت کفش میبینیم و در پایان فیلم با پیدا شدن جعبه کفشهای لونا زیر میز کار پدر، کارکرد نمادین میز به عنوان جایگاه شغلی پدر را پر رنگ میکند. جایگاهی شغلی که با قرار گرفتن لونا پشت میز برای دستیابی به هدفش مستحکم میشود. تغییر جایگاه شغلی و خانوادگی پدر در این انیمیشن با تغییر اندازه و زاویه نما محقق میشود، تمام پلانهایی که پدر پشت میز کار خود قرار دارد و مشغول دوخت کفش است، از روبهرو و مدیوم شات است، در حالیکه در پلانهایی که بهعنوان پدر و عضو اصلی خانواده پشت میز قرار میگیرد، نما بازتر شده و فول شات او را در تصویر داریم و این به ایستایی شخصیت او در خانه کمک کرده است، حتی وقتیکه پیر شده و با عصا پشت میز مینشیند. در واقع ما به عنوان مخاطب، علاوه بر پدر، محیط اطرافش، دخترش و در حقیقت هر آنچه پدر بر آن تسلط دارد را در کل قاب میبینیم. حتی نوری که بالای سر او در محیط خانه دیده میشود، بخشی مثلثی از فضا را روشن میکند که ایستایی تصویر را کامل میکند و پدر همیشه روی یکی از اضلاع مثلث قرار دارد در حالیکه ضلع مربوط به لونا، اغلب اوقات یا خالیست و یا لونا طوری روی این ضلع نوری قرار میگیرد که تزلزل دارد.
در مورد رنگ و نور اثر باید گفت از آنجا که فیلم در پی تحقق آرزوی لونا برای ورود به فضاست، تم رنگی، متناسب با فضا و با استفاده از رنگبندی محدود آبی، سورمهای، بنفش تیره و نور زرد کدری که از مشخصههای رنگی خارج از جو کره زمین است، ساخته شده است. ناگفته نماند که سعی استودیو تایکو در تولید آثار بومی در این فیلم، به اشاراتی کلی ختم میشود، مثلا در طراحی شخصیت لونا که یک دختر چینی ـامریکایی است، آنچه از لونا در اجتماع میبینیم، یک دختر امریکایی است که اتفاقا با درگیری امریکاییها برای ورود به فضا در تناسب است و آنچه در خانه میبینیم دختری با فرهنگ چینی است. طراحی چهره لونا، مو و … دختری چینی است که از فرهنگ غذا خوردن چینیها تبعیت میکند. مثلا میبینیم که لونا و پدر با چایستیک غذا میخورند. انتخاب اسم لونا برای کاراکتر نیز، انتخابی هوشمندانه است که برای کسی که عاشق سفر به فضا و ماه است، مناسب به نظر میرسد. لونا شبیه کلمه «لالون»[۳] در زبان فرانسه و به معنای ماه است.
این قصه، درست
شبیه همه قصههای امریکایی بار آموزشی و خانوادهمحور بالایی دارد که در عین
تکراری بودن مضمون، با ریتم و ضرباهنگی سریع، کسالت را از مخاطب دور میکند و برای
همراه کردن بیننده از شگرد همذاتپنداری استفاده میکند و دست روی نقاط عاطفی
انسانی میگذارد، صحنههایی که لونا با پدرش شادمان است و صحنهای که پدرش را درست
در میانه بداخلاقیهایش از دست میدهد، از بخشهای تاثیرگذار فیلم است. یک قدم
کوچک، انمیشنی متعارف است که هرآنچه از تولید استودیویی انتظار میرود را با
گرافیکی چشمنواز و ساده، به اجرا گذاشته است و در شاخه و طبقه خود، کار موفقی از
آب در آمده است. یک قدم کوچک، سعی کرده رویاهایی را یادمان بیاورد که در خلال
زندگی بزرگسالی فراموش کردهایم اینکه میشود با قدمهای کوچک کودکی، به آنها دست
یافت. یک قدم کوچک، اولین قدم تایکو در جهان انیمیشن است که سعی کرده اثری
امیدوارکننده و انگیزشی باشد، اثری با پایانی تماما هالیوودی: امید را از یاد نبر،
رویاهایت محقق میشوند.
[۱] . One small step
[۲] . TAIKO
[۳] . La lune
فیدان در شبکههای اجتماعی