درباره فیلم کوتاه «مرگ یک قصه» ساخته نصیب نصیبی

نوشته: سارا آقابابایان

جلوه کهنه نشده «مرگ یک قصه» پس از نیم قرن و سربلند ماندنش در محک گذر زمان ماحصل گذار بالغانه سینمای نصیب نصیبی از سیاه مشق‌های اولیه از یک سو و توازن میان مولفه‌های بیانی و بصری ایده‌هایش پیش از آغشتگی به تجرید دادائیستی عباس نعلبندیان است، کمااینکه در «مرگ یک قصه» از تکلفی که فیلم «چه هراسی دارد ظلمت روح» گریبانگیرش شد، خبری نیست و جایش را صرفه‌کاری و انسجامی گرفته که «مرگ یک قصه» را در مرز سینمای باصطلاح محض پیش از غلو بیش از حد، منفک شدن اجزا و داده‌های روایی و از دست دادن همبودی‌شان به اندازه نگه می‌دارد، به ویژه در مورد دو معضل رایج تلاش‌های مشابه در سینمای آوانگارد و تجربی ایران؛ نمادپردازی‌های افراطی و نریشن‌گویی‌های مزاحم که خوشبختانه هر دو به مانند رادیویی که در فیلم اخبار قیمت‌های روز را می‌گوید به موقع قطع می‌شوند.

مطابق دیالوگ‌های آغازین نشسته بر فضای بهم ریخته یک شبه کافه، پوسته قشری روایت فیلم حاکی از گسست رابطه یک زن و یک مرد است اما متعاقب این معارفه، جاری شدن ردخون با اینسرت نقاشی‌های سالوادور دالی دریچه تصاویر فیلم را به روی اتوماتیسم ضدقصه ذهن فیلم‌ساز می‌گشاید که در محوریت آن یک جنگ استعاری، ناشی از پُر شدن نگاه مرد و زن از یکدیگر و کلنجار رفتنشان با خاطره یک عشق از دست رفته قرار دارد. در اینجاست که با روانه شدن دوربین به برزن یک عروسی خون‌بار و رژه عروس در میان کشته‌ها و سان دیدنش از دیوانه‌ها شاعرانه‌ترین فصل فیلم را رقم می‌زند.

گردش عروس شهرآشوب و همزادش میان مجانین مسخ شده و از جنگ برگشتگان با بیانه خوانی‌های ضدجنگ همراه است دیگر مهمانان این عروسی کودکانی هستند که یکی از آن‌ها چهره خود را با خون بر جامه عروس می‌نگارد (این پلان به منظور پیوند تماتیک در چه هراسی دارد…. محل ارجاع قرار گرفته است) طی طریقی که با برخوردن عروس به پیرمردی نغزگو که در زیرزمین نشسته به اوج خود می‌رسد. حکمت نهفته این فراز در کنار پیرزن بازیگوش تاب سوار که هر دو نقطه نظراتی متفاوت از عشق دارند در مواجهه امروزی با فیلم از خود مولف سبقت می‌گیرد، به وجهی که اگرچه ادامه تصاویر با رساندن زن به مرد مسلح درون خرابه و اعلام جنگ، مجدد به درونمایه فروپاشی یک رابطه تقلیل می‌یابد، ولی اگر بنای شکل گیری یک خلاقه سینمایی را بر ناخوداگاه مولف قرارداده و خوانش تصاویر رهای بهم ملحق شده‌اش را به تداوم حسی ناشی از آن‌ها موکول کنیم این فصل از «مرگ یک قصه» واجد وجوه فرامتن است. در صورت لحاظ کردن وقایع ایام معاصر فیلم در مقطع دهه چهل و پنجاه، تلاطمات سیاسی، نضج گیری نحله‌های روشنفکری، رواج آکادمیک فرویدیسم، مُد دگراندیش چپ‌گرا و جنبش‌های مسلحانه، «مرگ یک قصه» را می‌توان دارای همان نسبت شگفت انگیزی که پدرجد سوررئالیستش «سگ اندلسی» و نیای آمریکای‌اش «کابوس‌های بعد از ظهر» مایا درن با وقایع پیش رویشان در اروپا پیدا کردند، با دوران پیش روی جغرافیای خاستگاهش تصور کرد. از اتمسفر محزون جوانان به خون افتاده و دیوانگان زنجیری صف کشیده گرفته تا اشارات متعدد بر مقوله اقتصاد افسارگسیخته و جوانکی که تنها به امید بلیط بخت آزمایی چهارشنبه‌های خوشبختی خودکشی نمی‌کند، می‌توان سیاه بینی فیلم به آنچه در پیش است را استشمام کرد، چنانکه آن پیرمرد سرد و گرم چشیده از تباهی پیش رو خبر دارد ولی از قعر کوچه دستش جایی بند نیست و پیرزن تاب سوار نماینده آریستوکراسی منحط و غافل آن روزگار است که دنیا را آب برد و آن‌ها را خواب. مجموعه این شناسه‌ها دست به دست هم داده‌اند تا تاکید «مرگ یک قصه» بر مسلخ جوانان شوریده حال در یک جنگ همچون پیشگویی هولناکی باشد که دست برقضا یکدهه بعد محقق شد و آرمان‌های آن نسل ویژه را یکجا بلعید، نسل همقطاران نصیبی که قصد کردند خورشید را به حوض ببرند ولی شب را به پریز برق فرو کردند!!

اگرچه قابلیت ترسیم آینده محتوم به خط شدگان داوطلب برای به خون غلتیدن و کابوس کُشتن زمان توسط جنگ، فراگرد جدایی زن و مرد و طلاقشان در میزانسن ضعیف‌تر فیلم در خانه این زوج، استمرار نمی‌یابد اما نیکبختانه نصیبی با تمهید یک متافیلم پایان‌بندی تاثیرگذاری را برگزار می‌کند؛ جایی که آن جنگ باطنی و ــ درواقع ــ رویای فیلم‌سازی به ته خط رسیده و شخصیت فیلم‌ساز و همراهش با عبور از خیابان‌ها و آدم‌ها آنچه در فیلم نظاره کردیم را مرور می‌کنند، فیلم‌ساز در حالیکه به نحو کنایه آمیزی تنها به شناخت آن پیردانا اذعان دارد، چون از پس نگاتیو متری هفده ریال بر نمی‌آید چاره‌ای ندارد جز تن دادن به همرنگ جامعه شدن و راهی شدن به عروسی خون. چنین پایان هجو آلودی، درخور خوش ساخت‌ترین اثر سازنده‌اش، «مرگ یک قصه» را در بهینه‌ترین جایگاه از آموزه‌های دو معلم نصیبی‌، پسرعمه‌اش هوشنگ کاووسی و مرشدش فریدون رهنما، قرار می‌دهد.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=15267