پیشنهادی برای رفع خلا ژانر در سینمای ایران با اتکا به ظرفیت‌های فیلم کوتاه

نوشته: هادی علی‌پناه

مسئله ضعف ژانر در سینمای ایران موضوعی تازه نیست. کیفیت عمدتا ناامیدکننده اندک آثاری که هر چند سال یک بار تولید می‌شوند نیز تا به امروز نتوانسته جواب ردی بر این مسئله باشد. یعنی ما حتی نمی‌توانیم بگوییم: آثار اندکی در این حوزه داریم، اما همین آثار اندک کیفیت قابل قبولی دارند. مخصوصا اگر از هیجان‌های کاذب اکران‌های جشنواره‌ای فاصله گرفته باشیم و این فیلم‌های را در سالن‌های سینما و همراه مخاطبان عام ببینیم. مخاطبانی که سیراب از آثار درجه یک خارجی در بین خام دستی‌های ناامیدکننده، حتی اندک تکیه‌گاهی هم برای لذت بردن از ژانر محبوب‌شان در اشل تولید بگوییم ملی نمی‌یابند. واقعیت امر اینجاست که هرگز نمی‌توانیم با تصمیمی ناگهانی و فیلم‌نامه‌ای که صرفا روی کاغذ اندک انتظارهایی را برآورده می‌کند تغییری در روندی کلان‌تر ایجاد کنیم. از این سویی به انتظار یک فیلم‌ساز منجی نشستن هم تا به امروز که دردی را دوا نکرده است.

از سویی دیگر در خلا سینمای ژانر سال‌ها ست که از یک دست شدن فیلم‌های فیلم‌سازان یا پیروی بی چون و چرا از استایل فیلم‌سازان موفق همچون کیارستمی و حالا فرهادی نالیده‌ایم. در واقع این ظرفیت‌ها و زیبایی شناسی ژانر است که به فیلم‌سازان امکان می‌دهد سلیقه و استایل خود را پرورش داده و به مشخصه سینمای خود بدل کنند. اما امروز در سیطره بی‌چون و چرای درام اجتماعی به سختی می‌توانیم رگه‌های از سلیقه و زیبایی شناسی کارگردان‌های به نام را در آثارشان تشخیص دهیم و آنچه بیش از هر چیز خودنمایی می‌کند، فیلم‌هایی یک شکل و بی‌شکل هستند. اهمیت حضور پررنگ ژانر در ساختار هر گونه هنری خصوصا در ادبیات و سینما علاوه بر بحث‌های استاتیک به تقویت سینمای تجاری و چرخیدن چرخ صنعت سینما یک کشور نیز کمک می‌کند. بارها از راهکارهای ناگهانی مدیران سینمایی برای ریل گذاری فلان یا نهضت بهمان شنیده‌ایم اما هرگز در سیاست گذاری‌های کلان به ضعف عمده در ساختارهای هنری اشاره‌ای نشده است. ضعفی که از آن به عنوان «خلا ژانر» می‌توان یاد کرد.

از این مسئله اگر عبور کنیم… می‌رسیم به ناآگاهی هنوز غالب سینمای ایران از ظرفیت‌های فیلم کوتاه. در این مسئله حتی نباید اجازه دهیم موفقیت‌های درخشان سال‌های اخیر در عرصه بین‌المللی هم فریبمان بدهد. ممکن است فیلم کوتاه ما در آن‌سوی مرزها موفق باشد و در معتبرترین جشنواره‌ها افتخار آفرینی کند، اما اغلب تولیدات موفق فیلم کوتاه هم در گونه درام‌های اجتماعی قرار می‌گیرند. حال آنکه در میان انبوه تولیدات فیلم کوتاه تعداد فیلم‌هایی که در تلاش هستند در قالب یکی از گونه‌های ژانری قرار بگیرند کم نیستند. اما این تعداد قابل توجه به سه دلیل عمده نیز در قالب پیشنهادی که این نوشته در تلاش برای طرح آن است قرار نمی‌گیرند و اساسا هرگز به اتفاقی مهم بدل نمی‌شوند چرا که توان چنین دست یافتن به چنین دستاوردی را ندارند. یک اینکه درصد بالایی از فیلم‌های کوتاه در قالب ژانر عمدتا از سوی فیلم‌سازانی ساخته می‌شوند که در حال تجربه ساخت نخستین فیلم‌های‌شان هستند. یعنی فیلم‌سازان که از روی علاقه به ژانر و نمونه‌های خارجی دست به چنین تجربه‌هایی می‌زنند و به زودی با دیدن بی‌توجهی جشنواره (که البته اغلب از کیفیت نازل این فیلم‌ها ناشی می‌شود) از این موضوع ناامید خواهند شد و در نهایت موفقیت فیلم‌های کوتاه ژانر اجتماعی در جشنواره‌ها آن‌ها را نیز به سمت ساخت این دست فیلم‌ها سوق خواهد داد. دلیل دوم بی‌توجهی جشنواره‌ها و داوران آن‌ها به اندک فیلم‌های کوتاه موفق یا نسبتا موفقی است که در قالب ژانر قرار دارند و وارد رقابت جشنواره‌ها می‌شوند. این دست از آثار عمدتا به دلیل مقایسه اشتباه با فیلم‌های موفق خارجی و یا در رقابت قرار گرفتن با فیلم‌های کوتاه ژانر درام اجتماعی راه به جایی نمی‌برند. به این موضوع اضافه کنیم خلا خط مشی‌های مشخص در برخی جشنواره‌ها برای حمایت از این نوع سینما را. فلیم کوتاه «چرخ» به کارگردانی پویا امین پور یا «درپیکر» به کارگردانی مهدی آقاجانی نمونه‌هایی از این دست فیلم‌ها هستند. و حتما کم‌تر کسی درمیان فعالان حوزه فیلم کوتاه حتی نام کیوان محسنی یا عطا مجابی را شنیده‌ است. حتی نمونه‌های اندک موفق‌تری چون «منها» به کارگردانی کاظم ملایی یا «xps – Impression 160» به کارگردانی تیام یابنده نیز در جایی اشتباه و در قالب یک فیلم تجربی تقدیر می‌شوند. سومین دلیل و شاید بزرگ‌ترین دلیل هم هزینه‌بر بودن این نوع از سینما است. هزینه‌ای که قطعا بعد از یکی دو تجربه اولیه باید از سوی حامیان و سرمایه‌گذاران تامین شود و نه سرمایه شخصی. در واقع در عبور از تجربه‌های نخستین، فیلم‌ساز علاقه‌مند به ژانر متوجه این موضوع خواهد شد که برای کیفیت بیشتر نیاز به سرمایه بیشتر دارد و این درست لحظه‌ای است که در صورت عدم حضور حامی مالی از ادامه مسیر خود ناامید خواهد شد. چرا که برای او سرمایه‌ کمتر یعنی تن دادن به کیفیت تجربه شده و حال اندک پیشین.

اگر مسئله هویت مستقل فیلم کوتاه که به راحتی باعث ایجاد سوء تفاهم شده است را برای چند دقیقه به کناری بگذاریم، جایگاه آموزشی فیلم کوتاه و بستر مناسبش برای کسب تجربه‌های اولیه به ما اجازه سرمایه‌گذاری‌های بسیار جذابی را برای سال‌ها آینده می‌دهد. سرمایه‌گذاری‌هایی دراز مدت که در نهایت می‌توانند به رفع بحران ژانر در سینمای ایران و حتی مسائلی دیگر منجر شوند. همان علاقه‌ها و هیجان‌های خامی که نزد فیلم‌سازان جوان و تازه کار باعث ساخته شدن فیلم‌های کوتاه ترسناک، تریلرها و آثار جنایی و نوآرهای خام دستانه می‌شوند در صورت حمایت و سرمایه گذاری و البته اختصاص جایگاهی مستقل در ساختار جشنواره‌ها برای ارزیابی و دیده شدن، باعث خواهند شد که فیلم‌سازانی توانا در بستر ژانر نیز پرورش پیدا کنند. اما مسئله پرورش پیدا کردن آن فیلم‌سازان توانا به همین راحتی‌ها هم نیست و معلول فرآیندی زمان‌بر و هزینه‌بر خواهد بود. اما چنین راه‌کاری به مراتب کاربردی‌تر از صرف هزینه‌های هنگفت برای دست یافتن به فیلم‌های خوب توسط کارگردان‌های ناآشنا و ناتوان در ژانر است. در واقع شکست سنگین پروژه‌ای چون «محمد رسول الله» دلیل محکمی برای تمامی ابعاد چنین مسئله‌ای ست. در آن مرحله نه سرمایه بی‌پایان، نه نیروی و تجهیزات خارجی و نه حتی موارد اگزوتیک دیگر نیز مانعی در مسیر شکست چنین پروژه‌ای نبوده و نیستند. اهمیت حضور هنرمند/متخصصی آشنا به قوائد سینمایی که قرار است در نهایت تحویل مخاطبش بدهد هرگز قابل چشم پوشی نبوده و نیست. برای دست یافتن به چنین هنرمندانی نیز ابتدا باید آن‌ها را پرورش داد و بعد امکانات را در اختیارش گذاشت. در واقع ساختار کاربردی‌تر، ارزان‌تر و ریسک پذیرتر فیلم کوتاه این امکان را به ما می‌دهد تا با سرمایه گذاری برای آینده و کشف استعدادها به هدف اصلی و البته دراز مدت دست پیدا کنیم.

پس به عنوان یک راه‌کار می‌توان به این ایده به صورتی جدی فکر کرد که حامیان و تولید کنندگان فیلم کوتاه می‌توانند با تعریف روندی برای سرمایه‌گذاری بر روی فیلم‌سازان جوان علاقه‌مند به این حوزه، شروع به تولید آثاری در قالب ژانر کنند. آثاری که مشخصا و مخصوصا به لحاظ مالی نیازمند حمایت‌هایی جدی خواهند بود. اما در نهایت با به جان خریدن آثار اولیه ضعیف و سال‌های اولیه حتی ناامیدکننده، در یک فرآیند زمانی طولانی مدت، می‌توان به تعدادی فیلم‌ساز بااستعداد، کارآزموده و جسور در این حوزه دست یافت. فیلم‌سازانی که کیفیت آثار کوتاهشان و حتی فیلم‌نامه‌های بلندی که در دست دارند می‌تواند توجه تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران سینمای بلند را نیز به خود جلب کنند. فیلم‌سازان جوانی که جشنواره‌ای برای دیده شدن فیلم‌هایشان دارند و مخاطبانی که آن‌ها را همراهی می‌کنند. این دست فیلم‌ها حتی می‌توانند در عرصه بین‌المللی هم موفق باشند چرا که کم نیستند جشنواره‌هایی که مخصوص سینمای ژانر برگزار می‌شوند.

از سوی دیگر ما می‌توانیم سینه آسیب ریشه‌ای دیگری را نیز در بررسی این موضوع بشکافیم. واقعا باید این سوال را از خودمان بپرسیم که: از تکرار شدن فهرست آثار راه‌یافته از این جشنواره به آن جشنواره با حداقل تغییرات ممکن، خسته نشده‌ایم؟ خسته نشده‌ایم از یک شکلی و بی‌شکلی؟ ماجرا وقتی خنده دار می‌شود که حتی جشنواره‌های موضوعی و مذهبی هم در دو سال اخیر همان فیلم‌های را انتخاب می‌کنند که جشنواره قبلی و جشنواره قبل‌تر انتخاب کرده است. واقعا کسی نمی‌خواهد از خودش بپرسید چرا؟ ما با این کار در حال نادیده گرفتن فرم‌ها، نگاه‌های متفاوت و فیلم‌ها و فیلم‌سازانی هستیم که با وجود ایراداتی مشخص بارقه‌های از ویژگی‌های مثبت را نیز در کار خود نشان می‌دهند. اما چنین بارقه‌هایی، چنین تلاش‌هایی برای طی کردن مسیری متفاوت از مسیر جمعی، زیر بار سنگین این یک شکلی بی شکل در حال نابود شدن هستند. این نگرانی اتفاق کوچکی نیست. کپی پیست شدن فهرست آثار راه‌یافته از این جشنواره به آن جشنواره حتی مفهوم تعداد بالای جشنواره‌های فیلم کوتاه را هم زیر سوال می‌برد. با از بین رفتن رویکردها و نگاه‌های متفاوت ــ چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا ــ شما در واقع چند جشنواره ندارید. یک جشنواره دارید که چند بار تکرارش می‌کنید. در چنین شرایطی هم دهان همه پر است از غر زدن‌های معمول که همه سینمای ما شده درام‌های اجتماعی، با غر زدن‌های صرف که چیزی درست نمی‌شود. باید کاری کرد، تغییری داد و نگاهی تازه انداخت به اطراف. سینمای ژانر، سینمای فرم، دریافتن فیلم‌سازان با استعداد و جوان، دانستن قدر فیلم‌سازانی که تلاش می‌کنند زبانی تازه را تجربه کنند و حتی بسیار ساده‌تر از این‌ها، در تلاش هستند فیلم‌هایشان شبیه دیگران نباشد… وظیفه‌ای ست حیاتی که در بیلان کاریولنگار جشنواره‌های موجود در حال از یاد رفتن است.

هنر که یونیفورم ندارد پس اگر شاهد جشنواره‌هایی هستیم که لباس یک رنگ و یک شکل پوشیده‌اند بدانید که نفس هنر در آن‌ها مخدوش شده است.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=7746