نقدی بر فیلم کوتاه «کشتارگاه» به کارگردانی بهزاد آزادی؛
فیلم کوتاه «کشتارگاه» ساخته بهزاد آزادی از چند جنبه مهم و قابل ارزیابی است. مهم بودن به این دو دلیل که اولاً اولین فیلم کوتاهی ست که به زبان کوردی به بخش سینه فونداسیون جشنواره کن راهیافته، دوم بُعدی نوظهور از سینمای کوردی خصوصاً در حوزه فیلم کوتاه را نشان میدهد. فیلم کوتاه کشتارگاه مانند فیلم قبلی آزادی ــ موقت ــ از شیوهای رئالیستی چه در فرم و چه در محتوا تبعیت میکند. شیوهای که از اروپا ظهور میکند و در کارهای برادران داردن به بهترین شیوه جلوهگر میشود. تلاش هرچه بیشتر برای دستیابی به واقعیت و فاصله گرفتن از هرگونه زیادهروی و کمگویی در نشان دادن امکانات روایت طبعاً مشخصه بارز این سینما است. برای درک بیشتر این مطلب میتوان از زندگی شخصی خودمان شروع کنیم. من به زندگی خودم بیشتر از هر کس دیگری نزدیکم و جهان پیرامون اندیشه من برای خودم شکل میگیرد. جهانی که در آن تجربه زیسته من شکل میگیرد از من جدا نیست و درواقع من عین جهان خودم هستم. هایدگر دو مفهوم فلسفی ــ سوژه و ابژه ــ را ازآنرو به چالش میکشد، که پدیدههای پیرامون را از فاعل شناسند ــ در اینجا انسان یا به تعبیر هایدگر دازاین ــ جدا میکند. به تعبیر هایدگر انسان از دور ناظر بر جهان نیست بلکه در جهان است. چالش «جدا انگاری» انسان و پیرامونش میتواند شرکت نکردن انسان و تجربه نکردن انسان از امکانات وجودی خود باشد. هر چه در درون من است بهنوعی میتواند تأثیر گرفته از جهان پیرامونم باشد و یا جهان پیرامونم میتواند حاصل نگرش درونی من به جهان باشد. وقتی به هنر رئالیستی دقیق میشویم جهانی را روبه روی خود داریم، که عین جهان خودمان است. تنها تفاوت آن در توجه نکردن ما به پدیدهای خاص است. تمام مفاهیم هنر رئالیستی در جهان حضور دارند ولی خیلی وقتها توجهی به آنها نداریم. برجسته کردن این مفاهیم کمرنگ یا گمشده دقیقاً کار هنرمند است. سینما ازآنرو که در کلیت خود سازهای از تصاویر متعدد و با امکانات این جهانی ــ نور، صدا، تصویر، حرکت و… ــ را به مخاطب نشان میدهد اعتبار زیادی در رئال نشان دادن مفاهیم دارد.
دو فیلم کوتاه بهزاد آزادی ــ موقت و کشتارگاه ــ که تاکنون خوش درخشیدهاند، مفاهیمی از جهان پیرامون مطرح میکند که در بیشتر اوقات، ما بیتوجه از کنار آنها میگذریم. در هر دو، کار کارگردان دو تلاش قابلتحسین را دارد، یکی نشان دادن هر چه دقیق جهان کاراکترها و دو، نزدیک شدن به دنیای درونی آنها. چنین تلاشی را از حرکت دوربین و فوکوس آن روی کاراکترها میتوان دید. حدیث نفس و چالش درونی آنها را در صداگذاری فیلم نمیشنویم ولی از رفتار و حرکاتشان ــ سیگار کشیدن، خندیدن، دست کشیدن به موها و… ــ چنین چیزی بهخوبی قابلدرک است. کشتارگاه مانند موقت، پیرامون یکی از معضلات اجتماعی پرداختهشده است. با این تفاوت که در فیلم کوتاه موقت معضل (عقد موقت)، یک امر قانونی ــ چه شرعی و چه حقوقی ــ است. هرچند در اجتماع چنین رفتاری چندان مقبول جلوه نمیکند. در کشتارگاه تمام معضل دارای آسیب است، از عرف و قانون گرفته تا شرع و عقلانیت. کلنجار رفتن زهرا (بازیگر فیلم موقت) برای تفکیک و انتخاب یکی از این دو راه، یعنی قبول کردن عقد موقت و یا قبول نکردن آن، نقطه چالشی و مفهوم مرکزی فیلم است. حتی زهرا بعد از قبول عقد یکروزه و اتمام آن، باز در درونش مردد است و سعی در جبران گذشته دارد. رفتار وی در سکانس پایانی فیلم خود نشاندهنده چالشی درونی و تلاش برای حل آن است. حمام دادن دختربچه بهنوعی غسل دادن خود زهرا را نشان میدهد. تبسمهایی که او در سکانس حمام برای بازی کردن و خنداندن دختربچهاش بر لب میآورد ولی بهمجرد مشغول شدن و آببازی بچهاش از صورتش محو میشود. چنین حرکاتی که در فیلم و در ظرف چند ثانیه نمایش داده میشوند، دقیقاً مانند آدمی که در غمی فرورفته ولی نمیخواهد کسی بفهمد. در اینجا کارگردان با فوکوس دوربین، و تذکر حرکات به بازیگرش و نیز نبود دیالوگ ــ و یا دیالوگی کوتاه ــ بیشترین تلاش را برای نزدیک شدن به درون کاراکتر دارد. این شیوه از سینما خواهان توجه مخاطب به جهان درونی و جهان بیرونی که درواقع هردو درهمتنیده و غیرقابلتفکیک هستند، دارد. در فیلم موقت کارگردان ناخواسته درصدد جواب این پرسش است که آیا انسان خود به وجود آورنده مشکلات است؟ و یا نه… این شرایط اجتماعی هستند که چنین چیزی را ایجاب میکند؟
در فیلم کوتاه کشتارگاه روایت به شکل دیگری جلوه میکند، درواقع محتوای اثر از شیوه نگریستن ادبیات ناتورالیستی پیروی میکند، و تصویرسازی برای این محتوا از شیوهای رئالیستی. گویی کارگردان اینجا به نتیجه رسیده که شرایط اجتماعی و کارکردهای آن منجر به ظهور معضل اجتماعی میشود. این دیدگاهی ست که در ادبیات ناتورالیستی وجود دارد. نوشتههایی در قالب چنین نگرشی، هرگونه معضل و یا آرمان کاراکترهایشان را از شرایط زندگی آنها میدانند. در فیلم کشتارگاه، شرایط زندگی در محلهای خاص ــ محله کشتارگاه شهر شاهیندژ ــ و زندگی سطح پایین اقتصادی کاراکترها باعث میشود آنها به فکر تشکیل باند قاچاق مواد مخدر باشند. تصمیم آنها برگرفته از شرایط اجتماعی و طبقه اجتماعی آنهاست. یعنی آرمان ثروتمند شدن از طریق کاری بزهکارانه. سکانس آغازین فیلم با آبتنی کردن کاراکترهای اصلی در رودخانه شهر شروع میشود. آبتنی کردنی که بیشتر با شوخی و کشتیگیری تو آب میگذرد. دماغ یکی از بچهها خونی میشود، و این نشانهای از مظلومیت ــ جسمی و روحی ــ اوست. تصمیم نهایی هر کاری را بزرگترین فرد گروه میگیرد. سن و سال و قامت بلند وی بهنوعی نماد انحصار قدرت در برابر اعضای دیگر گروه دوستان است. ژاک لکان روانکاو فرانسوی برای مفهوم انحصار قدرت و هژمونی آن روی اجتماع از تعبیر «دیگری بزرگ» استفاده میکند. دیگری بزرگ مفهومی ست که جهت دهنده افکار و امیال دیگر افراد است و دلهره نظارت و کنترل آن همیشه برای افراد گروه وجود دارد. کم سن و سالترین فرد گروه بیشترین بحران را در فیلم تجربه میکند و نیز دلهرهآورترین کارها را انجام میدهد، شاید آرمان متجلی شدن و حضور داشتن در گروه و به عبارتی خود را اثبات کردن وی را به ریسکها وامیدارد. کارگردان در کشتارگاه سعی در بیان معضل مواد مخدر دارد و از گوشه و کنار بیان این معضل به شکلی ناخواسته ــ البته به دلیل رئال بود آن ــ آسیبهای دیگر اجتماعی برای این طیف از نوجوانان را بررسی میکند. اعمال بزهکارانه چون دزدی و یا پرخاشگری و تصمیم تشکیل باند قاچاق نیز در امتداد آرمان ثروتمند شدن و قدرت بیشتر برای نوجوانان گرفته میشود. توهم اینکه همه مردم ــ مردم محله ــ به این کار مشغولاند و مشکلی برای آنها پیش نمیآید شروع کار را راحتتر جلوه میدهد. در سکانس پایانی، بزرگترین فرد گروه و یا به تعبیری رئیس گروه در شرایطی دوگانه قرار گرفته است. چالشی انتخابی بین فرار از شهر به دنبال بحرانی که برای کمسنترین فرد گروه رخداده و یا نه حرکتی مردانه و جبران اعمال گذشته. تماس وی با پلیس و لو دادن یکی از قاچاقچیان محله تصمیم به جبران اعمال گذشته را نشان میدهد. در این سکانس رهبر گروه بهمثابه حاکم و قدرت سیاسی رفتار میکند. تولید بحران از تصمیمات وی سرچشمه میگیرد و تنها خود وی میتواند جبران کند و یا به حل بحران بپردازد. در سکانس پایانی چالش و بحران تمامی کاراکترها سر جای خود باقی ست. هیچکدام از آنها شرایط اجتماعی خود را نتوانستند تغییر دهند و بحران حتی بیشتر ادامه دارد. این درواقع همان سویه ناتورالیستی روایت فیلم است که فرد در کارکردها و سازههای اجتماعی به دام افتاد و توان رهایی از آن کاری مشکل و تقریباً غیرممکن است.
در کارهای بهزاد آزادی گرایش به نشان دادن آسیبهای اجتماعی و پرسش چه چیزی باعث ظهور این آسیبها میشود؟ بیشتر از هر مفهومی جلوه داشته. بهرهمندی از شیوه رئالیستی برای تولید این فیلمها خود سندی برای این ادعاست. مانور دوربین روی کاراکتر اصلی فیلم خود توجه بیشتر مخاطب به شخص اصلی و مشکلات آن را ایجاب میکند. نشان دادن معضلات اجتماعی با ساختاری رئالیستی در فیلمهای آزادی و بهرهمندی از روایتی یکخطی مخاطب را در فهم اثر و همسو شدن با پرسشها کارگردان یاری میکند.
نویسنده و کارگردان: بهزاد آزادی، تهیه کنندگان: المیرا ارزانی پور و بهزاد آزادی، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: حسین عبدی، مدیر فیلمبرداری: شاهین عراقی، تدوین: فرشته پرنیان، صدا بردار: محمد حسین مهرجو، صدا گذار: حسین قورچیان، بازیگران: بهرام آزادی، هیوا آزادی، محمد کریمی، صلاح ادیم، محمد رحمتی، روشنک شکری و فوزیه عالمی، بازیگر خردسال: پارمیدا اکرامی، مدیر تولید: حامد شیرزاد، جانشین تولید: افشین محمدی، دستیار دوم کارگردان: رضا امیری، منشی صحنه: محمد رضا رمضانی، طراح صحنه و لباس: بهزاد آزادی و احمد دامیار، چهره پرداز: بهزاد آزادی، گریم: فرزاد امیرنژاد، تصحیح رنگ: حسین خوشبین، جلوههای ویژه رایانه ای: عادل حسینی، دستیار اول فیلمبردار: حامد معصومی، دستیار دوم فیلمبردار: محمد رضا کریمی، دستیار صدا: ولی الله اسماعیل نزاد، دستیار گریم: امیر امیرنژاد، مدیر تدارکات: پژمان خالقی
خلاصه داستان: چهار دوست نوجوان برای وارد شدن به یک گروه قاچاق مواد مخدر، باید مقداری هروئین خریداری و تست کنند.
فیدان در شبکههای اجتماعی