جنبه‌های روانشناختی فیلم کوتاه «تاریکی» ساخته سعید جعفریان

نوشته: نیما میرزاخانی

در ابتدا به مرور خط داستانی این فیلم کوتاه می‌پردازیم. زنی بعد از بیرون آمدن از حمام متوجه عدم حضور شوهرش در خانه می‌شود. بنابراین برای جستجوی او به بیرون از خانه می‌رود. شب است و شهر خالی از مردم است. زن در سکوت و تاریکی شب به مردی عجیب برمی‌خورد. زن در ابتدا از او می‌ترسد ولی بعد از مدتی ترسش برطرف می‌شود و به حرف‌های آن مرد گوش می‌کند. در همین هنگام شوهرش که خانه را برای مدت کوتاهی ترک کرده بود با او تماس می‌گیرد و خبر بازگشتش به خانه را به او می‌دهد.

مرد او را به خانه‌ای بدون نگهبان که همه‌ی چراغ‌های آن روشن است و فضای داخلی خانه از بیرون به خوبی مشخص است دعوت می‌کند. زن در ابتدا دعوت او را رد می‌کند و به سمت خانه‌اش برمی‌گردد. ولی وقتی به خانه‌اش می‌رسد بین رفتن به داخل و یا برگشتن به آن خانه روشن و نورانی مردد می‌ماند.

سرکوب میل، از اصلی‌ترین مفاهیم روانشناسی فرویدی است. در این مکانیسم شخص خواسته‌های خود را بنا به دلایلی (مثلا ترس، عذاب وجدان یا مغایر بودن با سنت) در ناخودآگاه خود سرکوب می‌کند و این سرکوب در خواب‌ها و رویاهای شخص خود را به صورت استعاره‌ای نشان می‌دهد یا ممکن است در برهه‌ای از زندگی فرد به صورت ناراحتی‌های روانی و افسرگی بروز پیدا کند.

در فیلم کوتاه «تاریکی» شخصیت اصلی یک زن سنتی و وابسته به شوهر است. (این قضیه در دیالوگ‌های سکانس افتتاحیه که زن از شوهرش می‌خواهد تا شوفاژ را روشن کند یا به محض نیافتن همسر دچار اضطراب می‌شود مشخص می‌شود).

او برای اولین بار قصد خوردن قرصی را دارد (از شوهرش می‌پرسد یکی یا دو تا که نشان می‌دهد دفعه اول است) این قرص احتمالا یک داروی عصبی ــ ضد افسردگی است و زن پس از خوردن آن به یک جستجوی نمادین (در ظاهر برای جستجوی شوهرش) به دنیای تاریک ناخودآگاهش دعوت می‌شود.

در نماهای ابتدایی فیلم، دوربین زن را دنبال می‌کند و هیچ‌گاه از کنش‌های او جلو نمی‌زند و کاملا راوی است. ولی وقتی زن صدای عجیبی را از پاگرد می‌شنود و به سمت درب می‌رود برای اولین بار دوربین قبل از شخصیت در پلکان منتظر است و زن را به بیرون از خانه‌اش و به قلمرویی تاریک و ناشناخته دعوت می‌کند.

زن با خوردن قرص بدون هیچ گونه سرکوب ذهنی به دنیای ناشناخته ناخودآگاهش قدم می‌گذارد و به همین خاطر نگهبان شهرک که استعاره‌ای از نیروی سرکوب کننده و نگهبان امیال اوست غایب است. او شروع به جستجو برای یافتن شوهرش (ولی در واقع به جستجوی خودش) می‌کند که به مردی عجیب برمی‌خورد. مردی خشن و بدوی و وحشی (انتخاب بانیپال شومون و گریم او در این نقش بسیار مناسب است) که زن با دیدن او وحشت می‌کند و می‌گریزد و این وحشت برای روبه‌رو شدن با مردی است که نماد امیال سرکوب شده‌اش است. ولی حالا که به دنیای تاریک ناخودآگاه که هیچ نگهبان و نیروی سرکوب ندارد وارد شده است هیچ راه فراری از امیال ندارد و باید با آن رو در رو و چشم در چشم شود.

زن با آنکه ظاهرا از مرد ترسیده است ولی در باطن شیفته او است (زن در ابتدا از جواب دادن به شوهر امتناع می‌کند و همچنین زمانی که بی‌رغبت به شوهرش پاسخ می‌دهد به او راجع به مرد چیزی نمی‌گوید و همچنین زمانی که مرد را ظاهرا تهدید به صدا کردن نگهبان می‌کند مرد کاملا قاطع و مطمئن پاسخ می‌دهد که بهش بگی از من خوشت اومده؟)

خانه‌ای که مرد به زن نشان می‌دهد مانند یک ویترین روشن و پرنور است که همه می‌توانند هر چیزی که در آن قرار گیرد را به وضوح ببینند. در واقع مرد زن را به ترک زندگی تحت استیلای سنت و مردسالاری که در آن زن اجازه هویت یافتن و دیده شدن ندارد و ورود به دنیایی که هیچ سرکوب و نگهبانی برای آزادی و امیال نیست و او می‌تواند هویت خود را به نمایش بگذارد دعوت می‌کند.

انتخاب معماری مدرن برای خانه پرنور در مواجهه با معماری کلاسیک خانه زن کاملا در خدمت فیلم‌نامه است.

در انتهای فیلم، زن مردد می‌ماند که کدام خانه یا کدام آینده را انتخاب کند. آیا همچنان به سرکوب خواسته‌ها ادامه دهد یا زندگی جدیدی را آغاز کند. این لحظه تردید و بازنگری به زندگی همان لحظه پرشکوهی است که به تمام زندگی معنا می‌دهد و یکی از بزرگ‌ترین سرگردانی‌ها در زندگی هر انسانی است.

دیالوگ‌های فیلم‌نامه بسیار دقیق انتخاب شده است. البته در نوشتن دیالوگ‌ها بیشترین توجه و نظر به مفهوم انگلیسی آن دیالوگ شده است که همین امر باعث شده تا دیالوگ‌ها کمی بی‌ظرافت به نظر برسند.

مثلا استفاده از کلمات ماده سگ (bitch هم به معنای ماده سگ و هم به معنای فاحشه) و نره خر Jackass که معنای انگلیسی آن‌ها دارای ایهامی است که استفاده آن‌ها در دیالوگ‌های این فیلم جالب است.

نکته جالب دیگر استفاده از مدل موهای زن در جهت خط سیر داستان است. در ابتدای فیلم که زن تحت سیطره سرکوب‌های درونی است (حتی حمام کردن زن و وحشت از بوی عرق در توصیه به شوهرش، می‌تواند در راستای پاک نگه داشتن خود از امیال ممنوعه و فرار از روبه‌رو شدن با آن‌ها باشد) مدل موهای زن به گونه‌ای ست که جلوی دید یکی از چشم‌هایش را گرفته و او که به علت سرکوب‌ها، توانایی درست دیدن زندگی و دنیای اطراف را ندارد. انگار فقط با یک چشم به دنیا می‌نگرد. ولی با جلو رفتن فیلم و آشنا شدن زن به سرکوب‌ها و امیالش، دارای بینش و دید کاملی می‌شود و موهایش که مزاحم دیدش بوده اند کنار می‌روند و زن می‌تواند زندگی و دنیا را با بینش کامل و دید وسیع نظاره کند.

UMBRA (TARIKI) from Saeed Jafarian on Vimeo.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=15706