یادداشتی بر فیلم کوتاه «مردی که نمیتوانست ساکت بماند» به کارگردانی نبوجسا اسلایجبسوویک
نوشته: علی بکتاش
در ابتدای یادداشت بر فیلم کوتاه «مردی که نمیتوانست ساکت بماند»[۱] از هنر حرف بزنیم، چون در این فیلم نکاتی دیده خواهد شد که با مفهومِ هنر و هنرمندی ارتباط دارد. اگر بخواهیم برداشتی عمومی در نگاه اول از فعالیتِ هنری داشته باشیم، بیشک همگی به تقلیدِ هنرمند از زندگی اذعان داریم. هنرمند تلاشی اینگونه دارد که زندگی و عناصرش را خوب ببیند و در آثارش همانها را خوب بگوید. تولستوی مینویسد: هنر، یک فعّالیت انسانی است و هدفش انتقال عالیترین و بهترین احساساتی است که انسانها بدانها دست یافتهاند.[۲] پس با این تفاسیر سینمایی کارش درستتر است که به عمومِ احساسات و رفتار آدمها پایند باشد. خواهیم گفت که فیلم مد نظر فیلمی نزدیک به تصمیماتِ اکثر آدمهاست و به همین خاطر بنظر درست عمل کرده است.
حالا دربارۀ فیلمهایی که در مورد موقعیتی کمسابقه ساخته شدهاند نکاتی بگوییم. انگار که دیدن این فیلمها مخاطب را در نوعی همزادپنداری گیر میاندازد. یعنی بیننده از خود میپرسد: من اگر در چنین جایی بودم، چه کار میکردم! طبیعتا اگر آدمها تصمیمشان را با کاری که شخصیت اصلی میکند نزدیک ببینند، فیلمِ واقعیتری دیدهاند و اگر کارهای شخصیتهای فیلم به مخاطب شبیه نباشد، فیلم باورناپذیرتر یا بدتر خواهد بود. پس فیلمی که بینندهاش آن را با این جمله که این فیلم چقدر شبیه من است، بدرقه میکند موفقتر خواهد بود؛ در نتیجه گویا این مخاطباناند که مدال هنرمندی بر گردن فیلمسازان میاندازند. تراری
ما در فیلم «مردی که نمیتوانست ساکت بماند» موقعیتی کمسابقه میبینیم. کوپۀ قطار با چهار مسافر در حال حرکت است. مسافران هر کدام در خلوتِ خود مشغول کاری هستند. اتفاق جایی رخ میدهد که مردانی از بیرون وارد داستان میشود و مسافران باید در خصوص عقاید و هویتشان به او جوابگو باشند. دست درازی به شخصیترین مسائل آدمها در اینجای فیلم، شبیه بازجویی یا تفتیش نمایش داده میشود. مسافران به امید خلاص شدن از دست مامور، همۀ هویتشان را اقرار میکنند. اما با بیشتر شدن فشار و تندی مفتّش، فیلم به نقطۀ تصمیمی پیچیده و سخت میرسد؛ سکوت کردن یا نکردن!
کارگردان در فیلم، با بستن نماها روی یکی از چهار مسافرِ کوپه، دوست دارد بیننده را به کارها و تصمیمات او متمرکز کند. چنانچه در نامِ فیلم نیز آمده، انگار باید منتظر این باشیم تا شخصیت اول که عمدۀ نماها بر او بسته شده، سکوت نکند. کمی به حاشیه برویم و در مورد نام فیلمها به صورت یک جمله، بگوییم. میشود گفت نامیدن فیلمها به شکل یک جملهای از سوی کارگردانان، نوعی سرنخ دادن به مخاطبان است. بیننده منتظر است تا هرطور شده چیزی که در نام خوانده را در فیلم ببیند؛ انگار در بیننده توقعی از آن نام درست شده باشد. در نگاه اول این کار بالاخره نوعی لو دادنِ داستان یا شرطی کردن مخاطب است. اما در فیلم مد نظر، همین نکته به خاطر زیرکی فیلمساز نقطه قوت است. بر اساس نامِ انتخاب شده، مرد یا شخصیت اصلی نباید ساکت بماند؛ اما مسئله اینجاست که داستان گفتن از جانب هنرمندی که میخواهد به واقعیت پایند باشد چندان آسان نیست. یعنی در واقعیت آیا عموما در چنین اوضاعی، انسان ساکت میماند یا خیر؟ اگر قرار است فیلم به زندگیِ انسانی شباهت داشته باشد، هنرمندانه کار کند و درست بنظر برسد، پس دیدنش نیز برای مخاطبان سخت و نفسگیر جلو خواهد رفت. در آخر فیلمساز برخلاف توقعی که در نام فیلم ساخته بود، شخصیت اصلیاش را ساکت سرجایش مینشاند تا فردی از گوشۀ جهانِ فیلمش سکوت را بشکند.
فیلمساز در فیلم «مردی که نمیتوانست ساکت بماند» مخاطبان را شوکه میکند. این جملۀ خبری را بارها میتوان در نظرات راجع به این فیلم دید. اما این شوک چگونه و چرا رخ میدهد؟ ما هروقت برخلاف چیزی که انتظار داشتهایم، اتفاقی را میببینیم شگفتزده میشویم. یعنی وقتی انتظار سکوت از کسی که اکثر دقایقِ فیلم، جلوی چشممان بوده را نداریم؛ شوکّه میشویم. نکته این است که مخاطب چه مقدار باید به فیلمسازش اعتماد کند. اعتماد به داستانی که میبیند، اعتماد به نتیجهای که منتظرش مینشیند، اعتماد به تصمیماتی که در فیلم گرفته میشود. در حالی که فیلمساز با شوک دادن به بیننده این اعتماد را از او سلب میکند. کارگردان در این فیلم مخاطبان را منتظر فریاد کشیدن میگذارد و با ساکت ماندن حیران میکند. در اصل باید قبول کنیم، تصمیم بر شکستنِ سکوت در چنین اوضاعی برای همهمان دشوار است؛ آنقدر دشوار که حتی دیدنِ تصویری از این دست تصمیمها نیز مبهوتمان میکند.
بنظر نمیرسد بینندۀ این فیلم پس از دستگیریِ مردی که نمیتوانست ساکت بماند، بیخیال ادامۀ داستان شود. چون همچنان دوربین، با مردی که ساکت ماند همراه میماند و اجازۀ باور اینکه او واقعا هنوز ساکت است را نمیدهد. واقعا چطور ممکن است سکوت یک شخص اینقدر برای ما دشوار و دنبالهدار باشد؟
در آخر اینکه با یک فیلمِ انسانی روبهروییم. فیلمی که به سکوتها و تصمیماتِ اکثرمان شبیه است؛ و شخصیتی که به عموم انسانها شباهت دارد، شخص اول این فیلم است. فیلمساز قهرمان (مردی که ساکت نماند) را از تمرکزِ دوربینش دور نگه میدارد؛ درست مثلِ واقعیت که مردی اگر بر ستم ساکت نماند، معمولا کم پیداست!
[۱] . The Man Who Could Not Remain Silent 2024
[۲] . تولستوی، لئو، هنر چیست؟، مترجم: کاوه دهگان، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۴، ص۷۶
فیدان در شبکههای اجتماعی