نوشته: هادی علیپناه
روز گذشته بیانیهای از طرف انجمن صنفی فیلم کوتاه (ایسفا) منتشر شد در اعتراض به سانسور فیلم کوتاه. پیش از اینکه در مورد وضعیت سانسور در فیلم کوتاه صحبت کنیم بیایید در مورد تقارن این اتفاق با انتشار بیانیهی دیگری از سوی گروهی مجهول که خود را (جمعی از دانشجویان سینما) نامیده بودند حرف بزنیم. بیانیهای که از تغییر وضعیت بعد از آبان ۱۳۹۸ حرف میزد و با استناد به همین تغییر، خواستار تغییر در رفتار سینماگران، نه همه سینماگران بلکه آنهایی که در جشنواره فیلم فجر فیلم خواهند داشت شده بود. درخواست این تغییر در رفتار هم محدود شده بود به تحریم جشنواره و بیرون کشیدن فیلمها از سوی صاحبان آثار. بیایید از این بیانیه و احتمالا نویسندگان آن چند سوال بپرسیم. بیانیه عموما ماهیتی آشکارکننده دارد و از سوی فرد یا افرادی منتشر میشود که حس میکنند باید در واکنش به یک وضعیت اعلام وجود کنند. این اعلام وجود همواره با یک «عزم» برای تحمل سختیها و هزینه کردن خواهد بود. چرا که صادرکننده بیانیه انگار که دیگر تحمل این وضعیت را ندارد و حاضر است برای رهایی از آن یا تغییر در آن، هر هزینهای را بپردازد. اما جمع مجهول «جمعی از دانشجویان» حاضر به پرداختن چنین هزینهای نیستند چرا که هیچ نامی و امضایی پای این بیانیه نخورده است. این دیگر چه نوع بیانیه دادنی ست؟ داریم از «عزم» به کنش حرف میزنیم. همین محافظه کاری در بخش دیگری از این بیانیه به شکلی آشکارتر قابل لمس است. ما «جمعی از دانشجویان» از «شما» میخواهیم که کاری بکنید. این همان رفتار یک سیستم توتالیتار نیست؟ ای مردم در راه وطن، در راه فلان آرمان و در مقابل بهمان دشمن، بیایید و فداکاری کنید. بیایید و جان و خون و آخرین نفس تقدیم کنید. این خواستن از دیگری چرا نباید از سوی همان دیگران به این جواب/پرسش ختم شود که: ما فدا کنیم که شما خرسند باشید؟ شما قرار است چکار کنید؟ و مسئله دیگر، از تغییر وضعیت و نیاز به تغییر ادبیات و گفتمان حرف زده شد. این پیشنهاد کذایی تحریم جشنواره فجر اگر اشتباه نکنم باید سابقهای ۴۰ ساله داشته باشد. این چه وضعیتی است که از تغییر آن حرف میزنیم اما تلاشی برای تغییر در واکنشمان نسبت به آن نمیکنیم؟ همان نسخه باطل شده قبلی؟ واقعا؟ بیایید فجر را تحریم کنیم؟
نویسندگان مجهول الهویهی بیانیهی جمعی دقیقا خطاب به کدام سینماگر و کدام سینما بیانیه دادهاند؟ سینمایی که حتی مستقلترین فیلمسازانش در همین روزها با رانتهای دولتی و تهیهکننده/آقازادههای وقیح در حال آماده کردن فیلمهای پوچ و احمقانهشان برای حضور در فجر هستند؟ شما اگر دانشجوی سینما هستید و دغدغه وضعیت دارید چرا از خودتان شروع نمیکنید؟ فیلمهای شما را هر سال در نهال و سایه میبینیم. دقیقا از کدام وضعیت و کدام تغییر حرف میزنید؟ پیشنهاد من به شما مجهول باقی ماندن و خرسندی از ترند شدن بیانیهی کذاییتان است. شاید روزی دانشجویانی هم پیدا شوند که «عزم» راسخی برای تغییر داشته باشند. شاید پلاکارد دست بگیرند و جلوی درهای کاخ جشنواره بایستند. شاید جرات آوردن نامشان پای حرفشان را داشته باشند. یا شاید ورای همهی این روضهها به سینمایی معترض و آگاهی بخش بیاندیشند و در «اعتراض» به وضعیت «فیلم» بسازند. شاید.
راستی موضع دوستان مجهول الهویه ما به اجساد پیدا شده در خوزستان همزمان با انشتار متن بیانیهشان چه میتواند باشد؟ جز سکوت و بیخبری؟ دقیقا مانند سکوت ستارگان سینمای ایران در مواجهه با تقارن جذاب انتشار خبر معافیت مالیاتیشان و جنجال و ژستی که بر سر امضای اعتراض به اتفاقات آبان به راه انداخته بودند. این دیگر چه نوع اعتراضی ست که دستمزدش شد معافیت چند ده و چند میلیون تومانی از سمت حاکمیت مورد اعتراض قرار گرفته.
بازگردیم به بیانیه صنف فیلم کوتاه. خاطرات دل انگیز فجر سال گذشته را اگر مرور کنیم این حرکت اتفاق بزرگی ست. این که یک صنف جرقههایی از فعالیت صنفی را نشان دهد برای من به شخصه جای امیدواری دارد. باید از این هیات مدیره تشکر کرد اما همزمان گفت دوستان کافی نیست. کمی گنگ است و کمی دیر و بیش از اندازه محدود. آیا فیلم کوتاه تنها به جشنوارهها و اکران هنروتجربه خلاصه میشود که ما به سانسور فیلمها فقط در آنجا اعتراض کنیم؟ و آیا سانسور را فقط نظارت و ارزشیابی/دولت اعمال میکند؟ بیایید از فیلمسازانی حرف بزنیم که نه تنها در دوری جستن از خطر به سینمایی بیخاصیت روی آوردهاند بلکه سرسپرده سانسور هم هستند. با هزار توجیه و بهانه هم. فاصله اعلام موارد سانسوری متعدد به فیلمساز و تحویل نسخه سانسور شده بدون هیچ اعتراضی در همین جشنواره اخیر فیلم کوتاه به چند ساعت هم نمیرسید. در مواردی حتی مضمون فیلم کاملا تغییر کرد اما فیلمساز از نمایش چیزی شبیه به فیلمش در جشنواره راضی بود. البته این عدم اعتراض، بلکه سرسپردگی در مرحله اصلی سانسور، به سرعت جای خود را در روزهای جشنواره به گردن کج و ابراز ناراحتی از سانسور شدن فیلم برای مخاطبان در جلسات پرسش و پاسخ بدل میشد. سانسور برای این دسته از فیلمسازان نه تنها چیز بدی نیست که ابزاری ست برای سوء استفاده از مخاطب. چطور میشود جایی سرسپرده سانسور بود و جای دیگر مظلوم نمایی کرد که سانسور شدهایم. راستی چه بلایی سر جشنوارهای میآمد که بعد از اعلام اسامی راه یافته با اعتراض و خروج بیش از بیست فیلمی مواجه میشد که امر به سانسورشان کرده است؟ داریم از «عزمی» حرف میزنیم که نیست و از کاسبکاریای که رسم زمانه است.
همان نظارت و ارزشیابی (چه اسم جالبی ست برای اداره سانسور) زیرمجموعه سازمان سینمایی ست و همان سازمان سینمایی در همین ماههای اخیر تنها ارگان دولتی حمایت کننده فیلم کوتاه یعنی انجمن سینمای جوانان ایران را با ارعاب و تهدید موظف کرده به رعایت اولویتهای کذایی تولیدش. نگاهی به اولویتهای تولید انجمن بیاندازید. کجای وضعیت امروز جامعه و سینمای ما به این مفاهیم احمقانه نیاز دارد؟ چرا باید چنین فیلمهایی تولید شوند؟ سانسور منحصر به هنروتجربه و جشنوراه نیست. یا شاید بهتر است بگوییم سانسور برای فیلمسازی که عطش فرش قرمز و اکران تمام خواستهاش از سینما نیست، تنها در هنروتجربه و جشنواره رخ نمیدهد. از این ماجرا بگذریم، انگار پروژه فلج کردن همان انجمن سینمای جوانان دوباره کلید خورده اما ارعاب و تهدید به حدی ست که دیگر صدایی از انجمن درنمیآید. اینکه حاکمیت در تلاش است تنها ارگانی که (با پذیرش بیشمار ایرادها و نقصهایش) مسبب پرورش سینماگران آینده است را فلج کند سانسور نیست؟ راستی چرا کسی نمیپرسد چرا سه سال است دائم باید خبر انحلال، ادغام، کوچکسازی و امنایی شدن انجمن را بشنویم؟ منش ریاکارانهای که منجر به اختراع عنوانی چون «معاونت نظارت و ارزشیابی» شده باید هم خواستهی سادهای چون «ما فیلمسازان و سینمایی که امکان نظارت بر آن وجود ندارد را نمیخواهیم» را با عنوانی چون ادغام و امنایی شدن و کوچکسازی اعلام کند. کی قرار است با خودمان صادق باشیم؟ ۲۲ میلیارد تومان در بودجه وزارت ارشاد چقدر اتفاقی قابل لمس است که مدیران عزیز نگران هدر رفتنش در انجمن هستند؟ جز این است که نه از هدر رفتن بودجه که از چیز دیگری میترسند؟ از آنجایی هم که این ۲۲ میلیارد در نهایت سر از بودجه تولید «ما همه با هم هستیم»های دیگر درخواهد آورد و نه معیشت مردم، ما از این سمت نگران هدر رفتنش هستیم و مدافع ماندنش در ساختار انجمن.
از آن سو فیلمسازانی که صرفا برای جشنوارههای خارجی فیلم میسازند و با هر ترفندی که بلدند درد مردمشان را به پدیدهای مضحک بدل میکنند تا ترحم و جایزه دیگران را نصیب خودشان و فقط خودشان بکنند. این فیلمسازان که علنا اعلام میکنند ما فیلممان را در ایران اکران نمیکنیم مرتکب سانسور نیستند؟ این دیگر چه نوعی دغدغه و وظیفه شناسی و احساس مسئولیتی ست؟ سال گذشته همین صنف فیلم کوتاه برای تضمین حضور تعداد بیشتری فیلمساز فیلم کوتاه روی فرش قرمز فجر پیشنهاد سانسور داد و بعد هم شانه خالی کرد. اما سانسور نزدیکتر از این حرفها ست. اینکه از بین شش فیلمسازی که برای حضور در فجر دعوت به سانسور شده بودند تنها یک نفر آن را نپذیرفته بود و باقی دوستان با آغوش باز و هزار توجیه و بهانه پذیرفتش نشان میدهد سانسور در وضعیت کنونی ما مسئلهای درونی ست تا پدیدهای که از بیرون تحمیل شود. ما به سانسور عادت کردهایم و همواره هم در مقابلش سکوت میکنیم.
راستی جواب اعتراض مستقیم و آشکار ما به سانسور چه بود؟ دوستان دلواپسی لوگوی فیدان را از سایت ایسفا حذف کردند که اگر میتوانستند و میشد کارهای دیگر هم میکردند. این یعنی سانسور. فیلمسازها/اعضای صنف چه کاری کردند؟ سکوتی همراه با رضایت.
با این حال ترجیح میدهیم در کنار این بیانیه بایستیم و این متن را کنار آن منتشر کنیم. و از هیات مدیر تازه صنف فیلم کوتاه که با انتشار همین بیانیه هم نشان دادهاند که فرقی هست، بخواهیم که صنف فیلم کوتاه را هر چه بیشتر به ماهیت یک صنف نزدیک کنند و در ابعاد گستردهتر و به موضوعات بیشتری واکنشهای صریحتر و سریعتری نشان بدهند. و از فیلمسازان بخواهند که از اصلیترین ابزار خود یعنی «سینما» برای اعتراض بهره بگیرند نه از صفحاتشان در شبکههای اجتماعی که هیچ کارکردی ندارند جز فراموشکارتر کردن حافظه جمعی ما.
فیدان در شبکههای اجتماعی