نوشته: حسن بنیهاشمی
این متن پیش از این به تاریخ ۱۳۵۴ در نخستین شماره بولتن سینمای آزاد (زیر نظر بصیر نصیبی) منتشر شده است.
سردبیر: دلیل بازنشر این متن جدای از ارزش بیاندازهی تاریخی و اسنادی آن تازگی اعجاب انگیز (و همزمان غمانگیز) خط به خط آن برای وضعیت فیلم کوتاه و فیلمسازان فیلم کوتاه امروز سینمای ایران است. انگار که بنی هاشمی امروز و در اعتراض به وضیعت دردناک فیلمهای کوتاه امروز مینویسد. ۴۴ سال از نوشته شدن این متن میگذرد اما افوسس که هنوز هم در بر روی همان پاشنه میچرخد. از سوی دیگر خواندن این متن برای ما در تحریریه فیدان به سبب اشتراک نظر بیسابقهای که با جریانهای فکری آن دوره داریم مایه مباهات و خرسندی است. دلخوش کوچکی برای این روزهای نچندان به کام.
خواندن با دقت خط به خط این نوشته را به همه همراهان سینما و فیلم کوتاه توصیه میکنیم.
هنگامی که شگل گیری گروه سینمای آزاد در مهرماه ۱۳۴۸ آغاز شد کمتر کسی به ادامهی کار آن خوشبین بود. حالا شرایط بسیار فرق کرده است و نام و کار گروه را عدهی زیادی میشناسند، سازمانهای دولتی و غیردولتی متوجه این نوع فیلمسازی شدهاند، امکانات کار فیلمسازی دست کم در گروه سینمای آزاد به میزان ۳۰ برابر رسیده است، یک برنامه تلویزیونی صدا و تصویری را که بازگو کنندهی هدف گروه است برای چند میلیون بیننده پخش میکند: سینمای آزاد در آستانهی هشتمین سال تولدش است، در آستانهی شکوفایی و خوشهچینی از آنچه در این هشت سال سعی در شکل بخشیدن و بارور کردن آن را داشت.
وقتی امکانات و شناسایی یک پدیده یا جنبش فرهنگی ــ هنری رو به افزایش رفت طبیعتا نگاهها دقیقتر و موشکافانهتر خواهد شد، هر کاستی عامدانه که در این راه دیده شود بزرگتر نمود خواهد کرد و ویژگیهایی که در آغاز راه امتیاز بودند در ارزیابی جز بمثابه یک تکرار به حساب نخواهند آمد.
درست بیاد دارم که در سومین سال فعالیت گروه که حدود ۱۵ نفر به ساختن این فیلمها مشغول بودند تنها دو دوربین ۸ میلیمتری و یک پروژکتور که از اموال شخصی دو نفر از این جمع بود وجود داشت ولی عواملی باعث میشد که از این دو دوربین با همهی امکانات محدودشان حداکثر استفاده بشود. مهمترین عامل این بود که اینها هدف گروه نوپایشان را میدانستند و این هدفی مشترک بود. در هر فیلمی که تهیه میشد حداقل ده نفر از این جمع به نوعی همکاری داشتند. نتیجه این کار همبستگی بین این جمع و افزودن تجربههایشان در تماس با یکدیگر بود و بازده کار نسبت به امسال که هشتمین سال است بسیار بهتر بود.
در سومین جشنواره سینمای آزاد ۳۰ فیلم به کمیتهی انتخاب رسید که ۲۶ تایشان به جشنواره راه یافتند یعنی ارزش نمایشی را دارا بوند ویژگی تمام این فیلمها این بود که به هیچ وجه با محصولاتی که در سینماهای عمومی به نمایش در میآمدند تشابهی نداشتند. این عدم تشابه تا جایی که مغایر با اصول و قواعد سینما نبود برایشان امتیازی محسوب میشد به خصوص که همه این فیلمهای کوچک دیدگاه سازندهشان را از زندگی منعکس میکرد و از تجربههای شخصیشان در اجتماع برمیآمد.
امسال که هشتمین سال بود ۱۶۰ فیلم به جشنواره رسید که کمیتهی انتخاب به زحمت توانست ۱۵ فیلم را قابل نمایش بداند و اگر برخی ضروریات ایجاب نمیکرد چه بسا این رقم به زیر ۱۰ فیلم هم میرسید.
دلیل این همه کاهشها چسیت؟ مگر نه اینکه سینمای آزاد هدف غائیش توسعهی یک سینمای درست و سالم است؟ نباید فراموش کرد که سینمای آزاد بدون شک تاثیر بسیاری حتی در فیلمسازی حرفهای ایران به جا گذارده است. آنچه تاسف آور است و در بسیاری از این ۱۶۰ فیلم دیده شد تاثیر بسیار زیادتری بود که سازندگان آنها از سینمای فارسی گرفته بوند که صد البته متفاوت و غیر متفاوتش از نظر گروه یکسان هستند. به عبارت دیگر جستجوی مستقیمی که در فیلمهای پیشین گروه نزد سازندگان آنها وجود داشت، امسال به یک واسطه احتیاج پیدا کرده است. مسلم است که بسیاری از این افراد تنها به خاطر سرگرمی به کار فیلم روی آوردهاند که بازده کار این اندازه کم است. وجود جشنوارههای مختلف فیلمهای ۸ میلیمتری نوعی اشتیاق جایزه بردن در این گروه بیشمار فیلمسازان! به وجود آورده که به محض آنکه خبر میشوند در فلان جا جشنوارهای هست نبوغشان گل میکرد (و میکند!) و نتیجهی این جشنوارهها این شد که چند ماه وسایل کار در دفتر بایگانی میشد و به محض نزدیک شدن جشنواره هجوم علاقمندان به کار فیلم! آنچنان زیاد میشد که حتی وجود ۲۰ دوربین تنها در دفتر تهران کفایت نمیکرد. خوشبختانه تمام جشنوارههای کوچک را سینمای آزاد از بین برد و تنها از این پس همان جشنوارهی سالیانه عرصهی رقابتهاست! امیدواریم روزی بیاید که دیگر جشنواره محرک یک جوان برای فیلمسازی نشود.
کسی که علاقمند به کار سینما ست طبیعتا مراحل تدریجی دریافتن دانشهای سینمایی را هم خواهد پذیرفت هیچ کس بدون آگاهی از اصول اولیه سینمای نمیتواند فیلمساز بشود. رسیدن به این مرحله پژوهشگری بسیار میخواهد. اغلب میبینیم دوستانمان که در گردهماییهای مختلف دربارهی فیلمهای گروه صحبت میکنند واژه «سینمای…» را به کار میبرند. هنوز خود گروه پس از هفت سال ماهیت اصلی و غایی خود را نیافته هنوز در ایران هیچکس صاحب سبک خاصی از سینما نشده، چگونه میتوان در آغاز راه و با وجود چند فیلم کوتاه (بیتوجه به ارزش یا بیارزشی آنها) صاحب سینمایی خاص شد، آنهم کسی که در عمرش ۵۰تا فیلم درست و حسابی ندیده و هیچ مطالعهای در بررسیهای سینمایی نداشته است. هنوز یک جوان مسئلهی سینما را برای خودش حل نکرده، به فکر تماشاگر است که تماشاگر باید بفهمد، درک کند، فیلم نباید پیچیده باشد، نباید ذهنی باشد و بالعکس. یک سینماگر گروه سینمای آزاد اول باید نفس سینما را بشناسد نه تماشاگر را، او در آغاز راه عرضه کننده نیست که سلیقه مشتری را بفهمد. اگر با تجربههای متعدد و پیگیر توانست تکلیف خودش را با وسیلهی بیانیش روشن کند و به شناسایی جنبههای لازم آن برسد آنگاه تماشاگرش را هم خواهد شناخت مخاطبش را خواهد شناخت. در آغاز راه مهم مسئلهای نیست که مطرح میشود، مهم طرز مطرح کردن آن مسئله است. در جلسات نمایشی که گروه فراهم آورده یک جوان با تماشاگرش برخورد میکند و از این واکنش نتیجهگیری میکند. تماشاگری که علاقمند به گسترش فرهنگ سینمایی است تنها یک بیننده نیست که برای لذت بردن تنها به سالن بیاید او هم یاری دهنده است و اگر هدفش این باشد، فیلمی را که با خواستهاش هماهنگی ندارد طرد نمیکند فیلمی را طرد خواهد کرد که مغایر این گسترش باشد و اگر غیر از این باشد مخاطب فیلمساز سینما آزاد نخواهد بود.
سخن از پژوهشگری بود در آنچه که سینما تاکنون توانسته عرضه کند. مسلم این است که عمر هیچکدام از ما (و کوتاهتر از آن دوران روی آوری ما به کار سینما) آنقدر نیست که بتوانیم تمام جنبههای سینما را کشف کنیم پس چرا از آنچه دیگران در طول یک قرن اندوختهاند استفاده نکنیم. بسیاری از کسانی که امروز فیلمهای کوتاه میسازند عارشان میآید فیلمهای استادان قدیمی را ببینند چون تصور میکنند کهنه هستند و بیآنکه تحول و نوآوری را بشناسند کارهای پیشینیان را به طرز خیلی ابتدایی تقلید میکنند و بعد مدعی خلق و ارائه نوع به خصوصی از سینما شوند که به گمان آنها هم در سبک غنی است و هم در محتوی مردمی (بیآنکه بدانند خودشان هم از این مردم هستند ولی با کنار گذاشتن ماهیت اصلیشان سعی در منعکس کردن روحیات و وضعیت مردم دارند!). آنچه در فیلم منعکس میشود (جدا از جنبههای زیبایی شناسی سینما) اگر احساس کاذب باشد در برخورد صادق نخواهد بود.
همانگونه که آشنایی با یک زبان بیگانه در صورتی امکانپذیر است و بهترین نتیجه را میدهد که میان جمعی بود که به آن زبان سخن میگویند آشنایی با سینما هم این چنین است. تماشاگر اگر پیوسته با بیان سینمایی (که یک زبان ویژه است و همگانی) برخورد کند طبعا آن را بهتر خواهد شناخت مگر آن که خود نخواهد و این دیگر مسئولیتی نیست که به گردن فیلمساز باشد. هدف گروه سینمای آزاد هم رعایت و کاربرد صحیح این زبان است و اشاعهی آن و اگر یک جستجوگر این زبان را شناخت طبیعتا حسهایی را بازگو میکند که بیشترین تاثیر را بر او و پیرامونش دارند و در نتیجه بیشترین اهمیت را برای بیانشان.
فیدان در شبکههای اجتماعی