نوشته جردن آلدریج
ترجمه: فروغ رستگار
منبع: nofilmschool
کالرگریدینگ یا به کارگیری طیف رنگی در سالهای گذشته بسیار رایج بوده است. شاید دور از ذهن باشد اما کالرگریدینگ بخش تعیین کنندهای از فرایند فیلمسازی در نخستین روزهای تاریخ سینما بوده است. اگر فکر میکنید چون اولین فیلمها سیاه و سفید بودند، نیازی به اعمال طیف رنگی نداشتهاند، با نگاهی دوباره خواهید فهمید که کالرگریدینگ یک مهارت پایهای و ریشهدار در سینماست. حتی در دوران فیلمهای سیاه و سفید هم با استفاده از ترکیبات و واکنشهای شیمیایی متفاوت میشد به تصویر حس و حال متفاوتی داد. به هر حال، دربارهی کالرگریدینگ، چه در زمان حال و چه در گذشته، چیزهای زیادی برای یادگرفتن وجود دارد که در اینجا بحث خواهد شد.
مفهوم پایهای کالرگریدینگ
برای توضیح مفهوم کالرگریدینگ در فرآیند فیلمسازی، مخصوصا در مرحلهی پس تولید، دانستن برخی اصطلاحات و مفاهیم ضروری است. برای مثال شما باید فرق بین اصلاح رنگ و کاربرد طیف رنگ یا همان کالرگریدینگ را بدانید.
اصلاح رنگ اساسا اصلاح تصویر و یا رنگ در فایلهای تصویری ورودی است، ولی طیف رنگ در مرحلهی دیگری ست که بعد از اصلاح رنگ اعمال میشود و در آن رنگها به دلایل زیباشناختی تغییر داده میشوند.
اصلاح رنگ اولین مرحلهی تبدیل فایلهای تصویری ضبط شدهی ورودی به یک تصویر خنثی است که تنظیم وایت بالانس، تعدیل شدت نور، کاهش روشناییها، بهبود توازن رنگها و کاهش نویز را شامل میشود. در این مرحله همهی نماهای یک سکانس از نظر بصری یکپارچه میشوند. اصلاح رنگ عمدتا دربارهی ایجاد تعادل بصری در تصویر است.
کالرگریدینگ مرحلهی بعد از تصحیح رنگ است که با استفاده از ماسکها، منحنیها، چرخ رنگ و ابزارهای دقیق دیگر برای ایجاد کیفیت زیباشناختی در فیلم انجام میشود. در کالرگرینگ از جداول مرجع یا لاتها (LUT) و گرین استفاده میشود تا کیفیت دلخواه در تصویر به وجود آید. با این حال در صحبت از کالرگریدینگ، پرداختن به فضای رنگی ضروری است.
فضای رنگی و Rec.709
مطلع بودن از فضای رنگی تصاویر ضبط شده و فضای رنگی ممکن دوربین، در انتخاب طیف رنگی و خروجیها نقش تعیین کنندهای دارد.
برای مثال، Rec.709 پر استفادهترین فضای رنگی در صفحات نمایش و استانداردی ست که از سال ۹۰ تا کنون برای اطمینان از نمایش تصاویر با فضای رنگی یکسان بر روی همهی انواع گیرندههای تلویزیونی استفاده میشود. با این حال، این استاندارد کم کم در حال ارتقا به دامنهی داینامیکی بالایی مثل Rec. 2020 و Rec. 2100، در سینماست. متاسفانه، هنوز تکنولوژی نمایشی مورد استفاده قادر به دریافت و پخش این کیفیتهای تصویری نیست.
هر فضای رنگی قادر است چه تعداد رنگ را باز تولید کند؟
هر نوع دوربینی فضای رنگی بهینهی خاص خودش را برای تفسیر دادههای ورودی دارد. در این بین باید حواسمان به تفاوت گاموت و گاما باشد. گاموت تماما دربارهی رنگ است، در حالیکه گاما به روشنایی و کنتراست تصویر مربوط میشود.
هدف از فضای رنگی استفاده از بهترین فضای رنگی ممکن به دست آمده از دوربین و نمایش تصویر نهایی در یک فضای رنگی صحیح است. نتفلیکس و برخی از شرکتهای پخش آنلاین فیلم، همچنان اکثر خروجیها را مطابق با استاندارد Rec.709 ذخیره میکنند. حتی یوتیوب هم ویدیوها را بر اساس همین استاندارد پخش میکند.
دوربینهای مختلف، فضاهای رنگی متفاوتی دارند. هر چند برخی دوربینها میتوانند تصاویری با فضای رنگی Rec. 709 ضبط کنند، اما ممکن است تصویر به دست آمده بهترین فضای رنگی برای اعمال طیف رنگی مورد نظر نباشد و دست و پای شما را در یک دامنهی رنگی محدود ببندد. اما اگر شما فایلهای ورودی را بدون گریدینگ خروجی میگیرید، استفاده از Rec. 709 بهترین راهکار است و میتواند در فضای ذخیره، زمان و پول شما صرفهجویی کند. پس قبل از ضبط تصاویر فرمت فایل ورودی و خروجی را در نظر بگیرید.
در واقع، فضای رنگی بحث گستردهای ست که پرداختن به آن مقالهای دیگری میطلبد، اما برای شروع خواندن این مقاله پیشنهاد میشود.
تفاوت RAW و Log
فایل خام (RAW)، فایل تصویری خامی ست که تمامی اطلاعات وارد شده از سنسور را برای ایجاد تصویری قابل استفاده ثبت میکند، در مقابل فایل لاگ (Log) از منحنیهای بهینهی گاما استفاده میکند تا تصویری را ثبت کند که بیشترین دادههای ممکن از روشناییها و سایهها را در بردارد.
فایل RAW در واقع یک تصویر نیست، در اصل دادههای خام به دست آمده از سنسور دوربین است. این فایل هیچ پیشفرضی برای فضای رنگی در حین ضبط ندارد و همین به نرم افزار کالرگریدینگ اجازه میدهد تا در تفسیر دادههای خام در یک فضای رنگی قابل پردازش آزادی عمل بیشتری داشته باشد. اگرچه فایل خام به رنگ پرداز گزینههای زیادی برای تنظیم تصویر میدهد، اما ذخیره و پردازش این نوع فایلها هزینهی بالایی دارد.
در فایل لاگ تنها دادههای مربوط به فضای رنگی تعیین شده در دوربین جمعآوری و ثبت میشوند و در همهی قالبها مثل H.264 و ProRes قابل اجراست. یک تصویر لاگ به نظر میرسد چندان قابلیتی برای رنگپردازی نداشته باشد، اما در کنار حجم کمتر و نیاز به پردازشگر ضعیفتر، همچنان امکانات زیادی برای کالرگریدینگ در اختیار قرار میدهد.
باید توجه داشت که فهم درست از خروجی مورد انتظار برای انتخاب درست فرمت ضبط ضروری ست. برای پروژههایی که باید سریع و مدت کم به نتیجه برسند، فرمت RAW مناسب نیست. با این حال حتی اگر یک عمر هم زمان داشته باشید، برای برآوردن نیازهای شما در زمینهی رنگپردازی، فایل لاگ همچنان چیزی بیش از کافی ست.
پس در چه صورتی ضبط یک فایل RAW گزینهی بهتری خواهد بود؟ در اینجا میتوانید جواب این سوال را پیدا کنید.
استفاده از جداول مرجع (LUTs) خلاقانه
در آخر، در حالیکه همچنان چیزهایی زیادی برای یادگیری دربارهی تئوری کالرگریدینگ و نحوهی کار آن با nodes, scopes, and waveforms، وجود دارد، لازم است مختصری هم به جداول مرجع (Look Up Tables) یا لاتها بپردازیم. لاتها احتمالا به تنهایی مهمترین ابداع در زمینهی کالرگریدینگ هستند. لاتها فضای رنگی یا وجه بصری یک تصویر را پیکسل به پیکسل و متناسب با نیاز تغییر میدهند.
لاتها، در ابتدا ساخته شدند تا در نظارت و احتمالا اطلاع از ابعاد جدید فیلمهای رنگپردازی شده به کار گرفته شوند. این لاتها به عنوان لاتهای فنی شناخته میشدند. اما در دنیای فیلمبرداری دیجیتال، لاتها ارتقا پیدا کردند. این ابزارسادهی ویرایشی به شکل خلاقانهای این امکان را برای فیلمسازها فراهم میکند که به بخشهایی از فیلم حال و هوای ویژهای بدهند یا احساسات نوستالژیکی را در فیلم برانگیزانند که مربوط به دهههای خاصی میشود. نگاهی بیندازید به این نمونه:
امروزه لاتها به بخش مهمی از فیلمسازی و تولید ویدئو تبدیل شدهاند و میتوانند بیش از اندازه یا به صورت جزیی مورد استفاده قرار گیرند. ترفند اصلی، استفاده از لاتهای خلاقانه به عنوان شیوهای سریع برای شروع فرآیند کالرگریدینگ است. استفاده از لاتها برای تعیین مبناهایی فضای رنگی فیلم در مرحلهی پیش تولید بسیار الهام بخش است. فراموش نکنید که اول باید اصلاح رنگ و بعد کالرگریدینگ انجام شود. دقت و ظرافت در این فرایند بسیار مهم است.
برای اطلاعات بیشتر دربارهی کار با لاتهای خلاقانه این بلاگ پیشنهاد میشود.
فیدان در شبکههای اجتماعی