پیش از مقدمه:
شاید یکی از دلایل اینکه بین یادداشت اول و دوم فاصله افتاد؛ شک من درباره نوشتن همین چند خط آتی بود.
چیزی که ذهنم را به شدت درگیر کرده بود، اما سعی میکردم تا جایی که امکان دارد در نوشتههایم بروز پیدا نکند؛ سوای بحث اینکه چیزی که در شرایط جنگی تصویب شده بود و لازمه آن دوره بود به اسم عوارض خروج؛ که به نظرم یکی از کارهای بدی است که یک دولت با مردم کشورش میکند؛ آن هم بهصورت تصاعدی؛ و سوای ارزش پولی ما که روز به روز نازل تر میشود و باعث تاسف است و سوای اینکه ما نمیتوانیم یک حساب ساده پولی بینالمللی باز کنیم؛ در تمام سفرهایی که داشتم تاکید میکنم همه سفرها؛ جلوی گیتهای ورودی هر کشوری با دیدن پاسپورت ایرانی تعداد سوالاتشان بیشتر میشود و مطمئن هستم در عکسهایم دیدید که به حدی ایران برایم مهم هست که بدون آن گردنبند که نقشه ایران را دارد، هیچ کجا نمیروم و وقتی رفتار بعضا زننده آنها را میبینم که فکر میکنند شما قصد خروج همیشگی از کشورت را داری و قصد پناهنده شدن به آنها را داری، با وجود اینکه با افتخار از کشورم حرف میزنم، از اعماق وجودم برایم این سوال پیش میآید: منزلت ما در دنیا واقعا این نیست.
نکته بعدی را به خودمان میخواهم یاد آور بشوم؛ در حقیقت از اینجا وقتی پیگیری میکنم و میبینم، به عنوان مثال همین جشنواره جهانی فجر به همراه دارلفنونش باعث شده است چند ده نفر از بچههای ما با دوستان خارجی ارتباط داشته باشند و تبادل اندیشه کنند؛ ذوق میکنم. اما نکته بد ماجرا این هست که وقتی ویدئوهای دوستانم را در فضای مجازی میبینم که طوری از بودن با دوستان خارجی ذوق زده هستند، که انگار کسی را از کره دیگر ملاقات کردهاند، کمی آزرده خاطر میشوم.
مهمان نوازی یک طرف و اینکه روز به روز به خاطر همه چیز، از جمله ضعیف بودن در زبان انگلیسی و پاسپورت کم اعتبار در صدور روادید، دیوار بلند عدم ارتباط برای ما کشیده شده است درست، اما واقعا همان برخورد عادی و معمولیای که با ما در جشنوارههای دیگر انجام میشود را، گمان میکنم، ما هم میتوانیم داشته باشیم البته با چاشنی مهمان نوازی ایرانی؛ به هرحال با وجود این موارد امیدوارم خیلی زود برخی از مشکلات خروج از کشور و همینطور اعتبار پاسپورتمان درست بشود و تبادل فرهنگی جایگزین خیلی از چیزها بشود.
بگذریم؛
مقدمه:
جشنواره فیلم کوتاه بوسان در شهر بوسان کره جنوبی برگزار میشود و من به همراه آرش رواده، نویسنده فیلمنامه فیلمم «باران آهسته میبارد« برای حضور در این مهم، راهی کره جنوبی هستیم.
مالزی به سئول و یادآوری خاطرات:
از مالزی به سئول پروازی هفت ساعته را تجربه خواهید کرد.
همانطور که در بخش اول عرض کردم، من درسال ۲۰۱۲ در جشنواره سسیف در سئول حضور داشتم و خوشبختانه با چند دوست بینظیر آشنا شدم.
یکی از آنها عکاس اهل کره به اسم چوی بود که قرار بر این بود که شب را در منزل ایشان بمانیم و روز بعد با ماشین او به بوسان برویم؛ که متاسفانه سفر کاری و مهمی به هاوایی برای او پیش آمد و قرار ما کنسل شد. اما او به قدری مهربان هست که با ماشین خود به فرودگاه سئول که حدودا سی و اندی کیلومتر با شهر فاصله دارد، آمد و ما را به هتلی نزدیک ایستگاه قطار برد و تمام مبلغ هتل را که حدود یک میلیون تومان به پول ما میشد را پرداخت کرد و عذر خواست و رفت.
به هر صورت ما صبح روز بعد با قطار به سمت بوسان حرکت کردیم و هنگام رسیدن به ایستگاه قطار بوسان عوامل جشنواره مثل بیشتر جشنوارههای دنیا ما را تا هتل همراهی کردند. افتتاحیه ساعت هشت شب بود و ما به استراحت کوتاه اکتفا کردیم.
درباره بوسان و جشنوارهاش:
بوسان یا پوسان شهری در جنوب شرقی استان جی اونگ سانگ در جنوب کشور کره است. بوسان به خاطر سواحل طولانی، آبهای گرم معدنی، محیط طبیعی و زیبا و نیز جشنواره بینالمللی فیلم خود، شناخته میشود.
بوسان با داشتن جمعیتی بیش از سه و نیم میلیون نفر، دومین شهر بزرگ کرهجنوبی و بزرگترین بندر این کشور محسوب میشود.
بندر بوسان از اصلیترین شاهراههای ترانزیتی و گردشگری کره جنوبی و پنجاهمین بندر بزرگ دنیا از نظر حجم بار ورودی و خروجی به شمار میرود. همینطور طولانیترین رودخانه کرهجنوبی در این شهر جاری است و یکی از بزرگترین فروشگاههای جهان در آن قرار دارد.
جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه بوسان در سال ۱۹۸۰ آغاز به کار کرده. این جشنواره بسیاری از انواع فیلمها از جمله فیلمهای ۸ میلیمتری و فیلمهای مستقل دانشجویان را به نمایش گذاشته است. در سال ۲۰۱۰ نام خود را به جشنواره فیلم کوتاه بینالمللی بوسان تغییرداد (BISFF)
افتتاحیه:
واقعا نظم مثال زدنی و کوتاه بودن افتتاحیه همچنان برایم جالب است. افتتاحیه با نمایش یک گروه نیوزلندی آغاز شد که البته امسال فوکوس روی سینمای نیوزلند هست و سفارت نیوزلند بخشی از هزینههای جشنواره را پرداخت میکند.
در ادامه دو فیلم از نیوزلند به نمایش در آمد که اولی فیلمی جنگی و سیاه و سفید بود که مسائل انسانی بین دو طرف درگیری را مورد بررسی قرار داده بود و دومی یک انیمیشن فوقالعاده بود که با استفاده از کاراکترهای حیوانی و شمایل بخشیدن انسانی به آنها، بخشی از مشکلات جامعه را بیان میکرد.
به هر صورت بعد از اتمام مراسم به مهمانی افتتاحیه رفتیم و با فیلمسازان و داوران و مدیران جشنوارههای دیگر آشنا شدیم. فردا صبح اولین نمایش فیلم من است و فردا شب به دعوت سفارت نیوزلند برای شام به محلی نزدیک هتل خواهیم رفت.
فیلمهای ایرانی و مهمانی اول:
حقیقتش را بخواهید با همه تلاشمان برای استراحت، متاسفانه به خاطر برهم خوردن ساعت بدنمان تا صبح موفق به خواب نشدیم و در لحظه نمایش فیلم خواب بودیم؛ در این جشنواره، ایران در بخش مسابقه انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادق اسدی حضور دارد و فیلم من هم در بخش خانواده که بخش غیررقابتی جشنواره است اکران دومش را روز یکشنبه بعدازظهر خواهد داشت.
با رسیدن به سینمای واقعا زیبا و مدرن سینماسنتر و مشاهده معماری کم نظیرش وارد سالن سینما یک آن شدیم و به تماشای فیلمهای بخش بینالملل نشستیم.
طبق معمول جشنوارهها، داوران بخش مسابقه هم با تماشاگران مشغول دیدن فیلمها بودند. امیدوارم اتفاق خوبی برای سینمای کوتاه کشورمان در این جشنواره رقم بخورد.
تا فراموش نکردهام راجع به امیر مسعود سهیلی عزیز که گمان میکنم با فیلم کوتاه «چشم آبی» او را به خاطر دارید بنویسم. حتما در بخش بعدی نوشتهام درباره او و حرفهایش راجع به بخش استعدادیابی این جشنواره خواهم نوشت.
اتفاق تاریخی:
شاید برای خود من هم آرام آرام عجیب به نظر برسد که در طول سفرهایم اتفاقات مهمی در کشور مقصد رقم میخورد؛ کودتای ترکیه؛ انتخابات آلمان و فرانسه و جذاب ترینشان سفر رهبر کره شمالی به کره جنوبی که کاملا جو جشنواره را تحت تاثیر قرار داده است. برای من که این اتفاقات و اینکه در هنگامه رخ دادن آنها در کشورشان هستم جذاب و دیدنی است. به امید برقرای صلح و آرامش در تمام دنیا برای همه انسانها.
ایرانیان مقیم کره:
شاید باورتان نشود وقتی در گروه تلگرامی ایرانیان کره از آنها دعوت کردم که به نمایش فیلمم بیایند، خیلی از آنها با محبت جواب پیام را دادند و دعوتمان کردند و جالبتر از آن، تشکیل کمپینی بود که قرار است روز یکشنبه با اتوبوس از سئول به اینجا بیایند و ما را همراهی کنند. اتفاق بسیار هیجان انگیزی که منتظر و مشتاق آن هستم.
پایان:
جشنواره همچنان ادامه دارد و ما علاوه بر تماشای فیلم، خیابانها و مکانهای عجیب بوسان را مد نظر داریم که یکی از آنها که در صورت آمدن به بوسان حتما از آن دیدن کنید، سینهوی است که بخشی از نوار ساحلی شهر اختصاص به کاشیهای زیبا از فیلمها و کارگردانان مهم کره جنوبی دارد.
حتما اگر عمری باقی بود در بخش پایانی به برخی مسائل این جشنواره اشاره خواهم کرد.
ارادت.
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره بوسان – بخش اول
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره بوسان – بخش دوم
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره فیلم بوسان ــ بخش پایانی
فیدان در شبکههای اجتماعی