انجمن سینمای جوانان ایران، اگر بخواهیم به ذات این انجمن بازگردیم، به ماهیت وجودی آن، روزهای نخستین شکلگیری آن دو ویژگی مهم را به عنوان اتفاقهای غیر قابل چشم پوشی در مقابلمان قرار میدهد. اتفاقهایی که با بررسی و البته مراجعه مداوم به آنها همواره میتوان راهبردهایی برای پیشرفت و گسترش انجمن در آنها یافت. اتفاقهایی که البته دلیل منحصر به فرد بودن ساختار انجمن نیز هستند. گستردگی دفاتر انجمن و البته نحوه شکلگیری این دفاتر که با هدف گسترش دانش سینمایی و تولید فیلم و با همکاری نیروهای با انگیزه بومی صورت گرفته است، این دو اتفاق… نقطه اتکا و در واقع هسته مرکزی ماهیت انجمن هستند. در واقع انجمن سینمای جوانان ایران هرگز در یک شکل واحد قابل تصور نیست… این دفاتر انجمن و گستردگی آن در سراسر کشور است که چهره حقیقی آن را نمایان میکند و البته انگیزه و علاقه خودجوش فیلمسازان عضو آن که در سراسر کشور حضور دارند. انگیزه و علاقهای اساسا سرچشمه گرفته از عشق به سینما که در قالب یک خانواده بزرگ به نام انجمن تجسم یافته است. توجه به این دو ویژگی نیز حقیقتی مسجل را دلالت میکنند. اینکه اساسا حق مساوی تمامی دفاتر انجمن در آموزش، تولید، مشارکت در برگزاری رویدادها و در نهایت حتی مدیریت مجموعه غیر قابل چشم پوشی است. وقتی شالوده معماری یک پدیده چنین دموکراتیک است چطور میتوان در ادامه آن به روشی متفاوت عمل کرد؟
در بررسی نواقص موجود در ساختار امروز انجمن نیز ــ که در مطلب پیشین به بخشی از آن پرداخته شد ــ مهمترین اتفاق نادیده شده و منبع بخش مهمی از ایراد پیش آمده در واقع کنار گذاشته شدن سیاستهای کلانی هستند که توجه به نقش و حضور دفاتر را در نقطه کانونی تمرکز قرار میدهند. ماهیت شکلگیری سیاست «تمرکززدایی» علاوه بر تاکید دوباره بر اهمیت توجه به جایگاه و نقش دفاتر، بر این حقیقت تلخ که ساختار مدیریتی انجمن در دورههایی با انحرافهای تمرکزگرایانه ماهیت انجمن را دچار اختلال کرده است صحه میگذارد. رویدادی که عمدتا باید به دلیل عدم شناخت مدیر منتسب شده از ساختار، ماهیت و اهداف انجمن صورت گرفته باشد.
اما در مراجعه به آییننامههای موجود در انجمن سینمای جوانان ایران اتفاقا به یک خودآگاهی زودهنگام در خصوص اهمیت تمرکززدایی در سالهای ابتداییتر شکلگیری انجمن برمیخوریم. تفکری که با کش و قوصهای فراوان نهایتا در دوران حبیب ایلبیگی و ظرفیتهای ویژه موجود در هیات امنا و مدیره و همینطور هوشمندی وی در چینش ترکیب معاونین انجمن تا حد زیادی دوباره فرصت طرح پیدا میکند. در واقع با بررسی ساختار آییننامههای آموزش، تولید و مالی انجمن در این دوران متوجه توجه ویژه به تربیت نیروهای حاضر در دفاتر در راستای افزایش توان مسئولیتپذیری، تصمیمگیری و عملیاتی آنها میشویم. برقراری شوراهای تولید در هر دفتر، حضور موثرتر مربیان انجمن در طراحی ساختار تازه آموزش و داده شدن اختیار عملهای مشخص به سرپرستان و مدیران دفاتر نوید یک افزایش ظرفیت بالقوه را میدادند. به زبانی سادهتر این سیاست باعث سهمیم شدن دفاتر در ساختار اجرایی انجمن و در نهایت کاسته شدن بار عملی ستاد مرکزی میشد. فرصتی که امکان پرداختن به سیاستهای کلانتر و آیندهنگرانهتر را برای ستاد مرکزی انجمن فراهم میکرد و از سوی دیگر قدرت عمل دفاتر را در راستای پرورش نیروهای متخصص افزایش میداد. این که فیلمسازان بومی با توجه به شرایط موجود در استان و شهر خود دست به کارشناسی تولید بزنند، این که مربیان با توجه به زیرساختهای آموزشی و فنی خود در شکلگیر جزئیات آموزشی سهیم و دارای قدرت مانور باشند و در نهایت اینکه تیم اجرایی دفاتر دارای توانایی برنامهریزی و اجرای رویدادهای فرهنگی باشند اتفاقی نیست که بتوان با توجه به ساختار و ماهیت انجمن سینمای جوانان ایران از آن چشمپوشی کرد. اینکه اعضای یک خانواده تنها در دهانهایی باز خلاصه شوند که رو به سرپرست خانه دارند کجا قابل مقایسه با سفرهای حاصل یک مشارکت و تلاش جمعی ست؟
با بررسی چنین طرز تفکرهای سازندهای که فراتر از سلایق فردی مدیران مینمایند واقعا نمیتوان دلیل توقف آنها با آمدن مدیری جدید را درک کرد. وقتی یک مکانیزم ساختار مشخصی دارد و شالوده مشخصی که بر اساس آن طراحی شده… به نظر وظیفه هر مدیر تازه واردی شناخت این موارد، تحلیل اقدامات صورت گرفته و ادامه و نوسازی روند آن است و نه کنار گذاشتن و اختراع چرخ از ابتدا. ساختار انجمن سینمای جوانان ایران ایجاب میکند که روند فعالیتش حاصل یک مشارکت و وفاق جمعی از سوی تمامی اعضای خانواده باشد.
حال باید بازگشت و با توجه به محورهای فعالیت انجمن به تواناییهای موجود در دفاتر نگاه کرد. با وجود موج توقفناپذیر مهاجرت به پایتخت همواره نیروهای مستعدی هستند که در زادگاه خود باقی میمانند و به فعالیت ادامه میدهند. اینکه با نگاهی تحقیرگرانه و حاصل از یک خودبزرگبینی این نیروها را فاقد دانش و بینش لازم بدانیم در واقع بر ناتوانی خود در تربیت این نیروها مهر تایید زدهایم. و همینطور بر بینش محدود خود از سهم هر چند کوچک اما سازنده همین نیروها در ساختار کلی غافل ماندهایم. از سوی دیگر با توجه به سابقه سی ساله فعالیت انجمن بسیارند نیروهای پرورش یافته که اکنون اعتبار و جایگاه مهمی در بدنه سینمای کشور و حتی نامی پر آوازه در جهان دارند. مگر این یکی از ادعاهای همیشگی انجمن نیست که مدرسه سینمای ایران بوده و هست و بخش مهمی از بدنه امروز سینمای ایران حاصل فعالیت آن است. پس چرا باید این نیروهای پرورش یافته، توانمند و معتبر از ساختار انجمن رها شوند و تعلق خاطر و ارادت آنها محدود به مصاحبهها یا سخنرانی آیینهای اختتامیه باشد؟ به نظر میتوان با طراحی ساختاری مشخص این نیروها را به بدنه انجمن متصل نگاه داشت و از اعتبار آنها برای پیش برد اهداف خرد و کلان انجمن استفاده کرد. با ساختاری کاربردیتر این اتفاق نه در راستای اهداف کلان ستاد مرکزی که در ساختار دفاتر انجمن نیز قابل استفاده است. کدام هنرمند را سراغ داریم که زادگاهش را انکار کرده باشد و از هزینه کردن بخشی از اعتبار خود برای پیشرفت آن خودداری کند؟ و این اتفاق اساسا منحصر به چهرههای ممتاز نیست. حاصل جمع تمامی نیروهای پرورش یافته در دفاتر که امروز در سازمانها و جایگاههای مختلف با مهارتها و تواناییهای مختلف فعالیت میکنند با مراجعه به ذات خانواده محور انجمن میتواند اتفاقی موثرتر باشد. در واقع انجمن سینمای جوانان ایران به همان اندازه که متوجه پرورش و تربیت نیروهای خود است باید متوجه بهرهمندی از تخصص آموزشدیدگان خود نیز باشد. اتفاقی که تا به امروز بیشتر از روی یک حس تعلق خاطر و اراده فردی در انجمن و حتی جامعه فیلم کوتاه رخ داده است نه از روی یک روند سیستماتیک و هدفمند.
در کنار نیروهای انسانی پروش یافته که میتواند در تمامی مراحل عملکردی انجمن مورد استفاده قرار گیرد، دفاتر انجمن سینمای جوانان ایران دارای توان درآمدزادیی نیز هستند. علاوه بر بودجه اختصاص یافته که میتواند مستقیما در اختیار دفاتر قرار گیرد، تعداد قابل توجهی از دفاتر انجمن کم و بیش توان درآمدزایی دارند و از آن هم مهمتر در پی ساختار تعاملی موجود امکان جذب سرمایه فرهنگی از مسیرهای مختلف برای دفاتر همواره ممکن بوده و هست. سرمایهای که در یک روند نادرست میتواند با تضعیف جایگاه دفتر در ساختار اداری و سازمانی شهر یا استان از دست برود و یا این انتظار از سوی ستاد مرکزی وجود داشته باشد که سرمایه جذب شده به ستاد مرکزی ارجاع و در نهایت با تصمیمگیری ستادی هزینه شود. این در صورتی است که بیشتر مدیران استانی نخستین پیش فرض حمایتیشان هزینه شدن سرمایه اختصاص یافته شده در بستر استان است نه جای دیگری. به نظر توجه به این امر و تعیین یک ساختار مالی مستقل و نظارت شده برای دفاتر میتواند توان استراتژیک دفاتر انجمن را به خوبی ارتقاء دهد. از سوی نیز توان مدیریت سرمایه به ساختار مدیریت دفاتر افزوده میشود و اعتماد سازمانهای بومی برای مشارکت افزایش مییابد.
اگر به خاطر داشته باشیم در پی کماعتبار یا حتی بیاعتبار بودن سرپرستان دفاتر در نزد مدیران استانی و وضعیت بغرنج برخی دفاتر در پی وجود چنین شرایطی انجمن سینمای جوانان ایران همواره از افزایش جایگاه دفاتر در ساختار منطقهای خود سخن گفته است. اما در نبود مکانیزمی مشخص که همه جوانب را مد نظر قرار داده باشد چطور میتوان از افزایش اعتبار و جایگاه حرف زد؟ چطور میتواند سرپرستی را متصور بود که برای تمامی تصمیمات باید تاییدیهای از شخص دیگری دریافت کند و همچنان نزد فرد مقابلش دارای اعتبار هم باشد؟ شنیدین اخبار سفرهای استانی پر تعداد مدیرعامل انجمن به همین دلیل یک تیغ دو لبه است. اینکه این سفرها با چه ماهیت و رویکردی صورت گرفتهاند بسیار مهم و حیاتی است. آیا مدیرعامل برای افزایش ارتباط نزدیک و صمیمانه با خانواده انجمن در فلان شهر به آنجا سفر کرده است یا برای مذاکره با مدیران استانی بر سر مسائلی که یک سرپرست دارای اختیار و جایگاه هم میتواند از پس آن بر بیاید؟
به عنوان نتیجهگیری باید به این نکته توجه داشت که ستاد مرکزی انجمن در شرایط فعلی بیش از اندازه درگیر فعالیت عملی خرد است. در واقع از کوچکترین تصمیمات بر سر تولید یک فیلم کوتاه نیمهحرفهای تا برگزاری یک کلاس کمتر یا بیشتر به نسبت میزان ثبت نامیهای دوره در ستاد مرکزی انجمن اتخاذ میشود. و اگر بخواهیم بیپرده حرف بزنیم این یعنی یک توهین به ماهیت خانواده محور انجمن سینمای جوانان ایران. و از طرف دیگر یعنی دست و پای بسته ستاد مرکزی در کنار ناتوانی و بیاختیاری محض دفاتر. و در نتیجه دلزدگی اعضای خانواده و بیاعتمادی همسایهها در سازمانهای دیگر. چگونه میتوان انجمن سینمای جوانان ایران را چنین تصور کرد؟
به نظر این تفکر باید در انجمن سینمای جوانان ایران نهادینه شود که دفاتر انجمن شاخههای آن نیستند، بلکه ریشههای آنند. ستاد مرکزی انجمن به جای صرف هزینه و نیرو برای تقسیم عادلانه منابع بین شاخهها باید به فکر تقویت و گسترش ریشههایش باشد. شاخهها و میوهها در این پیکربندی درست فیلمسازان، نیروهای پرورش یافته و فیلمها هستند که با اتکا به ریشه و تنه نیرومند و همواره جوان… متصل و بالنده باقی میمانند.
فیدان در شبکههای اجتماعی