مقدمه:
جشنواره فیلم درسدن از شما چه پنهان روز به روز برای من جذابتر میشود و فکر میکنم هر روز چیزهای بیشتری را در ارتباط با همکاریهای بینالمللی یاد میگیرم و گمانم هر روز زین پس در نوشتههایم این نکته را اول به خودم بعد به دوستان فیلمسازم تکرار کنم که لطفا و حتما به زبان انگلیسی تسلط پیدا کنید.
روز چهارم و پنجم:
با توجه به اینکه فقط یک سانس از فیلمهای بینالملل را از دست داده بودم برای دیدن آن سانس به سینما رفتم.
قبل از اینکه راجع به فیلمهای آن سانس صحبت کنم اجازه بدهید چند مطلب دیگر را با شما درباره حاشیههای فستیوال درمیان بگذارم.
اول اینکه این شهر کوچک که واقعا در آن اثری از سرو صدا نمیبینید پر از دوچرخه است و نکته بهتر اینکه جشنواره به صورت رایگان دراین چند روز دوچرخه در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید شهر را کامل بگردید.
مورد دوم که قبلا از تییام یابنده در یک فستیوال در لهستان شنیده بودم این بود که مردم شهر یک یا دو نفر از مدعوین جشنواره را در منزلشان پذیرایی میکنند و جشنواره هم بلیتهای جشنواره را در اختیار آنها میگذارند.
تا فراموش نکردم بگویم بلیت هر سانس از بخش مسابقه ۷.۵ یورو و باقی بخشها ۳.۵ یورو است که جدا در این مدت هیچ سالنی را خالی ندیدم. وقتی از یکی از مدیران فستیوال پرسیدم چرا سانسها رایگان نیست جواب قانع کنندهای داد مبنی براینکه هر کس ارزش فیلم را میداند برایش پول پرداخت میکند و میبینید که اینجا کسی از این موضوع گلایهای هم ندارد.
بگذریم…
فیلمی که در این سانس به خاطر جنبه طنزش مورد توجه قرار گرفت فیلمی بود از کشور استرالیا به نام «empire of evil» که در ایران فیلمبرداری شده بود.
فیلم «آکنا»(okna) یا پنجرهها در بخش انیمیشن از کشور روسیه تلاش تجربهگرایانهای بود که من از دیدن آن لذت بردم و امیدوارم بتوانم از فیلمسازش فیلم را بگیرم و البته بگویم که اگر در ایران بود حتما در بخش اکسپریمنتال حضور پیدا میکرد.
شب در کافه سینما تالیا با فیلمساز و تهیه کنندهای به اسم کتی دی هان آشنا شدم که دو یا سه سال قبل داور جشنواره رشد (که متاسفانه به رغم قدمتش جشنواره خنثایی برای ما محسوب میشود) بود.
ایشان همچنین مدیر فستیوال فیلم لوکاس هستند که جشنوارهای ویژه کودکان و نوجوانان است و در شهر فرانکفورت برگزار میشود.
وقتی راجع به همکاری با ایران و به ویژه انجمن سینمای جوان آبادان (با توجه به حضور منطقه آزاد اروند) با او صحبت کردم استقبال کرد و قرار شد از طریق ایمیل شرایط همکاری را با مسئولین تفاهم کنند.
روز پنجم به دعوت شبکه فرانسوی آلمانی آرته در مهمانی برانچ (صبحانه و ناهار باهم) در کافهای نزدیک سینما آتالیا شرکت کردیم و خب اگر راستش را بخواهیید بازهم نکته مثبتاش آشنایی با دیگران بود.
نمایش دوم فیلم کوتاه «بی بی» راس ساعت دو بعدازظهر شروع شد و اینبار حتی در کنارههای سالن هم جا برای نشستن نبود. راستش بازهم برایم خریداری بلیت توسط مردم جذاب است و شاید اگر جشنواره تهران دولتی نبود ما هم باید همینکار را میکردیم.
وقتی از سالن بیرون آمدم از سوالهای نوجوانها و خانوادههاشون متوجه شدم فیلم برای نوجوانها به شدت جذاب بوده (و چقدر واقعا مسئله کودک اینجا اهمیت دارد)
بگذریم…
اتفاق خوب دیگری که افتاد مدیر یک فستیوال که بعدا اگر قطعی شد اسمش را میگویم، دعوت من را برای دیدن فیلم پذیرفته بود و از فیلم دعوت کرد تا در جشنوارش حضور داشته باشه.
برخلاف ایران اختتامیه اینجا یک شب قبل از پایان جشنواره برگزار میشود و ساعت ۸ شب قرار است که در مراسم اختتامیه که در سالن تئاتر Kleines Haus شهر درسدن برگزار میشود شرکت کنم.
به هرحال باتوجه به اینکه در بخش رقابتی نیستم استرس هم ندارم.
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره درسدن – بخش نخست
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره درسدن – بخش دوم
فیدان در شبکههای اجتماعی