مقدمه:
من در چهل و یکمین جشنواره اپن ایر وایتراشتات آلمان هستم و فکر میکنم این خاصترین فستیوال فیلمی هست که هر کسی میتواند تجربه کند.
پیش از آغاز:
در این چند جشنوارهای که قطعا بهتر از من میدانید جشنوارههای درجه یک دنیا نیستند اما جشنوارههای خوب و قدمت داری محسوب میشوند نکتهای که ذهنم را درگیر کرد و در یادداشتهای پیشین اشاره کوچکی به آن کرده بودم حضور پررنگ مردم شهر در جشنواره آن هم با میل و رغبت خودشان است.
در حقیقت در تمام این جشنوارهها تیم برگزاری که از صبح تا نیمههای شب درگیر کارها هستند؛ تمام و کمال به صورت رایگان و فقط به خاطر لذت سینما یا به قول محمد پوستین دوز برای جادوی سینما و شهرشان اینکار را انجام میدهند… نکته جالب برای من این است که عوامل فقط دانشجوهای سینما نیستند بلکه از پزشک؛ وکیل؛ کشاورز و… در تمام مدت جشنواره حضور دارند و هر کدام هر کاری که در توانشان باشد برای برگزاری بهتر انجام میدهند؛ وقتی از آنها درباره اینکه چرا کار مجانی انجام میدهند پرسیدم جواب جالبی دادند: این کار محسوب نمیشود؛ ما لذت میبریم و خاطراتش برای ما کافیست.
گمانم همین نگاه هست که آلمان را با دو مرتبه شکست سخت و خاکسترنشین شدن در جنگهای جهانی باز هم به یکی از قدرتهای جهانی تبدیل میکند؛
یاد حرفهای آقای فردوسی پور درباره تیمهای فوتبال هر شهر افتادم، شاید آرزوی بدی نباشد که به جای دولت، مردم با حمایت شهرداریها، جشنوارههای فیلم را برگزار کنند و طعم یدک کشیدن نام شهرشان را روی یک جشنواره که خودشان حامی و مسئولش هستند را احساس بکنند.
بگذریم…
روز سوم:
امروز با یک کارگاه کوچک و جمع و جور درباره ساخت فیلمهای ترسناک آغاز شد و نوجوانان شهر در خلال این کارگاه در همین جنگل کوچک یک فیلم کوتاه تولید کردند.
شانسی که من آوردم این بود که باز هم یک ایرانی با ذوق در تیم جشنواره حضور دارد و البته مسئولیت سرپرستی چادر غذاهایی را بر عهده دارد که مخصوص کسانی است که گوشت نمیخورند؛ (راستش من هم در پخت ناهار کمی کمک کردم تا با فضای جشنواره و آدمهایش بیشتری آشنا بشم.)
خانم جوانی به اسم آریانه آتش افروز که با سن کمش چند سالی هست که به جشنواره کمک میکند و البته فارسی را با توجه به اینکه اینجا به دنیا آمده بامزه حرف میزند؛
به هر صورت لطف کرد و برای جلسه پرسش و پاسخ به محل چادر بزرگ سیرکوار آمد و خب خوشبختانه مردم فیلمم را دوست داشتند و درباره چگونگی و چرایی ساخت فیلم در یک کشور دیگر سوال پرسیدند و البته بیشتر درباره ایران و ساخت فیلم در این کشور صحبت کردند. باتوجه به اینکه فیلم «تاکسی» آقای پناهی عزیز اینجا نمایش داشته ایشان هم جزو فیلمسازانی بود که از ایران به خوبی برای آلمانیها شناخته شده بود.
فیلمهایی که در این جشنواره نمایش داده میشود انیمیشن؛ داستانی؛ اکسپریمنتال و مستند هستند. و همانطور که عرض کردم بخش مسابقه فستیوال فقط برای فیلمهای سوپر هشت است.
یکی از فیلمسازانی که در بدو ورودم با او آشنا شدم پیرمرد هفتاد سالهای به اسم اشتفان بود که بیش از یکصد فیلم هشت میلیمتری اکسپریمنتال تولید کرده بود و قبلا هم تندیس این جشنواره را به دست آورده بود و خوشبختانه توانستم خیلی چیزها از او یاد بگیرم.
شب:
همچنان هیجان انگیزترین بخش جشنواره، نمایش فیلمها در هوای آزاد و مخصوصا فیلمهای سوپر هشت است. که تا ساعت سه صبح طول میکشد.
دو خبر خوب را هنگام گپ و گفت با مدیران جشنوارههایی از آلمان دریافت کردم؛ یکی این بود که فردا علی عسگری به جشنواره میآید و اینکه یکی از مدیران از فیلمم دعوت کرد تا در جشنوارهاش حضور داشته باشد…
پایان:
شب در چادر کوچکم به این رویا فکر کردم که کاش جشنوارههای ما توسط خود مردم برگزار میشد و میتوانستیم شاهد این باشیم که طرفدارهای فیلم، از هر حرفهای میتوانند باشند و گمانم بخشی از فرهنگ سازی یعنی همین.
به امید آن روز.
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اپن ایر آلمان – بخش نخست
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اپن ایر آلمان – بخش دوم
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اپن ایر آلمان – بخش سوم
فیدان در شبکههای اجتماعی