ما با این برگ سبز انجمن سینمای جوانان ایران بزرگ شدیم. هر جا امکان نبود، به ما امکان میداد. هر وقت هیچ کدام از حرفهایهای سینما، داخل آدم حسابمان نمیکردند، به آن پناه میبردیم. هر بار که جایی نبود برای یاد گرفتن، حت دانشکدههای سینمایی، به ما یاد میداد. مکانی بود برای آموختن، دور هم بودن، از هم انرژی گرفتن، رویا بافتن و کار کردن و کار کردن و کار کردن. فیلم تولید میشد. با همه کاستیها اما با عشق و امید. فیلمها اما اصالت داشت. شبیه فلان فیلم و بهمان سریال نبود. ایدهها دزدی نبود. از دل و جان و تجربه صدها جوان جویای نام میآمد. انجمن نبود که هیات امنا بخواهد. خانه بود برای سینماگران جوان. سرپناه بود. حتا اگر پولی نبود، نا امید رهایت نمیکرد. حتا اگر مسئول و مدیری، بلد نبود که چگونه این خانه را مدیریت کند تا مدیر بعدی، ضعفها را با کمک جوانهایش به رخ میکشید و ترمیم میکرد. احساس میکنم در این شرایط سخت روزگار، اولین جایی که دارند فکر میکنند چگونه کلید بستن درش را بزنند، همین خانه است، خانه ــ انجمن سینمای جوانان ایران. میلیاردها تومان بودجه به جاهایی میدهند که هیچ ثمری برای جوانهای مملکت و آیندهشان ندارد، اما جایی که بخوبی دارد برای جوانها و نوجوانها کار میکند و چهرههای بنامی را به سینمای ایران و جهان شناسانده و میشناساند، آرام آرام کلید بسته شدنش را میزنند. امیدوارم مدیران بدانند که در تاریخ به چه قیمتی، چه هزینهای را خواهند پرداخت؟ بسته شدن یا به امان خدا رها شدن این خانه هزینه دارد. هزینهاش برای کشوری که معضل بیکاری و فکر به آینده نوجوانان و جوانانش از اهم واجبات مسئولینش هست و باید باشد، حساب نشدنی ست. هشدارها جدی ست. کار کارشناسی در این زمینه را به اهلش بسپارید. به کسانی که بچههای انجمن سینمای جوانان بودهاند و خواهند بود و الان سنشان از نیم قرن گذشته است. قبل از هزینه کردن لطفا از یک ضرر ملی جلوگیری کنید. لطفا دلسوز این خانه و دلسوز جوانان و سینماگران این آب و خاک باشید. لطفا در این خانه را بر نوجوانان و جوانان رویاپرداز نبندید. لطفا آب و خاک انجمن سینمای جوانان ایران را در جای جای این مملکت پاس بدارید.
مهرداد اسکویی / ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۷
فیدان در شبکههای اجتماعی