نویسنده: راب هاردی
مترجم عطا مجابی
منبع: Filmmaker Freedom
من هم مثل خیلیها شیفتهی ساخت فیلمهای تجربی هستم. اما علاوه بر این، گمان میکنم که ساختن فیلمهای تجربی مفیدترین کاری است که فیلمسازان میتوانند در اوقات فراغت خود انجام دهند، تا با تکیه بر آن کیفیت آثار دیگر خود، اعم از اینکه فیلم آنها داستانی، مستند یا غیره باشد را بهبود ببخشند. من برای این ادعا دلایلی دارم که در این نوشته آنها را طرح کردهام.
اما قبل از اینکه به دلایل من برسیم، طرح و بیان برخی اصول به درک بهتر موضوع کمک میکند. برای مثال، منظور ما از فیلم تجربی چیست؟
تعریف فیلم تجربی دشوار است، نه به این دلیل که مرزهای تعیین کنندهی آن انتزاعی یا حتی مبهم باشند، بلکه دشواری ذکر شده به این دلیل است که ژانر فیلم تجربی، آنقدر وسیع و گسترده است که تلاش برای تعریف آن، مفهوم «ژانر» را زیر سوال میبرد. به یک معنا، سینمای تجربی به هر آنچه خلاف عرف سینمای سنتی روایی و مستند باشد اشاره دارد. لازم نیست داستانی را بیان کند. نیازی به شخصیت نیست. حتی لزوماً نیازی به پیام از هر نوع نیست. فیلم تجربی میتواند احساساتی یا خشک و بیاحساس، جذاب یا حتی کسل کننده باشد. میتواند کاملاً شخصی یا کاملاً سیاسی باشد. بر این اساس فیلم تجربی، به معنای واقعی کلمه میتواند هر چیزی باشد.
از طرف دیگر، فیلم تجربی یک گونه هنری زیبایی شناختی دیداری و شنیداری است. هنر فیلم ذاتاً برخی از بیانگرترین عناصر را از سایر رسانههای هنری گرفته و آنها را در یک چشمانداز باشکوه از تصویر و صدا ترکیب میکند. همه فیلمها دارای عناصر عکاسی، موسیقی، نقاشی، رقص و غیره هستند. با این وجود، فیلمهای داستانی و مستند لزوماً از همه این عناصر هنری به طور کامل استفاده نمیکنند؛ آنها بر ایجاد یک حس واقعیت روایی بیشتر از ایجاد هنر زیبایی شناسی ناب تمرکز دارند. در عین حال، فیلم تجربی و وسعت آن ثابت میکند که چه دامنه نامحدودی برای انتخاب این عناصر، و چگونگی ترکیب و دستکاری آنها وجود دارد تا از طریق آنها احساسات یا یک هژمونی طرح یا به تصویر کشیده شود.
در نتیجه، فیلم تجربی یک رسانه هنری ابزورد و قدرتمند است که با کمتر گونهی هنر دیگری ــ اگر اصلا وجود داشته باشد ــ از لحاظ «پتانسیل تجربهگرایی خالص» برابری کند. اگر این دلیل کافی برای شروع کار با این ژانر خارق العاده نیست، در ادامه چند مورد از مزایای جالب آن آورده شده است.
مزایای ساختن فیلمهای تجربی
دلایل بیشماری وجود دارد که شما ممکن است بخواهید فیلمهای تجربی را در کنار فیلمهای روایت و مستند بسازید. این دلایل متنوع است و مطمئناً در اینجا بیشتر از آنچه میتوانم لیست کنم و بنویسم وجود دارد. اما دلایل زیر باید این حس اساسی را به شما بدهند که چرا فیلمسازی تجربی میتواند مفیدترین کاری باشد که یک فیلمساز انجام میدهد.
خلاقیتِ بی قید و شرط
اول و مهمتر از همه، این نوع فیلمسازی یکی از خلاقانهترین کارهایی است که شخص میتواند انجام دهد. فیلمسازی داستانی، چه دوست داشته باشید یا نه، بیش از هر چیز در مورد محدود کردن آنچه شما نشان میدهید و نحوه نمایش آن است. حتی فیلمهای روایی که از قواعد مرسوم فاصله میگیرند نیز منوط بر این ایده هستند که هر تصویر و هر صدا باید در خدمت داستان و شخصیتها باشد.
در سینمای تجربی، شما آزاد هستید که هرگونه محدودیتی را دور بریزید و تصمیماتی خلاقانه که در فیلم روایی «غیرقابل قبول» هستند را اتخاذ کنید. شما میتوانید احساسات، ایدهها، مفاهیم و به معنای واقعی کلمه هر چیز دیگری را از طریق شیوههای خلاقانه بیان کنید، برای مثال با اتکا به تصاویر واقعی یا انتزاعی، از طریق مونتاژ صحنههای متضاد و بیربط با هم، و نیز از طریق استفاده خلاقانه از طراحی صدا. شما میتوانید کاملا از مسائل فنی چشم پوشی و فقط روی خلاقیت تمرکز کنید.
خودانگیختگی
در فرآیند فیلمسازی داستانی، خودجوش بودن واقعا کار دشواری است. خصوصا زمانی که قانون «وقت طلاست» حاکم باشد ــ که معمولا در فرآیند تولید فیلمهای داستانی وجود دارد ــ آدمها تمایل دارند به برنامه پایبند باشند و پلانهایی که برای گفتن داستان نیاز دارند را ضبط کنند. این به هیچوجه چیز بدی نیست، اما برای ایجاد هنری که اندکی بداهه پردازی و خودانگیختگی نیاز داشته باشد، مفید نیست.
در فرآیند ساخت فیلم تجربی، تصمیماتِ خلاقانه بر اساس انتخابهای پیشِ رو، میتوانند پیش از تولید و یا در حین پروسه فیلمبرداری صورت گیرند که شکل دوم میتواند یک کنش بداهه و قائم به ذات باشد. هنگامی که شما توسط برنامه فیلمبرداری و لیست نماهایی که باید فیلمبرداری کنید محاصره نشده باشید، و برنامهریز شما را مجبور نکرده باشد که روی نمای بعدی کار کنید، آزاد خواهید بود تا در تصمیم گیریهای خلاقانه تا جایی که صلاح میدانید پیش بروید.
بیان شخصی
ساخت فیلم داستانی، از نظر ماهیت، یک کار جمعی است. برای اینکه فیلمهای داستانی به درستی ساخته شوند، دهها نفر (اگر نه صدها) به کار گرفته میشوند، که هرکدام نقش خاصی در تولید هر قطعه از اثر دارند. اگرچه هنوز اهمیت نقش مولف در شرایط فعلی فیلمسازی رواج دارد، با این حال «بیان شخصی خالص» در محیطی که سلایق و نظرت افراد مختلف کنار هم هستند تقریباً غیرممکن است. اشتباه نکنید، همکاری خلاقانه امری خارقالعاده است و بهترین راه برای ساخت فیلمهای داستانی، اما میتواند برای ایدهای به نام «هنر شخصی» مضر باشد.
فیلمسازی تجربی به فیلمسازان این امکان را میدهد که هر آنچه تمایل به بیان آن دارند را به هر روشی که میخواهند طرح کنند. بدین جهت دغدغههای شخصی مهمترین عامل محرک هستند. برای مثال شخصیترین وقایع مثل یک شکست عشقی یا از دست دادن یک حیوان خانگی، میتواند دستمایهی ساخت اثر باشد. نکته این است که ساختن فیلمهایی بدین روش میتواند همزمان هم یک مولد و عامل محرک برای ساخت یک اثر هنری باشد و هم یک روش درمانی برای خروج از تنشهای روانی باشد. به عبارت دیگر اغلب اوقات روند ساخت فیلم میتواند در حل و فصل مشکلاتتان کمک کند، یا حداقل در مورد مسالهای که با آن روبهرو هستید، به شما چشم انداز روشنتری بدهد.
بیان دغدغههای اجتماعی[i]
بسیاری از فیلمهای داستانیِ خوب دارای پس زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی یا مذهبی هستند که بطور ضمنی از طریق قراردادهای معمول روایی بیان میشوند. با این حال، هر گاه پای پول هنگفتی در میان باشد، سرمایهگذاران و سهامداران تمایل ندارند فیلم نهایی اثری تماما سیاسی یا مذهبی باشد، چرا که چنین آثاری مخاطبان را پس میزنند، و این چیزی نیست که مالکان و سازندگان یک فیلم تجاری طالباش باشند.
همچون بخش قبلی مقاله، اینجا هم باید تاکید کنم که ساخت فیلم تجربی به شما این امکان را میدهد تا خلاقیتتان به طور جدی بر روی آنچه میخواهید از طریق فیلم بیان کنید متمرکز شود؛ آن هم به دور از نگرانیهایی که معمولا با فیلمسازیِ روایی همراه است. اگر میخواهید در مورد عدم رضایت خود از یک سازمان یا حتی مقام دولتی فیلم بسازید، میتوانید تندترین انتقاداتی را که برای نوع بشر شناخته شده است در فیلم خود بگنجانید ــ البته به شرطی که هنرمندانه این کار را انجام دهید. این مهمترین ویژگی شما به عنوان یک فیلمساز تجربی است.
بهبود خلاقیت
در فیلم تجربی، هرچیزی ممکن است. میتوان با دوربین کارهایی را انجام داد که در یک فیلم داستانی حتی فکرش را هم نمیکنید. همچنین در اتاق تدوین میتوان ویدئوها را گردآوری، دستکاری و ترکیب کرد تا محتوای مورد نظرتان به دست بیاید. میتوان تصاویر و صداها را به غریبترین، انتزاعیترین و جنونآمیزترین شکل ایجاد و به هر شکلی که مناسب میبینید، کنار هم چیدمان کنید.
وقتی محدودیتی برای خلاقیت وجود نداشته باشد، به احتمال زیاد بیشتر تمایل خواهید داشت تا چیزهای بدیع را امتحان و «تجربه» کنید. از طریق این تجربیات است که میتوانید شروع به تقویت عنصر خلاقیت خود کنید، و تکنیکهایی را ابداع کنید که بتوانید در فیلمهای داستانی و مستند خود بگنجانید.
یافتن زبان سینمایی شخصی
ممکن است این حرف بدبینانه به نظر برسد، اما بیشتر فیلمهای داستانی از جهت سبک و جنبههای هنری که به مخاطب عرضه میکنند، کاملاً شبیه یکدیگر هستند. بیشتر ما در حال تماشا و مطالعه همین دست فیلمها بزرگ میشویم و وقتی نوبت به خودمان رسید، غالبا از همان واژگان سینمایی که اکثر فیلمسازان دیگر استفاده میکنند، بهره میبریم و محصول نهایی با چنان آثاری تطابق نسبی را داراست.
به نظر من، این چیزی است که باعث میشود فیلمسازانی همچون استیو مککوئین امروز بسیار موفق و پیشرو باشند. مک کوئین به عنوان کسی که در زمینه هنرهای زیبا و هنر چیدمانیِ ویدیویی صاحب پیشینه است، سبک و دیدگاهی منحصر به فرد را برای آثار داستانی خود طراحی کرده و این امر به او این امکان را داده تا با ساخت تنها سه فیلم، در دنیای فیلمسازیِ داستانی توفان به پا کند. به عبارت دیگرهیچ کس فیلمهایی چون مک کوئین نمیسازد و این را میتوان دست کم تا حدودی به دوران پیش زمینههای کاری او و نخستین آثارش به عنوان یک فیلمساز و هنرمند تجربی نسبت داد.
در راستای مثال مک کوئین، شما نیز میتوانید از طریق سینمای تجربی، سینمایی شخصی خود را کشف و گسترش دهید.
پاسخ اشتباه وجود ندارد
در دنیای سینمای داستانی و مستند، دستورالعملهایی درمورد اینکه چه چیزهایی عوامل تشکیل دهندهی یک فیلم خوب یا بد هستند وجود دارد. معمولا اینکه یک فیلم خوب باشد یا نباشد، کاملا وابسته است به نویسندگی، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری، تدوین، صدا و غیره بستگی. با این حال، در سینمای تجربی، این «محدودیتها» را میتوان از پنجره بیرون ریخت زیرا «بیانگری[ii]» هدف اصلی است، نه کمالگرایی فنی[iii].
این ممکن است بیمسوولانه[iv] به نظر برسد، و تا حدودی نیز این گزاره درست است. به عبارت دیگر تنها به این دلیل که هدف اصلی این نوع آثار بیانگرایی است، نباید در جنبههای فنی کوتاهی بشود. با این حال، دانش فنی شرط لازم برای فیلمسازی تجربی نیست و هیچ مانع جدیای برای صحبت کردن وجود ندارد. شما لزوماً به دوربین یا دانش عمیق درباره After Effects احتیاج ندارید. تنها چیزی که شما واقعاً برای شروع کار نیاز دارید، تمایل ذاتی برای خلق کردن و بیان خود است.
نتیجه
فیلمسازی تجربی دنیایی خود بسنده است که این روزها اغلب مورد غفلت اکثر فیلمسازان قرار میگیرد. این گونه، یک فرم منحصر به فرد و قدرتمند هنری است که مزایای بیشماری برای خالقینش فراهم میکند، از جمله این مزایا اینکه بتوانیم به معنای واقعی کلمه، هنرمند باشیم.
برای اینکه شما را بیشتر در مورد ساخت فیلمهای تجربی مشتاق نمایم، بگذارید یکی از از بزرگترین فیلمهای تمام ادوارتاریخ را با هم دوباره ببینیم: Meshes of the Afternoon ساخته مایا درن.
شما چه فکر میکنید؟ آیا تجربهای در زمینه فیلمسازی تجربی دارید؟ اگر چنین است، شما در مورد آن چه فکر میکنید و فواید (یا مضرات) آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
[i] Social Expression
[ii] expression
[iii] technical perfection
[iv] cop-out
فیدان در شبکههای اجتماعی