نقدی بر فیلم کوتاه «کودکان ابری» به کارگردانی رضا فهیمی

زمانی در دهه پنجاه کانون پرورش فکری کودک و نوجوان پا پیش گذاشت و تعدادی فیلم کاملاً مخالف با جریان حاکم سینما ساخت که مشخصاً بچه‌ها ایفاگر نقش اصلی آن‌ها بودند. قیام در برابر جامعه و پیرامون، بلوغ زودرس ناشی از کار و البته فیلم‌های آموزشی موضوع بسیاری از این فیلم‌ها شد. کیارستمی، بیضایی شاخص‌ترین این دوره بودند. کانون این رویه را در پیش گرفت و پس از انقلاب هم دست به چنین تجربه‌هایی زد. کیومرث پوراحمد و مجید مجیدی بیشتر از باقی اسم در کردند. اما در اواخر همین دهه بود که جنگ تحمیلی تمام شد و پس‌ازآن پای سازندگی به میان آمد. ابزار بروز شد. خواسته‌ها تغییر کرد، مردم در ظاهر و باطن عوض شدند و جور دیگری به حالای خود نگریستند. ولی از معدود چیزهایی که همان‌طور ماند، کانون بود. در حال و هوای دهه اول فعالیتش به آن تجربه‌ها ادامه داد. و تا اواخر دهه ۸۰ هم از نوستالژی خود در فیلم‌های کوتاه دست نکشید و از روز و امروز بچه‌ها عقب ماند و کار خود را کرد. دستگاه فکری فیلم‌ساز «کودکان ابری» نیز همسو است با آن سینما (و بیشتر نوع دهه شصتی آن). اما آنچه برای نگارنده تفهیم نمی‌شود، تهیه‌کنندگی و پشتیبانی انجمن سینمای جوانان از این فیلم است. فیلمی که قصه‌اش را به عقب برده، بی‌خود و بی‌جهت و فارغ از این‌که نیاز زمانه چه باشد، خود نیز عقب افتاده است. حسن چوپانی‌ها و اکبر رازیانه پورها در کجای امروز ما جای می‌گیرند؟ خدا می‌داند. این‌که خواسته و آرزویشان چیست، بیشتر برای تماشاگر امروز سرخوردگی به بار می‌آورد تا غرق شدن در این دنیای جعلی و بی‌خودی زلال. این فیلم در دهه‌ای ساخته‌شده که فیلم‌های بسیاری معصومیت بچه‌ها را زیر سؤال برده‌اند. بچه‌ها با رسانه دم‌خورند نه با آفتابه و مستراح.

اصلاً به سراغ ساختار فیلم برویم. کودکان ابری تنها در طول حرکت می‌کند. دعوای اکبر رازیانه پور و حسن چوپانی بر سر هر چه که می‌بینند خط روایی فیلم است. مسئله کتک خوردن از دست پدر و معلم هم در یک سری دیالوگ مطرح می‌شود. (نشان دادن سیلی اصلاً مال این دنیا نیست!). چیزی آن زیر، در خط لایه‌ای فیلم نیست که حس مخاطب را برانگیزد. پیش رفتن این‌ها در زنگ تفریح و نشانه گرفتن آن پسر بامزه خلوش (به قول آن‌ها) به بهانه صحبت پسرک از کتک خوردنش از پدر، بیش از آنکه حسش بماند، بامزگی‌اش می‌ماسد. یا دعوا بر سر ربابه فراش و برداشت بد او از حرف‌های بچه، همه این‌ها فیلم را به سمت و سویی کشانده که کلی حس غلط بر آن سایه افکنده، و مگر ساختار را همین تأثیرات جزء به‌کلی در اثر نمی‌سازند؟! اما مسئله مهم‌تر که به فیلم لطمه اساسی زده، حضور آگاهانه فیلم‌بردار در تمام‌کار است. فیلم‌ساز آمده که حس و حال و موضعش را با توسل به فیلم‌بردار در آورد. این‌که دوربین را زمین بگذاری و حجم بیشتری از قاب را آسمان بگیرد و بچه‌ها از آن گذر کنند، نه کودکان را ابری می‌سازد و نه فضا را. یا فاصله گرفتن دوربین از سکانس درگیری رازیانه پور و چوپانی به تراولینگ بی‌ربط دوربین و ایستادنش درجایی که به راحت حدس زدنی است، منجر می‌شود. درجایی از فیلم اشاره می‌شود که هوا خوب نیست و بعدها هم خزان‌ها را باد می‌برد. اما آنچه می‌بینیم، سکون طبیعت است. حرکت قلابی ابرها توان فضاسازی ندارند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک یا در کار نیستند و یا مصنوعی‌اند، اما همه از آن دم می‌زنند. آنچه فت و فراوان است، کرور کرور تشویق‌های بی‌جاست که اگر خزان‌ها را هم واقعاً باد نبرده باشد، این‌یکی را خیلی زود باد می‌بَرَد.

نقد دیگری بر فیلم کوتاه کودکان ابری نوشته کیارش وفایی

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=1156