تحلیل انیمیشن کوتاه «یال و کوپال» به کارگردانی شیوا صادقاسدی
نوشته: سعیده جانیخواه
فیلم مستقل، شبیه نوشتهای ست که از خط کرسی بیرون نمیزند، اما در شکل قرارگیری حروف روی آن، دخل و تصرف میکند. آثاری با رویکرد شخصی، به دلیل ساخت فضای جدید، عموما به نوعی از رمزگشایی مختص خود نیاز دارند. «یال و کوپال» در این دسته قرار میگیرد و در نگاه اول، فیلم سختی بهنظر میرسد. نام فیلم، اولین چراغ پرسشبرانگیز را در ذهن روشن میکند و بهسرعت آن را به سمت داستان شیر بییال و دُم مثنوی هدایت میکند. اشارهای که هرچه جلوتر میرویم، واضحتر میشود و مُهر تاییدی بر دست بسته بودن کاراکتر اصلی فیلم میزند. با این تفاوت که شیر بییال و کوپال مثنوی، اینجا، در نهایت تبدیل به موجودی قدرتمند و مهیب میشود و به همین دلیل «بی» از ابتدای آن برداشته شده و یال و کوپال باقی مانده است. با نام اثر، وارد نمای آغازین فیلم که قابی بسته دارد میشویم، نمایی از دسته مویی که دستی روی آن تسلط دارد و گردنبندی که آویخته میشود. فیلم در سه بخش عمده قرار میگیرد: بخش ابتدایی به معرفی کاراکترها و فضا میپردازد و بهسرعت مشخص میکند که سویه روایی ماجرا، کدام کاراکتر را بهعنوان شخصیت اصلی دنبال میکند. بخش دوم مبارزه و تعارضات دختر با محیطش را نشان میدهد و بخش انتهایی تغییر هویت کاراکتر را مد نظر قرار میدهد.
هم قصه و هم شیوه دکوپاژ، بر حضور سوم شخص بهعنوان راوی صحه میگذارد. در صحنه اول، مادر معرفی میشود که دختر را به شکلی که از نظر خود موجه است درمیآورد و موهایش را مرتب میکند (این پلان رنجآورترین بخش کودکی هر دختری را نشان میدهد و آن شانه کردن موهایش است، از همینجای فیلم میتوان فهمید با چه داستانی مواجهیم). در طول اثر، دختر دوبار رو به آینه قرار میگیرد که به نظر میرسد در این فیلم به عنوان نمادی از ظاهربینی به کار رفته است. پلان بعدی متعلق به معرفی پدر است که در آب دادن به گلدان کاکتوس صورت میگیرد. (پدر در کنار ارزشمندترین عنصر زندگیاش دیده میشود و از بین رفتن همین کاکتوس، پایان فیلم را رقم میزند). اتصال پلان قبل به این پلان با نگاه دختر که به سمت گلدان برمیگردد و گویی در حال مقایسه است، صورت میگیرد. در پلان بعد، دوباره مادر را میبینیم که برای سگ غذا میگذارد و مجموع این چند پلان ابتدایی کلیت زندگی این خانواده را نمایان میکند: مراقبتی که دختر از سمت خانواده دریافت میکند، شبیه مراقبت از دیگر موجودات زنده در خانه است، شبیه کاکتوس و سگ خانگی که فقط آب و غذایشان فراهم است. در پلان بعدی، مادر خودش را در آینه برانداز میکند، آینهای که با آینه ابتدایی اثر متفاوت است و این تفاوت معنادار است: آینه ابتدایی بزرگتر و دارای چارچوب بود، اما آینه مادر کوچکتر، در حد و اندازه صورتش و بدون هیچ قابی است. چارچوبها در این آینه از بین رفتهاند و مانند آینه دختر، تاکیدی روی قاب کردن چهره در یک چارچوب خاص ندارند. چارچوبهایی که بیشتر شبیه نمادی از وضع قوانین مشخص برای دختر عمل میکنند.
در صحنه بعدی، بازی پسربچه با سگ را میبینیم که تنها بخش پر رنگ و لعاب اثر در لباس او خلاصه شده است. گویی تنها عنصر زنده فیلم که آزادانه رفتار میکند، اوست. این انتخاب رنگی که او را از دیگر اعضای خانواده و موجودات دیگر و حتی فضا منفک میکند، تاکیدی روی آزادی عمل او میگذارد، خطوط افقی قرمز و مشکی که در ادامه ماجرا کارکرد خود را نشان میدهند. نگاه دختر از پشت دیوار این نما را دنبال میکند که پدر دست روی شانه برادر انداخته و از کادر خارج میشوند. در اینجا بخش نخست فیلم که معرفی کاراکترها و روابط بینشان بود، به پایان رسیده و وارد بخش دوم میشویم. این بخش نیز با المانهای ابتدایی بخش یک که شانه کردن مو و آویختن گردنبند بود، آغاز میشود: دختر، گردنبند را که مانند یوغ اسارت بر گردنش آویخته شده بود، درمیآورد و به جایش کلیدی را که نماد ورود او به جهان مخفیانه و استعاریست، قرار میدهد.
اولین شکل خودبیانگری دختر، جاییست که با رنگهای لباس برادرش غاز و در واقع بخشی از خود را میسازد و به جهان وارد میکند. رنگبندی غاز، همان قرمز و مشکی لباس برادر است که نشانهای از در معرض توجه بودن اوست، دختر با متولد کردن قسمتی از وجودش به شکل غاز و با این رنگبندی، سعی در جلب توجه والدین دارد، اما رفتار دوستانهای که پدر با برادر داشت، در مورد غاز و مادر صورت نمیگیرد و مادر آن را میراند. دختر، غاز را شبیه رویایی به پرواز در نیامده و به امید تحقق رها میکند، اما نتیجهای ندارد. غاز زیر میز ناهارخوری گیر میافتد، آنچنان که دختر در میان خانه و در تصویر آینهها گیر افتاده است. دختر، غاز را وارد مخفیگاه خود میکند و انگار اولین سرکوب، پنهان میشود، کلید را به گردن میاندازد و نمای بعدی، بازی پسربچه با سگ است که گویی قلاده را تکان میدهد. آمدن این دو نما پشت سر هم، مفهوم اسیر شدن دارد. سگ که تنها حیوان واقعی داستان است که زاییده ذهن نیست، کاراکتری مانند یکی از اعضای خانواده و بهعنوان پاسبان دارد و انگار، او هم در جهت محدود کردن دختر گام برمیدارد.
دختر دومین المان درونی خود، یعنی فیل را به دنیا میآورد، آن هم پس از نمای شانه شدن موهایش توسط مادر که تاکیدی بر مفهوم زنانگی و مادرانگی میگذارد و به درستی پیش از این نما قرار گرفته است. اولین مواجهه با فیل توسط برادر است و سپس پدر و مادر اضافه میشوند و هر سه از لای در و در تاریکی، تماشاگر فیل می شوند.
«دیدنش با چشم چون ممکن نبود | اندر آن تاریکیش کف میبسود» (دفتر سوم مثنوی)
در تاریکی قرار گرفتن فیل و نمایی که اعضای خانواده از لای در، فقط پاهای فیل را میبینند، داستان فیل در تاریکی را میسازد: انگار خانواده در تاریکی فرورفتهاند و درکی از دختر و فیل بهعنوان بخشی از درونیات او ندارند و درکشان تنها مختص به زاویه دید خودشان است. فیل هم مانند غاز، توسط خانواده سرکوب میشود و دختر هر لحظه خوی وحشیتری پیدا میکند. در صحنه بعدی، طناببازی دختر را میبینیم که در ذهنش موازی با کانگورو قرار میگیرد. اینبار بدون حضور خانواده، سگ که همیشه نقش پاسبان را داشته، کانگورو را از بین میبرد و معنای استعاری جلوگیری از بلندپروازی دختر را میسازد. در نمای بعدی جراحت شماتیک دختر از این حادثه را میبینیم که او را در تخت بستری کرده است. موجود بعدی لاکپشت است و باز هم اشاره به یک معنای استعاری، استعاره از در لاک خود فرو رفتن و سرعت خود را کم کردن. لاکپشت کاکتوس پدر را میبلعد و بهانهای می شود برای اینکه پدر، فضای شخصی دختر را بر هم بزند. نمایی میبینیم از تکانده شدن قفسه مخفی دختر به رویش که گویی تمام این موجودات (غاز، فیل، کانگورو و لاکپشت) را به درون او برمیگرداند. دست دختر را میبینیم که در فضای داخلی بدن میچرخد تا موجود تازهای از آن متولد کند ولی دست مادر آن را بیرون کشیده و برایش لاک میزند. آخرین تصویر از دختر در آینه ساخته میشود که مادر او را به آن شکلی که میخواهد در میآورد، انگار که برای یک مهمانی آمادهاش میکند، اما دختر یک مهمان تازه متولد میکند و آخرین موجود یعنی شیر را که نمادی از درندهخویی است، به دنیا میآورد و اینبار خودش نیز به درون این پوستین جدید پناه برده و با آن یکی میشود. برخلاف موجودات قبلی که جدا از دختر در خانه پراکنده و با سرکوب، پنهان می شدند، این بار دختر با موجود و در واقع بُعد جدیدش یکی شده و هویت جدیدی میسازد که نمیتوان آن را از وجودش جدا کرد یا کشت. هربار که سعی کرده بود بخشی از خود را بیرون بکشد، ناموفق بود اما اینبار با آن بخش، یکی میشود تا قدرت یابد. کاراکتر دختر در این اثر، تا حدی به شکل قهرمانپرور سینما نزدیک است، خواستهای دارد و در جهت رسیدن به آن تلاش میکند. دختر داستان «یال و کوپال»، موجودی منفعل و قابل ترحم نیست، شاید در مبارزه رو در رو ناتوان به نظر برسد، اما میبینیم که درونیاتش را به جنگ با خانواده میفرستد و سعی میکند به آنها ضربه بزند. اولین ضربه با تولد غاز به مادر بود که غاز را وارد فضای آشپزخانه تمیز مادر میکند، دومین ضربه به برادر بود که فیل را متولد کرده و در فضای اتاق مشترکشان میگذارد تا آنجا را برای برادرش ناامن کند. سومین ضربه به پدر با خورده شدن کاکتوس توسط لاک پشت بود، گویی علاقه پدر را نشانه رفته باشد.
کیفیت بصری و صوتی «یال و کوپال»، درست در یک جهت عمل میکنند، از امکانات جهان انیمیشن بسیار بهره برده شده است، با آنکه دوربینی بهصورت فیزیکی در لوکیشن نیست، نماها القای دوربین روی دست میکنند، کات کمتر میبینیم و برای تغییر نماها بیشتر از دگردیسی و همینطور ایجاز و بازی با رنگ و بافت استفاده شده است. مثلا برای اینکه از اتاق به پاگرد پلهها برسیم، یک نما از لباس پسربچه گنجانده میشود که خطوط افقی روی آن در تناسب با شکل افقی پله است. همچنین کیفیت تصویری بافتهای زمخت و یکتکه در طراحی، احجامی متمرکز ساخته که کاراکترها و فضا را در یک اشاره کلی نگه میدارد و بیشتر روی روابط و درونیات دست میگذارد. این نوع طراحی و برخورد با نور و سایه در جهت ساخت حجم دو بعدی، موفق شده که در فضای مستطیل شکل کادر، حرکتی دوار ایجاد کند که گویی مخاطب را در یک سیکل چرخشی، در جهان ذهنی کاراکتر دختر میگرداند. این شکل دایرهای فقط مختص به تصویر نیست، بلکه در صدا نیز شنیده میشود. به نظر میرسد صداها روی باند چپ و راست تنظیم شده و کیفیت شنیداری این مدل از صداگذاری، احساس چرخش صدا ایجاد میکند. صدایی که روی قسمت دایرهای جمجمه حرکت میکند تا از گوشی به گوش دیگر برسد. بارزترین افکتهای صوتی فیلم، صدای باز و بسته شدن در، صدای آب و شبهجملهای مانند هیس است که دختر برای ساکت کردن موجودات درون خود به کار میبرد. تاکید روی این سه افکت در جهت فضاسازیِ معنایی بدین صورت است: درهایی که مدام باز و بسته میشوند، خبر از نفوذ به لایههای عمیق درونیات دختر میدهند. صدای آب در دو بخش متفاوت شنیده میشود، بخش اول مربوط به پدر است: آب دادن کاکتوس که خود نماد زمختی و سختی است و در واقع پدر در حال پرورش خشونت است و آب ریختن در لیوان، سر میز غذا که هر دو معنای سیراب کردن دارد و شستشو در حمام. اما آنچه مربوط به دختر است، هنگام تولد موجودات درونیاش است. هنگام تولد غاز، دختر دستش را روی شکمش میگذارد و همزمان با چرخشی که میبینیم صدای سونوگرافی از جنین را میشنویم که درون آب غوطهور است. در واقع بخش اول که وابسته به پدر بود، مربوط به حیات است و بخش دوم که بخش دختر است، مربوط به پیش از حیات زمینی. گویی دختر، حسهای خود را در نطفه خفه کرده باشد. هیس از سمت دختر برای سرکوب موجودات درونی استفاده میشود تا اعضای خانواده از وجودشان بیاطلاع بمانند، طوریکه انگار خود دختر جرات فریاد زدن و رهایی را ندارد.
«یال و کوپال»، نمادی از چندوجهی بودن عنصر زنانه است که با بازی با یک عنصر گرافیکی، دو روی یک سکه را نشان میدهد. موهایی که تعریفی از زنانگی همراه با فروخوردن و سکوت میدهد و فیلم با آن آغاز میشود و در پایان، تبدیل به یال شیری غرنده میشود، تارهایی که از سیاهی محض و خنثی بودن به سرخی و خروش میرسند.
Maned & Macho from Shiva Sadeghasadi on Vimeo.
فیدان در شبکههای اجتماعی