درباره مسئله فیلم کوتاه دانشجویی و چند فیلم کوتاه دانشجویی
نوشته هادی علیپناه
حضور در یک جشنواره فیلم کوتاه بعد از چند سال دوری از جشنوارهها، ابتدا به خاطر محدودیتهای کرونا و بعدتر به خاطر انتخابهای نچندان شخصی، برای من یک اتفاق مهم بود. از این روی بسیار خوشحالم از اینکه ماهیت دانشجویی و حتی اندکی تک افتاده نخستین جشنواره فیلم دانشجویی فانوس[۱] باعث شد دعوت تیم برگزار کننده جشنواره را قبول کنم و یک هفته میهمان [حالا] دوستان دانشجوی پرشمار خودم باشم. از این رو متن پیش رو ماهیتی گزارش گونه ندارد. بیشتر به منزله یادداشتی شخصی ست (بخوانید بلند بلند فکر کردن) در تامل بر سوالها و بحثهایی که عمدتا از سوی دانشجویان و در مواردی از سوی اساتید دانشکده هنر دانشگاه دامغان مطرح شده است. سوالهایی که به واسطه نوپا بودن جشنواره و اولویت زمینه چینی بستری که باعث تداوم برگزاری جشنواره باشد، اهمیت بیشتری دارند.
بیایید بلند بلند فکر کنیم
در قدم نخست مهمترین ویژگی این جشنواره برنامهریزی و اجرای آن توسط دانشجویان دانشکده است. این ویژگی را در دو جشنواره دانشجویی دیگر یعنی نهال و سایه هم شاهدیم. نهال از این منظر نمونه موفقتری ست چون مستمر برگزار میشود و لکنتهای چند سال در میان سایه را ندارد. از این نظر بررسی ساختار جشنواره نهال و رسیدن به یک ایده تازه یا قدری متفاوت از ساختار نهال برای تداوم جشنواره فانوس میتواند راهگشا باشد. امیدوارم دقت داشته باشید که تکرار عین به عین نهال دستاورد مهمی نیست و امیدوارم دوستانم در دانشگاه دامغان به اهمیت ایجاد تنوع در ساختار جشنوارهای توجه بیشتری داشته باشند تا صرفا داشتن یک جشنواره مشابه جشنواره دیگر. داشتن دو جشنواره تثبیت شده که رفتاری متفاوت یا حداقل تاحدی متفاوت از دیگری دارند یعنی توجه به دامنه گستردهتری از فیلمها به جای تکرار نامها و جوایز مشابه در هر دو جشنواره. از سوی دیگر دانشکده هنر دامغان برگزاری مداوم دو جشنواره دیگر، جشنواره تئاتر دانشجویی اردیبهشت و جشنواره تولیدات تلویزیونی هکاتوم را در کارنامه دارد. از این رو شاید چندان جای نگرانی برای تداوم فانوس وجود نداشته باشد و تجربه برگزاری آن جشنوارهها فانوس را نیز در ادامه مسیر خود مستدام گرداند.
اما درباره ماهیت دانشجویی فیلمهای جشنواره بحثهای مهمی در روزهای جشنواره در جریان بود که اتفاقا نهال نیز با آن مواجه است و جوابی برای آن نیافته. اینکه آیا صرف دانشجو بودن فیلمساز برای رسیدن به سطح برابری از داوری درمیان آثار راه یافته به جشنواره کافی ست؟ چرا که همواره در بین فیلمهای فیلمسازان دانشجو شاهد فیلمهایی هستیم که به لحاظ مناسبات تولید: بودجه فیلم و نیز عوامل فرعی دخیل در ساخت فیلم، فاصله معناداری با فیلمهایی دارند که با بودجهای اندک، امکانات محدود دانشکده و عوامل پرشمار دانشجو ساخته شدهاند. نمیتوان نقش بودجههای شخصی و فیلمهایی که با حمایت سایر نهادهای دولتی ساخته شدهاند را در کیفیت فیلمها نادیده گرفت. به همان نسبت حضور عوامل حرفهای از سینمای بلند یا عواملی که سابقه و تخصص بیشتری در تولید فیلم کوتاه دارند نیز نیز خود را در معیارهای کیفی فیلمها به وضوع نشان میدهد. سوال این است که آیا فیلمهای دو دسته بالا (فیلمهای ساخته شده با ارقام قابل توجه و نیز فیلمهایی که از عوامل حرفهای و غیر دانشجو در ساخت آنها استفاده شده) باید با آثار دانشجویی که با حداقل بودجه، با تجهیزات نیمه حرفهای و گاه آماتور و با حضور دانشجویان کمتجربه در مسند عوامل فیلم ساخته شدهاند در یک سطح داوری شوند؟ در این بین فیلمهای (به زعم من) تمام دانشجویی هستند که عامدانه استفاده از هر نوع عنصر حرفهای و حتی نیمه حرفهای را بر خود ممنوع کرده و با تعریف دگماهای مشخصی سعی بر تجربه کردن سینما میکنند. در جشنواره فردوس هم شاهد تعدادی از این فیلمها بودیم.
از دو منظر میتوان به این سوال جواب داد و راهکاریی اجرایی را در فراخوان جشنواره تعبیه کرد. دیدگاه اول را میتواند توجه بر معیارهای زیباییشناسی آثار به جای معیارهای تکنیکی دانست. این موضوع هم در مرحله انتخاب و هم در مرحله داوری دقت زیادی را از سوی تیمهای مذکور طلب خواهد کرد تا آثار را بیشتر بر پایه ایدههای روایی و بصری بسنجند تا حتی بر اساس کیفیت اجرا و انسجام ساختاری. در واقع در این مرحله ایدهها اولویت اول، انسجام ساختاری اولویت دوم و ظرفیتهای اجرایی و تکنیکی با تشخیص مقیاس بودجه و تجهیزات و تجربه صرف شده در تولید آثار اولویت سوم را خواهد داشت. توجه به این نکته ضروری ست که به واسطه ماهیت دانشجویی فیلمها اولویت اول بر اولویت دوم ارجهیت دارد. وگرنه در یک جشنواره فیلم کوتاه عادی جای این دو اولویت میتواند به راحتی تغییر کند. لازم به ذکر است که در این مرحله اهمیت دقت عملکرد مرحله انتخاب فیلمها بسیار بیشتر از مرحله داوری ست. این هیات انتخاب است که باید از میان ضعفهای تکنیکی و ساختاری عیار ایدههای اولیه فیلمها را در ساختار روایی و فرمال فیلمها تشخیص و تمیز دهد. اینجاست که گاهی فیلمی که در برخی از وجوه تکنیکی ضعفهایی دارد اما به واسطه یک یا چند ایده زیباییشناسانه بر اثر با کیفیت تکنیکی بالاتر ارجه دانسته میشود. هیات انتخاب میتواند با لحظا کردن متن کوتاه یک یا دو جملهای در کنار هر فیلم دلیل انتخاب خود را به اطلاع مخاطبان جشنواره برساند.
منظر دوم برقرار کردن مکانیزمهایی در فراخوان جشنواره است که از ابتدا سطح رقابت بین فیلمها را جدا و طبقهبندی بکند. در فراخوان فعلی جشنواره فانوس معیار تشخیص فیلم دانشجویی دانشجو بودن فیلمساز است. اما میتوان برای دورههای آتی به چند پیشنهاد فکر کرد.
- اول، تنها عواملی از فیلمها واجد دریافت جایزه باشند که آنها نیز دانشجو هستند.
- دوم، با پرسش سابقه فیلمساز (فیلم شرکت داده شده در جشنواره فیلم اول و دوم است یا نه) و تعیین درصد عوامل دانشجو بر عوامل حرفهای (منظور در این مرحله عواملی است که به آنها جایزه اختصاص داده شده و نه تمام افرادی که در ساخت فیلم دخیل بودهاند) فیلمهای پذیرفته شده در جشنواره را حداقل به دو گروه تقسیم و جوایز جداگانهای برای هر بخش در نظر گرفت.
- سوم، تعیین دو سطح بودجه صرف شده برای تولید فیلم و پرسش میزان بودجه صرف شده برای ساخت فیلمها و تقسیم فیلمها برای رقابت در دو بخش مسابقه مجزا.
حالا چرا این بحثها دائم از سوی دانشجویان طرح میشد و موارد بالا و حتی راهکارهای خلاقانه بیشتر میتواند برای مدیریت آن اتخاذ شود؟ بیشتر از بحث جایزه و برنده شدن، دادن اعتماد به نفس به فیلمسازانی که فیلمهای اول و دوم خود را با حداقل امکانات و سرمایه ساختهاند در ابتدای مسیر فیلمسازی از هر معیار ارزشگذاری نسبی مهمتر مینماید. اینکه فیلمساز در مقایسههای عمدتا تکنیکی فیلم خود را در رتبهای پایینتر از آثار فیلمسازانی ببینید که آنها را حتی نمیشناسد، در اغلب موارد بار ذهنی منفی از خود به جای میگذارد. این موضوع را به خوبی در بین اغلب دانشجویان حاضر در جشنواره میدیدم که شانسی برای خود نمیدیدند و در نتیجه دستاوردهای فیلمهای خود و از آن مهمتر دستاوردهای روند ساخت فیلمهای خودشان را نادیده میگرفتند. لازم به ذکر است که تقسیم فیلمهای پذیرفته شده به جشنواره با معیارهای ارزشگذارانه مانند فیلمهای بخش رقابت حرفهای با آماتور، یا بخش مسابقه و خارج از مسابقه نیز در ذات خود چنین بار ذهنی را ایجاد میکند. اما تقسیم فیلمها با معیار بودجه صرف شده یا هر ایده غیرارزشگذارانه دیگر راهکاری کاربردیتر و سازندهتر به نظر میرسد.

جزیره گنج
در مقایسهای ناگزیر و شنیدن حرفها و تحلیلهای دوستان دانشجو وجود شکلی دیگر از بار ذهنی منفی بین آنها را حس میکردم. چنین پدیدهای در قدم نخست از شهری ناشی میشود که دانشگاه در آن قرار دارد. دامغان. شهری کوچک و کمتحرک که در ذات خود دانشجویان دانشکده را وادار میکند خود را افرادی دور افتاده و تنها حس کنند. اما به عنوان یک دوست لازم میداند به چند ویژگی منحصر به فرد در بین دانشجویان دانشکده اشاره کنم که اتفاقا از این حس دور افتادگی و تنهایی ناشی شدهاند، اما نکات بسیار مثبتی هستند که در دانشجویان مشغول تحصیل در تهران شاهد نیستیم. دانشجویان دامغان به مراتب پرسشگرتر، جویاتر و مشتاقتر از دانشجویان دانشگاه تهران یا سوره هستند. متاسفانه اغلب دانشجویان مشغول تحصیل در تهران با این ذهنیت که بهترین استادها را دارند و بیشتر دسترسی به مراکز و رویدادهای فرهنگی ازآن آنها ست، اتفاقا تلاش بسیار کمی در عبور از محدوده دروس دانشگاه و یادگیری دارند. سابقه شرکت در چندین دوره جشنواره نهال به خوبی به من نشان داد که جشنواره برای دانشجویان یک اتفاق روتین سالانه است و کمترین توجه به استفاده بیشتر از آن را دارند. حتی رسم تماشای فیلمها بیشتر به ورود در لحظه نمایش فیلم مورد نظر و خروج از سالن بعد از نمایش فیلم مورد نظر تقلیل داده شده است. از این رو هیچ وقت فیلم دیدن در سال جشنواره نهال برایم جذاب نبود، چرا که دائما دستهای از دانشجویان در حال ترک سالن یا ورود به سالن بودند و در این بین فیلمهای دانشجویانی که در دانشکده سینما تئاتر تحصیل نمیکنند قربانی شلوغی بیمورد سالن میشد. همینطور کمترین میزان مشارکت در جلسات و رویدادهای حاشیهای جشنواره با تناسب تعداد دانشجویان صورت میگیرد. اما آرامش سالنهای پرجمعیت نمایش جشنواره فانوس و مشارکت پررنگ دانشجویان در جلسات نقد و بررسی فیلمها نشان از دقت و توجه آنها به فیلمها داشت. همه سعی بر یادگیری داشتند در نتیجه جوی ایجاد شده بود که حتی برای من آموزنده بود. سابقه نداشته نظرم درباره فیلمی در همان جلسه نقد و بررسی جشنواره تغییر بکند. اما دقت نظر و توضیحات حاضرات و همکار منتقدم باعث شد در مورد فیلمی نظرم را تا حد قابل توجهی تغییر دهم چون عناصر ساختاری آن را آنطور که جمع تشریح میکرد دریافت نکرده بودم. چنین اتفاقی به خوبی نشان دهند فضای پویای بحث و گفتگوهای جاری در جشنواره بود. همین موضوع در جلسات متعددی که با دانشجویان پیرامون سوالها و طرحهای و فیلمنامههایشان داشتم حس میکردم. آگاهی از ضعفهای ساختار آموزشی دانشجویان دانشگاه دامغان را برای دسترسی به دانش فعالتر کرده است. در این بین اساتید دانشکده واقف به این ویژگی در تلاش برای دادن سرنخهای بیشتر هستند تا دانشجویان مستعد امکانهای بیشتری برای آموختن را جستجو بکنند. امیدوارم این جنبه آموزشی بیشتر و بیشتر در جمع هر فضای دانشگاهی تقویت شود. جستن دانش علارغم معنای ذاتی دانشجو کنش مغفول واقع شدهای ست که باید دوباره به آن بازگشت.
با تمام این اوصاف نظم برگزاری، مشارکت دانشجویان در جشنواره و فضای پویای آموزشی از مهمترین ویژگیهای نخستین جشنواره فیلم دانشجویی فانوس بود که امیدوارم در دورههای آینده نسبت به تقویت و گسترش بیشتر جوانب مختلف آن توجه بیشتری مبذول شود.
جواب را پیشتر یافتهاید
سوال پرتکرار دیگر چگونگی ساخت فیلمهای حرفهایتر و ورود به جریان فیلمسازی حرفهای بود. امکانات اندک دانشکده، خلا نهادهای فرهنگی و هنری در استان و دوری از مراکز تولید این سوالها را بغرنجتر میکرد. اما دوستان دانشجو پیشتر جواب در خوری به آن داده بودند و صرفا کافی ست به تحلیل و آسیبشناسی تجربه پیشین همت گذاشته و تجربههای مشابه و تا حد امکان بهتری را رقم بزنند. شکل دادن به گروههای فیلمسازی. در همین جشنواره بخش قابل توجهی از فیلمهایی که از طرف دانشجویان دانشکده هنر دانشگاه دامغان در جشنواره نمایش داده شدند حاصل فعالیت یک گروه فیلمسازی بود که با توجه به برنامهریزی و ارتقاع دانش تولید موفق شده بود آثار متعددی را به سرانجام برساند. کاربردیترین جواب برای نزدیکتر شدن به جواب سوال بالا تشکیل گروههای بیشتر و گسترش روحیه همکاری و مشارکت در بین دانشجویان است. اینطور هر فیلم با بخشی از تجربه اندوخته فیلمهای پیشین ساخته میشود و تخصص به دست آمد محدود به مهارتی فردی و در دامنه یک فیلم باقی نمیماند. چشم امید داشتن به ساختاری که کمترین تلاش را برای رفع محدودیتها کرده و میکند کار عبثی ست. در چنین شرایطی ست که میتوان نگاهها را چرخواند و یکدیگر را دید.

کوتاه درباره چند فیلم کوتاه
فیلم کوتاه «کَفَر» به کارگردانی مهدی برزکی
پیشتر از مهدی برزکی فیلم کوتاه «عزیز» را دیدهایم. فیلم که با پیروی از الگوهای مد روز سینمای فارسی سعی میکند موقعیت بغرنجی از پس یک مراسم ترحیم و مهممان ناخواندهای که وارد آن شده بیرون بکشد و در نهایت به دامن ایده عقب مانده حفظ آبرو پناهنده شود. حاصل طبعا به سیاق الگوهای پیش روی فیلم… رو دست زدن به مخاطب و ظاهر کردن شخصیتهایی ست که صرفا ظاهر میشوند تا داستان کم رمق فیلم جلو برود. «کَفَر» اما نه تنها در مضمون که در فرم بصری خود نیز قدیمی رو به جلو ست. سعی میکند ساختاری کاربردی برای روایت خود از همان نمای آغازین طرح و داستان خود را بر اساس یک انسجام علت و معلولی جلو ببرد. فیلم ایرادهایی دارد. مشخصا قابهای زیبای فیلم از لحاظ کمپوزیسون و خطوط کلیدی کمتر ارتباطی به قابهای قبل و بعد از خود دارند. و داستان فیلم تا حدی کم رمق است و وقایع کلیدی به شکلی طبیعی در کنار یکدیگر قرار نمیگیرند و قدری چیده شدگی آنها نمایان است. همینطور مضمون فیلم میتوانست خلاقانهتر و با ابعادی گستردهتر طرح شود. با این حال مهدی برزکی در این فیلم تازه، تجربهای موفق را رقم زده و بر خلاف فیلم پیشین به جای الگوبرداری صرف از نمونههای موفق به دنبال ساخت فیلمی منحصر به فرد است که نه با الگو برداری که با ارجاع به دیگر فیلمها لذت تماشایش را غنیتر میکند.
مستند تجربی «صبح شب صبح شب» به کارگردانی پارسا بهرامی
از جمله فیلمهای کوتاهی که شخصیتهای محوری آن را پیرمرد و پیرزنی تشکیل میدهند که در نهایت با مرگ یکی یا هر دوی آنها فیلم پایان خواهد پذیرفت. اما به عنوان یک فیلم دانشجویی فیلمساز با وارد کردن چند ایده ساختاری فیلم خود را به تجربهای قابل قبول بدل کرده. اول اینکه فیلم به عمد تا حد ممکن به عناصر ساده روایی محدود شده. تمام فیلم در یک قاب ثابت تصویرگر روندی روزمره است، فیلمساز میگوید بدون صرف هیچ هزینهای آن را ساخته و این را برای خود یک اصل قرار داده است، هیچ یک از شخصیتهای فیلم را داخل قاب نمیبینیم و تنها صدای آنها را میشنویم. زمان فیلم بسیار کوتاه است و به همین نسبت روایتی مینیمال دارد، فیلمساز از صدای واقعی پدربزرگ و مادربزرگ خود استفاده کرده که به اضافه کپشن نهایی که فیلم را به مادر تقدیم میکند آن را واجد کیفیتی شخصی و مستند میکند. و در نهایت حضور خود فیلمساز به عنوان تنها شخصیت کنشمند فیلم تا حدی کلیشه سندروم پیرمرد و پیرزن تنها را به عنوان یکی از پرتکرارترین سندرومهای فیلم کوتاه شکسته است. مستندی تجربی که در قالب دانشجویی خود و با توجه به هدفگذاری فیلمساز برای ساختن فیلمی با محدودیتهای متعدد… فیلمی قابل قبول و دوست داشتنی ست.
فیلم کوتاه «استیک» به کارگردانی کیارش دادگر
از نمونه فیلمهای کوتاه فرمال که اشتباه در طراحی ساختار آن فیلم را به ورطه کلیشههای معمول فیلمهای صدثانیهای میانداخت. اما فیلمساز با چیدمان صحیح و یافتن ایدهای بصری برای حرکت دوربین که جدای از وجهه تکنیکی آن کاربردی روایی و خلاق دارد، موفق میشود مضمونی پرتکرار را در قالبی تازه ارائه دهد. فیلم در زمان کوتاه خود بهترین استفاده را از عناصر روایی و وقایع پیش روی دوربین میبرد و در نهایت با وارونه کردن قاب و وارد کردن عنصری متناقض با فضا موفق میشود تصویر تلخ و ویرانگر جنگ را برای لحظاتی وارونه کند تا زشتی و ویرانگری آن را از زاویهای تازه ببینیم. برگ برنده فیلم طراحی کپسولی فشرده از روایتی تک خطی با چاشنی ایدههایی کاربردی ست.
فیلم کوتاه «چراغها را من خواموش میکنم» به کارگردانی نیما عبدالعظیمی
آن جنبه جوانمردی و گذشت شخصیت اصلی در پایان فیلم که در قالب فعلی فیلم میراث فیلمفارسی اولیه است را میتوان با این توضیح تحمل کرد که فیلمفارسیهای متاخر همدست تمام استثمارگرانِ طبقه فرودست کاری نمیکنند جز تصویر کردن چهرهای مخدوش از طبقه فرودستی که در نهایت تمام سرخوردگیها و تحقیرهای خود را در قالب برونریزی خشونتی افسارگسیخته بر سر بیربطترین افراد ممکن خالی میکنند. «چراخها را من خواموش میکنم» در حد فاصل دو نسل مشخص از فیلمفارسیها ایستاده است. اما فیلمنامه استاندارد آن و دقتی که در ساختش به کار رفته من را به فیلمهای بعدی فیلمسازش امیدوار میکند. امیداورم فیلم بعدی او فیلمی متعلق به خودش و نه صرفا یک دنبالهروی صرف از الگوهای فیلمفارسی… برآمده از دغدغههای شخصی فیلمساز باشد.
فیلم کوتاه «آنتروپی» به کارگردانی آرین نوابی و بامداد آقاجانی
نمونه موفق دیگری از فیلم کوتاهی که به جای شکل دادن به خط داستانی موقعیتی را تصور کرده و شروع به ایدهپردازی داخل آن میکند. مسیری که فیلمهای کوتاه «استیک» و «صبح شب صبح شب» نیز آن را در پیش گرفته در مسیری دیگر به سرانجام رساندهاند. «آنتروپی» با یک ایده خلاق شروع و تمام میشود. چه میشد یک کلاس حضوری با آداب و ویژگیهای کلاسهای آنلاینی برگزار میشد. کلاسهایی که دوران شیوع کرونا همه ما را مجبور و محدود به آنها کرده بود. فیلم عملا از پاسخ دادن به این سوال جلوتر نمیرود اما برگ برنده آن درک صحیح موقعیت و تجربه زیسته آن و اجرای دقیق و به موقع ایدههای متنوع خود است. فیلم برای لحظهای از نفس نمیافتد و در کنار آشکار کردن ایدههای غافلگیر کننده در اجرای شوخیهای خود نیز بسیار موفق عمل میکند. تعدادی کمی از فیلمهایی که در دوران کرونا ساخته شدند موفق شدهاند از تاریخ مصرفدار بودن عبور کنند و به تجربههای ماندگار و قابل دیدن در سالهای بعد از کرونا بدل شوند. «آنتروپی» یکی از آن فیلمها ست که تلخی دوران سپری شده را با شوخیهایی جذاب قدری شیرین میکند.
مستند کوتاه «روزهای خاکستری» به کارگردانی احسان نورتقانی
روزهای خاکستری دیگر فیلمی ست در بخش مسابقه جشنواره فانوس که یادگار دوران کرونا ست. فیلمساز با کار گذاشتن یک جمله کلیدی در مرکز فیلم خود یکی از مهمترین تجربههای سینمایی چند سال اخیر فیلم کوتاه ایران را خلق کرده است. «خانواده بهترین چیزی ست که میتواند به آدم تحمیل شود». با همین جمله نه تنها ملال و تلخی دوران قرنطینه به تجربهای شگفت انگیز بدل شده بلکه فیلم واجد تصویری از خانواده است که مشابه آن در سینمای ایران بسیار کمیاب است. نمونه رشک برانگیزی از تداوم ایدهها و رساندن آنها به اوجی غافلگیر کننده. فیلمساز عملا با فیلم خود سینما را دوباره در پیشگاه ما کشف میکند. چه دستاوردی مهمتر از این؟ اینجا میتوانید بیشتر در مورد فیلم بخوانید.
فیلم کوتاه «یک مرد معرکه» به کارگردانی بنیامین خدابنده
یک فیلم کوتاه دیگر که در قالب دانشجویی خود با خودآگاهی قابل تحسین به موقعیت خود در دل روزمرگی و دغدغههای یک دانشجو سیر میکند و با تغییر لحن، بازهای فرمی و انرژی جوانی تجربهای لذت بخش را رقم میزند. امیدوارم توجهی که به این فیلم شده باعث شود دانشجویان دانشکده هنر دانشگاه دامغان متوجه اهمیت و جذابیت زیست و دلمشغلههای خود بشوند. قدری از آن جایگاه عبوس سینما هنر است و هنر همواره باید واجه مضمونی عمیق باشد پایین بیایند و شروع کنند به شوخی و دوستی کردن با سینما. اینکه چرا دانشجویان ما از دغدغههایشان فیلم نمیسازند را بارها پرسیدهایم و جوابهای متعددی برای آن وجود دارد. اما «یک مرد معرکه» دوباره تازگی و هیجان یک فیلم دانشجویی درباره دانشجوها را یادمان میآورد. امیدوارم این یادآوری را با سودای دیده شدن و موفقیت زود فراموش نکینم.
فیلم کوتاه «مردی مقابل دوربین فیلمبرداری» به کارگردانی مازیار قندیار
فیلمی که با بیرون ماندن از بخش مسابقه جشنواره و نمایش در بخش جنی و خارج از مسابقه به ما یادآور میشود که در تشخیص فیلم دانشجویی نیز قدری کمکاری میکنیم. فیلمی که قدری دقت بیشتری برای دیدن طلب میکند تا ایده جاه طلبانه و در عین حال ملموس خود را سرانجام برساند. بازیگری باید نقش شخصیتی را بازی کند که دیوانه میشود اما او در نهایت واقعا دیوانه میشود و خود را درون محدوده فیلم گم میکند. شاید بشود همزاد دور و کوچکتر فیلم کوتاه «حیوان» ساخته بهمن و بهرام ارک خطابش کنیم. فیلمی که از دل ایده دانشجو بیرون آمده. هراس از ساختن فیلم و ایستادن در پشت یا مقابل دوربین فیلمبرداری فیلم اول. مکانهای و تعدادی از بازیگران فیلم را در فیلمهای دیگر دانشجویان دانشگاه دامغان در همین جشنواره دیده بودم و برایم کاملا آشنا بودند. حتی برخی از مکانها مسیر هر روز رفت و آمد و گپ و گفتهایم با دانشجویان بودند. اما تنها فیلمی که میدانست این مکانی آشنا را چطور مال خود کرده و در دل جهان خود نظم و هویتی تازه بدهد «مردی مقابل دوربین فیلمبرداری» ست. بازی بازیگر فیلم با فیگورهای کنترل شده، رفتار دوربین فیلم، تدوین و موسیقی فیلم هر کدام به درستی طراحی و استفاده شدهاند. فیلمی که با الگوهای ژانر بازی میکند اما خود را در دام هیچکدام نمیاندازد.
مستند کوتاه «کباب سینما» به کارگردانی محمد مهدی قهاری
دانشجویی دیگر از مسیری دیگر، میشود گفت امنتر از نمونههای بالا سعی کرده درباره دلمشغله دانشجوی سینما بودن فیلم بسازد. مسیر ورود به سینمای حرفهای و بدل کردن اشتیاق دانشجویی به ابزاری کاربردی برای ساخت فیلم در قامت حرفهای آن چیست؟ فیلمساز با این سوال دوربین به دست گرفته و پای صحبت دانشجوها، اساتید و هر فرد حرفهای و اندکی جلوتر از جایی که خودش ایستاده نشسته و با او هم صحبت شده. ماهیت محافظه کار فیلم قدری دامنه بحثها را تقلیل داده اما در نهایت باز اینکه ببینیم دانشجویی درباره دانشجو فیلم ساخته حتی در یک جشنواره فیلم دانشجویی اتفاق کمی نیست.

سپاس
در پایان از فراز ملکی دبیر جشنواره و تک تک اعضای گروه برگزاری جشنواره، اساتید دانشکده هنر دانشگاه دامغان، اعضای هیات انتخاب و داوری جشنواره و همینطور نوید پورمحمدرضا بابت همراهیاش در برگزاری جلسات نقد و بررسی فیلمهای جشنواره سپاسگزارم.
[۱] تشابه اسمی این جشنواره با جشنواره ملی فانوس که توسط اداره کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس اتفاق ناخواستهای از سوی شورای سیاست گذاری و هیات برگزاری جشنواره فیلم دانشجویی فانوس بوده است که سال آینده با تغییر نام این جشنواره رفع خواهد شد. پس ذکر نام جشنواره فانوس در متن مشخصا به نخستین جشنواره فیلم دانشجویی فانوس که توسط دانشکده هنر دانشگاه دامغان برگزار شده اشاره دارد نه و آن جشنواره دیگر.
فیدان در شبکههای اجتماعی