یادداشتی کلی برای جشنوارهای که سالهاست دارد درجا میزند… و وقتی این درجا زدن هنوز هم تا به این اندازه برای همه ما مهم و تأثیرگذار است، چرا زیادهخواهتر از اینها نباشیم؟!
مقدمه
جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران بهعنوان مهمترین رویداد حوزه فیلم کوتاه در کشور واقعاً در کجا ایستاده است؟ جامعه فیلم کوتاه واقعاً چه انتظاری باید از چنین جشنوارهای با چنین مقیاس برگزاری داشته باشد؟ بیایید در ابتدای امر حداقلها را برشماریم. این جشنواره بهواسطه قدمت حالا دیگر بیش از سیسالهاش و البته گستره ملیاش بزرگترین و باسابقهترین جشنواره فیلم کوتاه در کشور است. انجمن سینمای جوانان ایران نیز بهعنوان باسابقهترین و بزرگترین متولی حوزه آموزشی، حمایتی و تولیدی فیلم کوتاه برگزارکننده این جشنواره است. جشنوارهای که با بودجهای قابل توجه برگزار میشود و پتانسیل بالایی برای ایجاد یک بستر مناسب جهت گردهمایی فیلمسازان سراسر کشور دارد. و نیز بهواسطه گستره برگزاری، بهترین امکان نمایش فیلمها را از چهار جنبه فراهم میکند. یک: بهواسطه در اختیار گرفتن بهترین سالنهای سینمای کشور، بهترین کیفیت پخش را با توجه به سایر جشنواره در اختیار فیلمسازان و مخاطبان فیلم کوتاه قرار میدهد. دو: بهواسطه گردهمایی فیلمسازان سراسر کشور و تبلیغات گسترده رسانهای بیشتر میزان مخاطب را برای فیلمهای کوتاه جذب میکند. سه: با دامنه گسترده فیلمهای کوتاه به نمایش در آمده منشوری جامع از وضعیت و کیفیت فیلم کوتاه در یک سال گذشته را در اختیار مخاطبان تخصصی خود قرار میدهد و چهار طیف متفاوتی از قالبهای سینمایی چون داستانی، مستند، انیمیشن و تجربی در این جشنواره به نمایش درمیآیند.
در سوی دیگر ماجرا حضور در جشنواره فیلم کوتاه برای فیلمسازان فیلم کوتاه و فعالان این حوزه یکی از مهمترین اولویتهاست. این بزرگترین و مهمترین رویداد فیلم کوتاه در کشور است. جوایز اهداشده هم به لحاظ ارزش مالی و معنوی مهمترین جوایز سینمای کوتاه کشور هستند. توجه جامعه سینمایی و رسانهای کشور به این رویداد یکی از بهترین فرصتها برای به نمایش گذاشتن تواناییهای هر فیلمسازی است و درنهایت داوری شدن آثار توسط مهمترین چهرههای سینمایی کشور فرصتی است که هر فیلمسازی بهراحتی از کنار آن نمیگذرد.
یک جشنواره ملی
بیایید و کمی واقعبین باشیم. بیایید این ویژگیها را برای جشنوارهای با چنین سابقه و گسترهای جزو بدیهیات بدانیم. اما در آنسوی سکه جشنواره فیلم کوتاه از نقاط ضعفی رنج میبرد که باعث شدهاند بهجای افزایش اعتبار این جشنواره در همه سطوح تنها شاهد درجا زدن این جشنواره در جایگاه خود باشیم. آیا بزرگترین و مهمترین رویداد فیلم کوتاه کشور بودن دلیلی بر درجا زدن آن رویداد میشود؟ طبعاً جواب در نزد همه ما یک «نه» واضح است.
جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به لحاظ تعریف رویکرد مشخص برای خود، یکی از بیثباتترین رویدادهای سینمای کشور است ــ و بدون هیچ شکی در کنار جشنواره بینالمللی فیلم فجر قرار میگیرد. جشنوارههای دیگر چه جشنوارههایی چون جشنواره فیلم کودک، رشد یا حقیقت و چه حتی جشنوارههای کوچکتر مانند جشنوارههای منطقهای سینمای جوان، جشنواره رویش و جشنواره مقاومت بهواسطه موضوعی بودن یا محدودیتهای جغرافیایی موفق میشوند حداقلی از رویکرد مشخص را برای خود تعریف کنند (البته این یک تعبیر خوشبینانه بیشتر نیست!). اما جشنواره فیلم کوتاه تهران با تمرکز با موضوعی نبودنش عملاً این پتانسیل اولیه را هم از دست میدهد. هرچند در شرایطی که تأکید بر موضوعی نبودن جشنواره یکی از ویژگیهای آن است، تعیین رویکرد مشخص قدری سختتر هم میشود. بااینحال فیلمسازان فیلم کوتاه تقریباً هیچ ایدهای ندارند که کدام دسته از آثار شانس بیشتری برای حضور در بخش مسابقه دارند و حتی کدام دسته از آثار شانس بیشتری برای دریافت جوایز جشنواره. جشنواره فیلم کوتاه عملاً هیچ قدرت تشخیصی برای شناسایی آثار هنری از آثار بگوییم تکنیکیتر فیلم کوتاه ندارند. عملاً هیچ ایدهای نمیتوان داشت که برای مثال قابهای آرتیستیک اولویت بیشتری برای جشنواره دارند یا تکنیکهای پیشرفته و مدرن فیلمبرداری. همین مثال را تعمیم دهید به تدوین، فیلمنامه، صداگذاری، انیمیت و غیره… البته منظور از این تصویر مشخص از احتمال حضور آثار یا جوایز به معنای قابل پیشبینی بودن جشنواره نیست بلکه به معنای جریانسازی از سوی جشنواره است. طبعا تلاش برای نوگرایی و جستجوی نگاههای تازه برای مثال، همه چیز را به اندازه کافی غیرقابلپیشبینی میکند.
اینجا یک سؤال مطرح میشود آیا با تعیین چنین رویکردهایی جشنواره را محدودتر نکردهایم؟ نخیر! نخست اینکه رویکرد مشخص خطمشی مشخص را تعریف میکند. خطمشی که تأثیر میگذارد. و اگر این رویکردها درست انتخاب شده باشند تأثیرات مثبت خواهد بود. تأثیر مثبت به این معنا که جریانهای موافق و مخالف سازنده ایجاد میشود. بحث بر سر رویکرد و تأثیرات آن بسیار مفصل است اما مزایای وجود چنین عنصری نیز بر هیچکس پوشیده نیست. از طرف دیگر هیچ اجباری برای اتخاذ یک رویکرد واحد و کلی برای جشنواره وجود ندارد! راهکار مشخص برای رفع این محدودیت ایجادشده تقسیم بخشهای مسابقه جشنواره به بخشهای کوچکتر و تخصصیتر است. چرا باید جشنوارهای با چنین گسترهای و مقیاسی از آثار به نمایش درآمده فقط یک بخش مسابقه با عنوان بخش مسابقه ملی داشته باشد و در ابتداییترین شکل ممکن تقسیمبندی، یعنی تقسیمبندی بر اساس قالب آثار در آن اعمال شود؟ چرا نباید فیلمهایی که جنبههای هنری دارند در یک بخش مجزا فرصت مناسبتری هم به لحاظ جذب مخاطب علاقهمند و هم به لحاظ رقابت تخصصیتر در اختیار نداشته باشند؟ چرا نباید فیلمسازانی که روی تکنیکهای حرفهایتر تمرکز میکنند چنین امکانی در اختیار نداشته باشند؟ چرا نباید مخاطب با خیال راحت و با آگاهی به این موضوع که فیلمهای این سانس باسلیقه و نگاهش به سینما همخوانی بیشتری دارند به تماشای فیلمها ننشیند. این موضوع دیگر یک نگرانی کلیشه شده در بین فیلمسازان است که: فیلمی که قبل از فیلمشان اکران شده چقدر روی واکنش مخاطبان بر فیلمش تأثیر خواهد گذاشت.
تخصصیتر و جزئیتر شدن بخشهای مسابقه جشنواره مزیتهای دیگری هم دارد. با توجه به گسترش بیسابقه تعداد جشنوارهها در یکی دو سال اخیر آیا لازم نیست جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران بهعنوان مهمترین جشنواره فیلم کوتاه کشور به محلی برای رقابتی تخصصیتر و حرفهایتر بدل شود؟ چرا باید با افزایش تعداد آثار پذیرفتهشده یا نگهداشتن تعداد آثار در وضعیت کنونی ارزش حضور داشتن در بخش مسابقه مهمترین جشنواره فیلم کوتاه کشور کاسته شود؟ چرا نباید حضور داشتن در این جشنواره به یک مسابقه بین فیلمسازان تبدیل شود؟ با توجه به تکثر جشنوارهها دیگر کمترین میزان نگرانی برای دور ماندن فیلمهای کوتاه از پرده سینما در بین فیلمسازان وجود دارد. دراینبین فیلمهایی که به لحاظ کیفی حداقلی از کیفیت را دارند دیگر هیچ نگرانی ندارند! چرا نباید با کم شدن تعداد آثار راهیافته به بخش مسابقه در بخشهای مسابقه تخصصیتر، راه یافتن به این جشنواره به یک هدف مهم برای فیلمسازان تبدیل نشود؟ شاید دراینبین این نگرانی به وجود بیاید که آثاری که حداقلی از کیفیت را دارند با چنین رویکردی از آن مزایای بدیهی که در ابتدای متن برشمردیم بازبمانند و این شاید کمی عادلانه نباشد. برای این موضوع هم به نظر میرسد راهحلهای مناسبی وجود دارد. یک مورد ابتداییاش میشود پذیرفتن بخشی از آثار در بخش غیررقابتی جشنواره… آثاری که امکان نمایش پیدا میکنند، فیلمسازانشان از سایر مزایای حضور در جشنواره بهرهمند میشوند و فرصت مناسبی برای کسب تجربه و تماشای آثار شاخص فیلم کوتاه پیدا میکنند. علاوه بر این چنین بخشی میتواند فرصت شناسایی استعدادها و حمایتهایی بهجز اهدا جایزه را ایجاد کند. از طرف دیگر تمرکز جوایز جشنواره بر فیلمهای حرفهایتر ارزش جوایز را نیز ارتقاء میدهد.
بهعنوان نکته پایانی این بخش از متن، بدون شک قدم آغازین برای غربال فیلمهای رسیده به دبیرخانه جشنواره در راستای رویکردهای مدون جشنواره، تدوین فرایند مشخص انتخاب آثار خواهد بود. طبعاً برگزاری بخشهای تخصصیتر روند انتخاب تخصصیتر و نظاممندتری را نیز ایجاب میکند. روندی که باید حتی از داوری نهایی فیلمها نیز برای برگزارکنندگان جشنواره مهمتر باشد. چراکه آنها درواقع در این مرحله مهمترین تأثیر ممکن بر سرنوشت داوری نهایی جشنواره را میگذارند.
یک جشنواره بینالمللی
وقتی به آمار و ارقام بخش بینالملل جشنواره فیلم کوتاه نگاه میکنیم، به تعداد و تنوع آثار رسیده به دبیرخانه بخش بینالملل جشنواره، به گستره کشورهای متقاضی حاضر در جشنواره، به تعداد آثار راهیافته به بخش مسابقه و البته مهمترین ویژگی بخش بینالمللی جشنواره یعنی رقم جوایز نقدی این بخش، هیچ تفاوتی بین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران و جشنوارههای رده A فیلم کوتاه در سراسر جهان وجود ندارد. پس چه عاملی باعث میشود جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران بهزحمت جزو جشنواره رده B قرار بگیرد؟ (البته اگر ارزشگذاری رسمی روی جشنواره صورت گرفته باشد). به نظر در این بخش نیز میتواند با توجه بر کیفیت اجرایی جشنواره قدمهای مؤثری در مسیر ارتقاء ارزش بینالمللی جشنواره برداشت. قدمهایی که به دلایلی نامعلوم برداشته نمیشوند. آیا سابقه جشنواره و ارزش جوایز نقدی آن امکانی فراهم نمیکند که نسبت به دعوت آثار شاخص فیلم کوتاه تلاشی به عمل بیاید؟ آیا این امکان وجود ندارد که در ترکیب هیات داوری بخش بینالملل جشنواره از افرادی شناختهشدهتر در عرصه فیلم کوتاه جهان که با خود میتوانند اعتبار و توجه جمعی برای جشنواره به ارمغان بیاورند دعوت شود؟ آیا نباید نسبت به برگزاری کارگاههای بینالمللی با حضور اساتید بینالمللی در جشنواره اقدامی صورت بگیرد؟ جالب اینجاست که جشنواره سینما حقیقت و جشنواره پویانمایی در دورههای اخیر خود دقیقاً با توجه به همین عامل توجه بسیاری را به خود جلب کردند و هیجان سازندهای در جریان برگزاری این جشنوارهها ایجاد شد که بیشتر به یکروند برد برد برای فیلمسازان و جشنواره شبیه است تا هر چیز دیگری.
شاید در این مسیر موانع زیادی برای برگزارکنندگان جشنواره وجود داشته باشد که ما از آنها بیخبریم. اما دو معضل عمده و همیشگی را یادآوری کنیم. یک: مسئله رعایت قوانین فرهنگی و عرفی جمهوری اسلامی ایرانی در خصوص فیلمهای بخش بینالملل جشنواره مسئله تازهای نیست. اما همه ما تقریباً بخش عمدهای از آثار شاخص سینمای کوتاه سال را که در جشنوارههای معتبر جهانی حضور دارند میبینیم. واقعاً چند درصد این آثار چنین محدودیتی دارند؟ در بدبینانهترین حالت نیمی از این فیلمها را نمیتوان در ایران نمایش داد. آن نیم دیگر اما هنوز رقمی قالب توجه را تشکیل میدهند که جشنواره فیلم کوتاه تهران با اتخاذ نکردن روندی مشخص برای جذب آن آثار این فرصت طلایی برای مخاطب جوان و علاقهمند داخلی را از دست میدهد. با یک نیمنگاه ساده به بخش بینالملل جشنواره در پنج سال اخیر متوجه این موضوع میشویم که توجه مخاطبین جشنواره به این بخش هرسال کمتر و کمتر میشود. مانع مهم دوم شاید هزینه دعوت از چهرههای مهم برای داوری و برگزاری کارگاهها باشد. مانعی که با ساماندهی بخشهای دیگر به نظر چندان غیرقابلحل به نظر نمیرسد. اما فرصتهای ایجاد شده در این جشنواره یک سرمایهگذاری ملی بر روی جوانان این کشور است. به حجم جشنوارههای موازی نگاه کنید! چرا بودجههای به هدر رفته فرهنگی نباید برای برگزاری چنین رویدادی متمرکز نشوند؟ آیا همکاری در برگزاری رویدادی واقعا بزرگ و تاثیرگذار کم از برگزاری جشنوارههای نیمبند و بدون مخاطب دارند که مسئولین و سازمانهای فرهنگی این چنین علاقهمند به سند زدن جشنوارههای تازه به نام خود هستند؟
جمعبندی
مهمترین رویداد فیلم کوتاه کشور هر سال دارد با حداقلها برگزار میشود. همین حداقلها هنوز فرصتهای گرانقیمت و گاهی منحصربهفرد هستند. اما با توجه به موفقیتهای پرشمار فیلمسازان فیلم کوتاه در معتبرترین جشنوارههای فیلم کوتاه جهان، آیا زمان آن نرسیده که این مهمترین رویداد فیلم کوتاه کشور از یک حداقل به فرصتی استثنایی و سازنده برای جوانان بااستعداد کشورمان بدل شود؟
انجمن سینمای جوانان ایران چه به لحاظ گستره فعالیت، چه به لحاظ سابقه، اعتبار و تجربه تقریباً تمامی ساختارهای لازم برای یک تغییر رویه اساسی در برگزاری هر چهبهتر جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران را در اختیار دارد. همین امکان گزینش فیلمهای موفق در جشنوارههای پایین رده انجمن سینمای جوانان ایران مثل جشنوارههای استانی و منطقهای که در گفتههای اخیر فرید فرخنده کیش مدیرعامل انجمن قابل پیگیری است میتواند یکی از راهکارهای کاربردی برای نظاممند کردن روند انتخاب و راهیابی فیلمها به بخش مسابقه جشنواره باشد. به تعداد جوایز موضوعی جشنواره در بخش مسابقه ملی و بینالمللی نگاه کنید. آیا وجود این جوایز با سازماندهی تخصصیتر، وجود بخشهای مجزا و تخصصی مسابقه در هر دو بخش ملی و بینالملل جشنواره را ایجاب نمیکند؟
آیا جشنواره فیلم کوتاه تهران با پیگیری نظاممندتر و کارشناسانهتر روندی که جشنواره سینما حقیقت در دو سال اخیر پی گرفته احساس نیاز نمیکند که ایام برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران را به یک فرصت استثنایی برای جوانان فیلمساز تبدیل کند؟ حضور فیلمهایی چون «نگاه سکوت» جاشوا اپنهایمر و «گالری ملی» فردریک وایزمن در یکی از نخستین اکرانهایشان در سطح جهان در جشنواره سینما حقیقت سال گذشته یا حضور هدی هانیگمان و الکساندر پتروف در جشنواره سینما حقیقت و پویانمایی تهران و شور و شوق ایجاد شده در بین فیلمسازان برای حضور چنین فیلمها و شخصیتهایی آیا بهانه لازم برای ایجاد شور و شوقی مشابه برای فیلمسازان فیلم کوتاه کشور را به مسئولین برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران نمیدهد؟
اگر بخواهیم با جزئیات بیشتری در خصوص تکتک موارد مطرحشده و بسیاری موارد جزئیتر در قالب چنین متنی صحبت کنیم بحث به درازا میکشد. اما برای تمامی موارد مطرحشده مثالهای روشنی وجود دارد که بیشک تمامی فیلمسازان و متصدیان برگزاری جشنواره خود تصویر واضحتر از آن مثالها را در ذهن دارند. با یک نگاه واقعبینانه هم انتظاری وجود ندارد که سی و دومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران ناگهان به شکلی کاملاً ایدهآل برگزار شود. اما طبعاً انتظار این را داشتن که روند مشخصی از تغییرات روبهجلو در سالهای آینده جشنواره فیلم کوتاه تهران را به رویدادی شایسته جوانان کشور بدل کند، شاید زیاد بیجا نباشد. پس بیایید روی این نکته پافشاری کنیم که با تمام فراز و نشیبهای سالهای اخیر، در یک جمعبندی منصفانه و کلی، جشنواره فیلم کوتاه تهران دارد در حداقلهای خود درجا میزند.
فیدان در شبکههای اجتماعی