نوشته: هادی علیپناه
فیلم کوتاه «موناکو» به کارگردانی آرمان خوانساریان
خب به سلامتی آرمان خوانساریان هم فیلمی ساخت که معضلات جامعه را به ما نشان میدهد. البته که حواسش هم هست که کسی را نرنجاند که نقدش سازنده باشد. به اندازه کافی به انقلاب و مسیری که طی کرده اشاره میکند که گزارش خبری جامعی برای دوستان خارجیمان تدارک دیده باشد. ما هم میتوانیم به دیالوگهای فیلم پوزخند بزنیم و خوشحال باشیم که از جنس آدمهای فیلم نیستیم و درک میکنیم که چرا شخصیت در پایان فیلم چنین میکند و آسیبها شامل چه گزینههایی هستند. حالا دیگر تواناییهای خوانساریان به عنوان کارگردان به خوبی نمایانند. در یک کلام فیلمساز یاد گرفت که کلیات را جایگزین جزئیات بکند و مردم (این واژه همواره مجهول که در هر بزنگاهی میشود پشتش پنهان شد) برایش مهمتر از فرد باشد. تحویل بگیرید. فیلمساز جشنواره پسند شما آماده است.
ما در این سوی ماجرا خودمان را با همان شات ریورس شاتهای ساده «سایه فیل» دلخوش نگه میداریم و پیش خودمان فکر میکنیم. چطور یک سری شات ریورس شات ساده میتواند برای داستان و شخصیتهایش موثرتر از هر نوع میزانسن پیچیده و تقطیعهای مهندسی شده باشد. چطور میشود که پایان فیلم را با خودمان به همراه ببریم و هنوز هم وقتی در ذهن مرورش میکنیم نگاهمان برای چند دقیقه خیره بماند. یا اصلا بیایید میزانسن ساده سکانس ملاقات با صاحبهخانه به یاد بیاوریم که چطور زوج فیلم در نقش سایه همدیگر ظاهر میشدند. یا اینکه چطور تمام قابهای فیلم طوری نظم یافتهاند که شخصیتها در موقعیتهای مختلف وضعیت مشخص خودشان را با شکل و اندازهشان در قاب توضیح دهند. یا اصلا آن سکانس پایانی که کارگردانی باعث میشود سانتیمانتالزیم جای خودش را به تنهایی مخاطب با شخصیتها و آنچه در این تجربه مشترک از سر گذراندهاند بدهد. بگذریم.
بگذارید فیلها روی ما سایه بیندازند تا بوی دندانها موناکو بیشتر به مشام جشنوارهها خوش بیاید.
فیلم کوتاه «به چیزی دست نزن» به کارگردانی ارغوان حیدراسلام
این که یک فیلم کوتاه چطور میتواند در کمترین زمان ممکن شخصیت و موقعیتی که او در آن قرار گرفته را توصیف کند، اینکه چطور نوع کارگردانی در تکمیل طراحی صحنه، قاببندی، جنس بازی و دیالوگنویسی میتوانند فرم فیلم و جنس روایت را بسازند. و اینکه چطور ایرادهای ریز فرآیند تولید را میشود با وسواس روی عناصر اصلی سینما کمرنگ و حتی نامرئی کرد. در کمال تعجب «به چیزی دست نزن» جوابها محکمی برای این سوالها در چنته دارد. اما مهمترین ویژگی فیلم برای من قانع بودن آن است. این یک فیلم اول است و قرار هم هست برای فیلمسازش کارکرد یک فیلم اول را داشته باشد. خوشحالم که از جشنواره نهال تا به امروز با من مانده و خوشحالم که مسیر خودش را پیدا کرده. فیلم را در جشنواره فیلم کوتاه تهران با صداگذاری بهتر و برخی روتوشهای فنی دوباره میبینمش و مشتاق میشوم برای دیدن فیلمهای بعدی ارغوان حیدراسلام.
فیلم کوتاه «لکه» به کارگردانی شورش وکیلی
اتفاق جالبی در مورد این فیلم تجربه کردهام. فیلم را نخستین بار در جشنواره منطقهای سینمای جوان – ژیار دیدهام و دیروز که برای بار دوم فیلم را دیدم پایانبندی فیلم مرا شوکه کرد. فکر کردم پایان فیلم نسبت به آن نسخه تغییر کرده اما چندان مطمئن نبودم. با شورش وکیلی در این باره صحبت کردم و متوجه شدم که این همان نسخه است و در واقع پایانیبندیای که در ذهن من ثبت شده و بعد باورش کردهام، در واقع نسخه تصحیح شدهای از فیلم است که در طول فرایند فکر کردن به فیلم برای خودم ساختهام. پایانبندی من دو پلان اضافهتر نسبت به نسخه حقیقی فیلم دارد. پیرمرد علارغم اینکه آن صحنه را از فیلم بریده ولی باز دوباره با لکه خون رو به رو میشود.
در واقع تسلسل خشونت امری اجتناب ناپذیر است و رسانه در دنیای امروز نقش مهمی در تکثیر و بازتولید مداوم آن بازی میکند. این فرآیند چنان در لایهها عمیق و بیشماری رخ میدهد که ابدا گریزی از آن نیست. از سوی دیگر ما با سانسور که خود به ذات کنشی خشن است نمیتوانیم علیه خشونت عمل کنیم. چرا که هر نوع موفقیت مقطعی در نهایت به مدد حافظه تاریخی و بازتولید دوباره آن به شکست خواهد انجامید.
«لکه» با اینکه جزو معدود فیلمهای کوتاه امسال جشنواره است، اما چنین پایانبندیای ندارد و کاملا محافظهکارانه به سانسور دلخوش میکند.
خاطرهای که از این فیلم برای من باقی میماند، تجربهای مهم و دلپذیر است که متاسفانه خود فیلم نقشی در بهتر و دلپذیرتر کردن آن بازی نمیکند.
فیدان در شبکههای اجتماعی