دیگر بر اغلب ما پوشیده نیست که فیلم کوتاه در یک دهه اخیر به یک صنعت بدل شده، بیش از دو هزار جشنواره فیلم کوتاه در سر تا سر دنیا هر سال برگزار میشود، دانشگاههای معتبری این رشته را به صورت مستقل تدریس میکنند و شبکههای فیلم کوتاه در کشورهای توسعه یافته در بیست و چهار ساعت شبانه روز فیلمهای کوتاهی از سر تا سر جهان را نمایش میدهند. پس چرا باید چنین مدیومی که عملا به یک صنعت بدل شده در کشور ما همچنان به زیست دورهمی خود ادامه بدهد؟ و اندک کوششهایی برای حرفهای شدن این هنر با بازخورد منفی جشنوارههای داخلی، اهالی صنف و مدیران مرتبط با فیلم کوتاه رو به رو شود؟ چرا فیلمهای کوتاه ایرانی بعد از گذشت بیش از سی سال که از تاسیس انجمن و نهادهای مربوط به آن میگذرد و جشنوارهای که به لحاظ قدمت هم طراز جشنواره فیلم فجر است باید از حرفهای شدن و پوست اندازی واهمه داشته باشد؟ مقصود از حرفهای شدن در اینجا یعنی به کارگیری نیروهای متخصصی است که اتفاقا سابقه همراهی در تولیدات سینمایی هم دارند، به کارگیری اهل فنی که جوایز متعدد خارجی و داخلی دریافت کردهاند و امروز وارد عرصه فیلم کوتاه شدهاند. سینمای کوتاه ایران برای پویایی، بالندگی و توسعه خود نیاز جدی به بکارگیری این متخصصین دارد البته در کنار یک ذهن خلاق که ماهیت فیلم کوتاه را شکل میدهد. یک اندیشه خلاق در کنار یک فیلمبردار به نام و یا تدوینگر چیره دست میتواند نتیجهای درخشانی را رقم بزند. تا کی باید فیلمهای خوبی را ببینیم که از حیث داستان گویی و ذهن خلاقه در مرتبه والایی قرار میگیرند اما به دلیل نابلدی عوامل پشت دوربین و یا بازیگران آن نتیجه مطلوب به دست نمیآید و در یک سطح متوسط باقی میماند؟
بنا به تجربه همکاری با عوامل شاخص سینمای بلند در فیلمهای کوتاهم باید این نکته را شهادت بدهم که به لحاظ تولیدی و اقتصادی تقریبا هیچ تفاوتی بین یک فیلم با عوامل حرفهای و یک فیلم در ساختار نیمه دانشجویی وجود ندارد. افراد به نامی چون پیمان شادمانفر، علیرضا برازنده، علی قاضی، سهراب خسروی، علیرضا علویان و… که حداقل نگارنده با آنها همکاری خوبی را داشته است بدون هر گونه چشم داشت مالی و در نهایت همراهی با پروژههای کوتاه همیاری کردند و حداقل امتیاز حضور این افراد بالا رفتن سطح کیفی آثار، صرفهجویی در زمان و البته یادگیری آداب فیلمسازی حرفهای است. در یک نگاه کلان باید واقع بینانه به بحث حرفهای شدن فیلمهای کوتاه نگاه کرد و در یک تبعیض نژاد پرستانه بحثهایی از جمله اینکه فلان فرد از داخل صنف خودمان است و فلان فرد دیگر از حوزه سینمای بلند آمده را کنار گذاشت. البته نمیتوانم منکر نیروهای جوان، خلاق و با دانش در همین سینمای کوتاه ایران شوم که اتفاقا سینمای بلند از وجود آنها چندان اطلاعی ندارد، افرادی مانند سینا کرمانی زاده، زهره علی اکبری، محمد رضا جان پناه، پویان شعله ور، مهدی ایل بیگی و… جز جوانان مستعد و با انگیزه این سینما هستند که در آینده قطعا بیشتر در مورد هنر آنها خواهیم شنید.
چندی پیش شرایط برایم فراهم شد که حدود سی فیلم کوتاه تولید شده توسط دانشجویان کارگردانی کالج فیلم لندن را ببینم، فیلمهای کوتاهی که حد فاصل سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ ساخته شده بودند، در کمال نا باوری مشاهده کردم اغلب این فیلمها در استدیوهای مجهز اروپایی و امریکایی مراحل پست پرداکشن خود را سپری کردند و نام برخی عوامل فنی آنها به لطف موتورهای جستجو در بین نام افراد فعال سینمای اروپا و آمریکا بود. در یک میزانسن درست باید نهادهایی چون انجمن سینمای جوانان ایران، صنف فیلم کوتاه (ایسفا) و جشنوارههای معتبری چون جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه در این پوست اندازی تاریخی شرکت کنند و فیلمسازان فعال در این حوزه را به حرفهای گرایی تشویق کنند. چه ایرادی دارد مثلا آقای محمود کلاری با آن عقبه درخشان و جوایز متعدد خارجی و داخلی اگر در فیلم کوتاهی به عنوان فیلمبردار حضور موفقی داشته کار او دیده شود و جز نامزدها باشد؟ این نگاه دو امتیاز بارز دارد اول تشویق فیلمسازان به استفاده هر چه بیشتر از افراد حرفهای و دوم تشویق افراد صاحب نام برای حضور گستردهتر در عرصه فیلم کوتاه.
در پایان مجددا یادآوری می کنم فیلمسازی کوتاه ایران برای گسترش بازارهایش و جذب طیف بیشتری از مخاطبین چارهای ندارد جز اینکه از الگوهای سنتی خود در حوزه استفاده از عوامل، عرضه جهانی، نوع قصه گویی، شیوه نمایش داخلی و به طو کلی آن نگاه سنتی حاکم فاصله بگیرد و پا در قلمروهایی بگذارد که پیشتر تجربه نکرده است.
فیدان در شبکههای اجتماعی