نگاهی به فیلم کوتاه «روتوش» به کارگردانی کاوه مظاهری
نوشته: حسین عیدیزاده
«روتوش» کاوه مظاهری با شیطنتی در عنوان فیلم شروع میشود. روتوش کردن، مخصوصا در عکاسی یعنی بهتر کردن عکس با اعمال برخی تغییرات جزئی. صاف و صوف کردن چیزهایی در عکس که اگر تغییر نکنند، عکس را آنطور که باید و شاید زیبا نمیبینیم. اما «روتوش» ماجرای آدمی نیست که قصد زیبا کردن چیزی را داشته باشد. داستان زنی به نام مریم است که سر کار باید عکسهای نامناسب برای انتشار را تغییر دهد تا به حالتی مناسب و معقول برای دنیای نشر ما برسد. کار شخصیت اصلی این فیلم کوتاه درواقع نوعی دست بردن در واقعیت است برای منزه جلوه دادن آن! کاری که در جریان فیلم از زندگی حرفهای به زندگی شخصی او نیز راه پیدا میکند.
برای همین «روتوش» بدون اینکه شعار وامصیبتای از دست رفتن اخلاق را سر دهد، به شکلی ظریف و هوشمندانه مسئله پنهانکاری و وارونه جلوه دادن حقیقت را از منظری اخلاقی بیان میکند؛ پنهانکاری که در سطوح مختلف جامعه در جریان است و همه چیز را تحت تاثیر خودش قرار داده است. مظاهری برای تصویر کردن این بحران اخلاقی، ابزاری مینیمال را اختیار کرده است. یک زن، بچه کوچکش و شوهرش. ماجرای فیلم در یک روز کاری و در محیطهای محدودی رخ میدهد، در خانه، مترو و محل کار. در حرکتی جسورانه، رخداد اصلی در همان شروع فیلم رخ میدهد. شوهر مریم جلوی چشم او جان میدهد و مریم هیچ کاری نمیکند. این خلاصه داستان فیلم هم هست. در دنیایی که فقط به لطف روتوش میشود بوی گندش را تحمل کرد، شخصیتها هر کدام به شکلی حقیقت را وارونه جلوه میدهند و یا در آن دست میبرند و برای همین عجیب هم نیست که اتفاق کلیدی فیلم در ابتدا رخ دهد تا ما بمانیم با جنازهای که لکه ننگی است بر این دنیای روتوش شده. برای فیلمساز صِرف مُردن شوهر مریم مهم نیست؛ مهمی واکنشی است که مریم به عنوان یک روتوشکار در قبال آن انجام میدهد و کاری که مریم از لحظه مرگ شوهرش تا انتهای فیلم انجام میدهد پرسش اخلاقی فیلم را شکل میدهد.
واکنش اخلاقی مریم به این اتفاق چه باید باشد؟ اخلاق سنتی حکم میکند مریم برای نجات جان شوهرش دست به اقدامی بزند، حداقل تلاش کند هالتر را از روی گردن او بردارد حتا اگر موفق هم نشود. اما مریم فقط میایستد و نگاه میکند. آیا این کار غیراخلاقی است؟ آیا این کار مریم را به یک قاتل بدل میسازد؟ مرز اخلاقیات با گذر زمان و مخصوصا در این روزها بیش از پیش محود شده است. اخلاق به مسئلهای نسبی بدل شده است. از نگاه شوهری که دارد جان میدهد حتما کار مریم خلاف اخلاق است. از نگاه زن اما این کار شاید اخلاقی باشد. مریم دارد انتقام میگیرد؟ انتقام تمامی بدخلقیها، مردسالاریها، بدرفتاریها و خودبینیهایی که شوهرش بر او روا داشته؟ ممکن است مریم در حال انتقام گرفتن باشد. او مثل مخاطب فیلم در آن لحظه ناگهان و بدون مقدمه بر سر یک دوراهی میایستد و درنگ میکند. درنگی اخلاقی که در یک لحظه زندگی شخصی و کاری او را به هم گره میزند. مریم بدون اینکه برنامهای ریخته باشد، فرصتی پیدا میکند تا زندگی خود را روتوش کند.
«روتوش» همانطور که بدون گلدرشتگویی حرف اجتماعی خودش را میزند، فیلمی زنانه هم هست اما سوگواری زنانه نیست. مریم در خانه از سوی شوهری تنبل و تنپرور سرکوب شده، در مسیر محل کار سرکوب شدن و یا عدم آزادیش را میبینیم و در محل کار هم به واسطه کارش باید اندام زنان را بپوشاند. درواقع او در تنگنایی قرار گرفته که از هر جهت او و همنوعانش را در فشار قرار میدهد، تنگنایی که جایی برای زن بودن او ندارد و زن به شرطی پذیرفته میشود که روتوش شده باشد. در چنین محیطی، یک اتفاق کوچک کافی است تا مریم ابزار یا بگوییم سلاح جامعه را علیه خود جامعه استفاده کند و از خودش اعاده حیثیت کند.
همان شروع فیلم و همان چند نمای کوتاهی که مریم در آن آماده کار میشود و خودش را در آینه مرتب میکند و شوهرش مشغول تمرین بندنسازی میشود برای مظاهری کافی است تا مضمون زنانه فیلم را مطرح کند و ادامه فیلم پیوند دادن موقعیت زن در جامعه با بحث اخلاقی فیلم است. بطور کلی مظاهری در این فیلم برخلاف کارهای کوتاه دیگرش مثل «سوسک» و «موچین» و کار کوتاه دیگری که به عنوان ادای دین به فیلمفارسی ساخته بود، مهارتی دلپذیر در استفاده اقتصادی از ابزارهای موجود به نمایش میگذارد. او به لطف همین رویکرد صرفجویانه در پرداخت از یکی از دامهای اساسی فیلم کوتاه میرهد: «روتوش» مجالی برای حاشیه رفتن و اسیر فضاسازی و گرفتن نماهایی برای چشمنواز شدن ندارد. همه چیز از اولین نما تا نمای پایانی در خدمت قصه ساده مریم است. و همه چیز از ابتدا تا انتها در خدمت این پرسش است که جایگاه امروزی اخلاق کجاست و پاسخ فیلم تلخ و تند است: اخلاقی نیست و اگر هست، اخلاقی روتوششده است.
فیدان در شبکههای اجتماعی