یکی از مشکلات اساسی ما در حوزه فیلم کوتاه این است که هیچ وقت با یک نگاه تحلیلی ــ تاریخی به موضوعات نگاه نمیکنیم. برای مثال وقتی از «جایزه حمایت از تولید اثر بعد یا فیلمنامه» حرف میزنیم اصلا به این موضوع توجه نمیکنیم که این اصطلاح از کجا وارد فرهنگ جشنوارهای ما شده است. در دوره آقای میرزاخانی اتفاق مهمی افتاد و آن این بود که به دلیل سیاستهای محتوایی کلان دولت در عرصه فرهنگ و به خصوص سازمان سینمایی و در نتیجه انجمن سینمای جوانان ایران… شکاف واضحی بین فیلمسازان فیلم کوتاه و انجمن سینمای جوانان ایران به عنوان مهمترین مرجع تولید فیلم کوتاه حرفهای در ایران به وجود آمد. یعنی عملا فیلمنامههای نوشته توسط بخش قابل توجهی از جامعه فیلمسازان به دلیل مضمون و نوع برخورد با مسئله جایی در بین تولیدات انجمن نداشتند. به همین دلیل هم فیلمسازان عملا به سمت تولید با بودجههای شخصی و خصوصی سوق پیدا کردند. پس با در نظر گرفتن این وضعیت حتی ذوق زدگی مقطعی جامعه فیلم کوتاه از افزایش میزان تولیدات بخش خصوصی هم نادرست و کارشناسی نشده بود. چرا که این اتفاق در خلاء حضور انجمن رخ میداد و نه در سایه شکل گیری یک تفکر مستقل برای فیلمسازی یا حتی شکل گرفتن نهادهای خصوصی. دلیل چنین ادعایی هم سوق پیدا کردن اکثر تولیدات و فیلمهای کوتاه مهم سال در قالب تولیدات و حمایتهای انجمن بلافاصله بعد از تمام شدن این دوران بود. نگاه کنید به فهرست جوایز ملی و بینالمللی فیلم کوتاه در سه سال اخیر و حضور بسیار پررنگ تولیدات انجمن در آنها.
انجمن سینمای جوانان ایران در دوران مشخصی که از آن صحبت میکنیم ناگهان از حضور فیلمسازان مهم و جوانهای با استعداد خالی شد. این مسئله را حتی در کم شدن محسوس حضور فیلمسازان در ساختمان انجمن هم میشد حس کرد… اگر یادتان باشد. پس انجمن که هنوز هم مهمترین جشنوارههای فیلم کوتاه را در کشور ــ مجموعه جشنوارههای منطقهای، موضوعی و جشنواره فیلم کوتاه تهران ــ را برگزار میکرد با یک راهکار تا حدودی موثر تلاش کرد تا ارتباط فیلمسازان با انجمن را دوباره برقرار کند و آن هم اضافه شدن بندی با عنوان «جایزه حمایت از اثر بعدی فیلمساز» در کنار جوایز جشنوارههای خود بود. این اتفاق هم دو ویژگی مهم را در خود به همراه داشت. یک اینکه اساسا کیفیت آثار تولید شده از این مسیر چندان مسئله نبود (به خاطر داریم علاقه مدیران وقت به ارائه آمار کمی صرف را؟) و دوم، در همان مرحله انتخاب و داوری ملاحظات مضمونی لازم برای آثاری که این جوایز را کسب میکردند لحاظ شده بود و نگرانی خاصی از محصول نهایی وجود نداشت. خب پس با چنین عقبهای این اصطلاح چندان پشتوانه تاریخی درخشانی مخصوصا در وضعیت فعلی فیلم کوتاه کشور ندارد. چون حالا دیگر چهره انجمن تغییر کرده است و عملا آثار در آن تولید میشود که در گذشته جایی در میان تولیدات و حتی حضور در جشنوارههایش نداشتند و همینطور کمیت جای خود را به شکل محسوسی به کیفیت داده است.
حالا بیایم در قالب اشل تولیدات حرفهای فیلم کوتاه به ماهیت حضور بند «جایزه حمایت از اثر بعدی فیلمساز» در ساختار جشنوارهها نگاه کنیم. و توجه داشته باشیم که تمرکزمان روی بخش مسابقه فیلمنامه جشنوارههای منطقهای انجمن و جشنوارههای کوچکتر که در همین حد برگزار میشوند باشد (چرا که عمده اعتراضهای چند وقت اخیر از سوی فیلمسازانی است که موفق به دریافت چنین جوایزی از این جشنوارهها شدهاند و البته بیایید تمرکزمان را روی انجمن سینمای جوانان ایران بگذاریم چرا که بخش مهم و عمده این اعتراضها هم به سمت آن است.)
وقتی از مفهوم تولید کمی فاصله بگیریم و با تقویت مفهوم تهیه کنندگی «حرفهای» رو به رو میشویم؛ فیلمنامه و حتی فیلمهایی که چنین جوایزی را نصیب فیلمسازان خود کردهاند عمدتا دو مشکل و معضل اساسی را با خود به همراه دارند. یک اینکه عملا مفهوم داوری با مفهوم تهیه کنندگی تفاوتهایی اساسی دارد. هر داوری در مرحله داوری با توجه به فاکتورهای متفاوتی به اثر برگزیده میرسد. یعنی اساسا یک فیلمنامه در رقابت با مجموع فیلمنامههای رقیبش میتواند فیلمنامه بهتری باشد اما آیا بهتر بودن آن فیلمنامه ــ در سطح عمدتا پایین این بخش رقابتی جشنوارهها که آسیبها خاص خود را دارد و نیازمند مطلبی جداگانه برای بررسی آن است ــ در آن مقطع و مرحله میتواند ضمانت اجرایی لازم برای تولید شدن در نزد یک تهیه کننده باشد؟ واقع بین باشیم اگر… لزوما نه! مخصوصا وقتی حرف از قالب تولید حرفهای فیلم کوتاه است. از سوی دیگر یک داور میتواند بر پایههای عناصر اساتیک و تماتیکی وارد مرحله ارزش گذاری شود که لزوما یک تهیه کننده قائل به آنها نیست. هدف گذاری تولید، سرمایه گذاری روی فیلمها و فیلمسازها، کیفیت خروجی و موارد متنوع دیگری ذهن یک تهیه کننده یا کارشناس تولید را به خود مشغول کردهاند که عملا جایی در مرحله داوری یک جشنواره ندارند. همچنین در موارد خاصی یک داور فیلمنامه به لحاظ مضمونی محدودیتهای کمتری از یک تهیه کننده دارد و اساسا ممکن است با در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی ــ فرهنگی خودمان عملا نتوانیم فیلمنامهای را که به آن جایزه دادهایم و خوب هم میدانیمش را تولید کنیم. علاوه بر همه اینها تکرار این نکته بسیار حیاتی است که در شرایطی که با سطح کیفی پایین رو به رو هستیم؛ فیلمنامهای که با اندک ویژگیها مثبت در رقابت با انبوه فیلمنامههای ضعیف برنده رقابت شده، لزوما یک فیلمنامه خوب نیست. داخل پرانتز به دو حقیقت تلخ نیز اشاره کنیم. متاسفانه در بخش مسابقه فیلمنامه به ندرت ردی از فیلمنامههای آثار موفق تولید شده مییابیم یا به عبارت دیگر فیلمنامههای خوب برای بخش مسابقه هیچ جشنوارهای ارسال نمیشوند. این بخشها متاسفانه محلی است برای بخت آزمایی فیلمنامههای درجه دو و سه و همینطور فیلمنامهنویسان کم تجربه و جوانتر. از طرف دیگر هیچ ضمانتی هم برای کیفیت فیلمنامه بعدی فیلمسازی که مثلا با کسب جایزه بهترین فیلم یک جشنواره جایزه حمایت از اثر بعدی را گرفته است نیز وجود ندارد. یادآور شویم که اینجا منظور از کیفیت «کیفیت تهیه کنندگی» است نه لزوما کیفیت هنری که البته در موراد زیادی آن را نیز شامل میشود.
حالا راه چاره چیست؟ به نظر شخص من تا زمان طی شدن فرآیند طولانی مدت استاندارد کردن و ارتقاء کیفیت بخش مسابقه فیلمنامهنویسی جشنوارهها و همینطور استعدادیابی آنها فعلا باید از این اصطلاح عبور کنیم و به حذف شدن آن تن بدهیم. حتی وقتی به ریشههای حضور این جایزه برمیگردیم و دلایلی که در بالا به آن اشاره کردیم را برمیشمریم وقتی دیگر با معضل حضور آن صورت مسئلهها رو به رو نیستیم چرا باید به حضور راه حلی که مسئله آن دیگر وجود ندارد تن بدهیم؟ انجمن سینمای جوانان ایران دیگر چنین معضلی ندارد و متاسفانه بخش عمده باقی جشنوارهها صرفا کپی پیست جشنوارههای انجمن هستند و با تغییر این، آنها هم تغییر میکنند.
فیدان در شبکههای اجتماعی