فیلمسازی در یک جلسه رسمی، در جلسهای که باید فرمالیته معمول آن را رعایت و لبخندهای روتینش را رد و بدل کرد… چنین نمیکند. برعکس، تلاش میکند ماجرای خودش را مثال وضعیتی قرار میدهد که بهزعم خودش و چه بسی بهزعم بسیاری دیگر تصویرگر شکل جامعتری از وضعیت کنونی یا حتی سپری شده است. به نظرم قرار گرفتن در هر دو سوی چنین ماجرایی راه بهجایی نخواهد بود. موافقان و بگوییم همدردان تحسین روا خواهند داشت و مخالفان از هر مسیری که در چنته دارند سعی در رد و بیارزش کرد آن خواهند داشت. اما هر دو چند روز بعد چنین حادثهای را فراموش خواهند کرد. و البته به هزاران شک و شبهه و احتمال فرساینده در ماهیت ماجرا راه خواهند داد. آیا چنین ماحصلی دردی را دوا خواهد کرد؟ بعید میدانم. نفس کنش سعید روستایی ــ که باید آن را واکنش نامید ــ برای من امری خرد و ساده است. اما وضعیتی که چنین واکنشی را ایجاب کرد پدیدهای مهم. بحث بر سر سوء مدیریتها، محدودیت در مدیریت صحیح یا حتی در آنطرف ماجرا بازی از دور خارج کردن یا بیاعتبار کردن هم نیست. هر دوی این کنشها به نظر من مسائلی زودگذر و بدتر از آن سطحی هستند. سطحی بودنی که در لایههایی عمیقتر گریبان سینمای کوتاه را گرفته است. و باید چارهای برای آن بیاندیشیم.
واکنش سعید روستایی از چند جهت واکنشی خام هم هست. خام بودنی که تأثیر واکنش را میکاهد. خام بودنی که تا حدی از جوان بودن او در قدم اول و البته خارج بودنش از متن فیلم کوتاه ناشی میشود. برعکس بسیاری از تشویقکنندگانش، چندان ارتباطی بین سه فیلم شبه کوتاهی که از او دیدهام و ساختار فیلم کوتاهی که دائم از آن ــ صرفاً ــ دم زده میشود نمیبینم. پس او زمانی که خارج از کالبد اصلی و بستر مادر ایستاده چندان دید درستی در مورد وضعیتی که سعی کرده از آن سخن بگوید ندارد. درگذر از این مسئله مهمترین نقطهضعف واکنشش هم در اینجاست که عملاً در تعمیم دادن ماجرای پیش آمده برای خودش بر وضعیت کلی اصلاً موفق نیست. به کلامی سادهتر او موفق نمیشود آنچنانکه باید خودش را مثالی از وضعیت موجود قرار دهد. بلکه تنها داستان خودش را بدون توجه به دیگران احتمالی یا وضعیتها مشابه احتمالی تعریف میکند و تمام. در چنین شرایطی هیچیک از آن دیگران احتمالی نمیتوانند نقطه اشتراکی برای پیوست به او پیدا کنند. پس درنتیجه واکنش او میشود واکنش سعید روستایی نه واکنش یک فیلمساز فیلم کوتاه. برای چنین واکنشهای شخصی هم میتوان هزاران توجیه تراشید.
اما در لابهلای گفتههای او مرکز ثقلی وجود دارد که همه موافقین و مخالفین و حتی خود او به آن توجهی نمیکنند. سعید روستایی میگوید «انجمن سینمای جوانان ایران فقط یک ساختمان است که باید فیلم ساختن را برای ما راحتتر میکرد». جملهای کلیدی که بهصورتی موجز تعریفی از ماهیت وجودی انجمن سینمای جوانان ایران را در خود دارد. نهادی برای تسهیل روند فیلمسازی. اما آیا این تسهیل واقعاً در حال رخ دادن است؟ آیا عدم رخ دادن چنین تسهیلی به دوره مدیریتی مشخصی محدود شده؟ آیا شخص مشخصی را میتوانیم بهعنوان مانع چنین اتفاقی معرفی کنیم؟ به نظرم من نه. به نظرم من نه شخص آقای فرید فرخنده کیش و نه مدیران پیش از او ــ حداقل سه دوره مدیریتی که از نزدیک شاهدش بودهام ــ قصد چنین وضعیتی را نداشتهاند. اما به دلیل حضور سایه یک امر «شاید» ناخودآگاه و البته کلان در امر مدیریت کردن ــ آنهم بهنحویکه در ساختار فرهنگی/اجتماعی کشور ما جاافتاده ــ مجری آن بوده و هستند. بله به نظر من عملکرد انجمن سینمای جوانان ایران نه در بازههای کوتاهمدت بعضاً موفق و مثبت که در بازههای بلندمدت و عموماً بیتأثیر یا منفی روند فیلم ساختن را نه تسهیل که دچار اختلال کرده است.
مشکل اصلی از اینجا نشات میگیرد که ساختار کلان مدیریتی در انجمن سینمای جوانان ایران نه در راستای برنامهریزی و عملکرد برای رسیدن به نتیجهای بلندمدت و مؤثر که برعکس در تلاش برای کنترل تولید فیلم کوتاه و دست یافتن به موفقیتهای نسبی کوتاهمدت شکلگرفته است. و البته که اگر تنها به محصول سریع و کوتاهمدت فکر کنیم به «کنترل» بیشتر بهجای در اختیار گذاشتن «آزادی عمل» بیشتر نیاز خواهیم داشت. کنترلی که بخش مهمی از آن به ساختار مدیریتی کلان در کشور برمیگردد نه به شخص یا اشخاصی مشخص. انجمن سینمای جوانان ایران مدتهاست که درزمینه آموزش دائماً دستخوش تغییرات مداوم و عمده است، درزمینه تولید معلول اعمال سلیقهها و درزمینه عرضه ــ مهمترینش جشنوارههایی که انجمن در سطوح مختلف برگزار میکند ــ گرفتار روشهای تکراری و خالی از نواندیشی. همین ماجرای پاتوق فیلم کوتاه هم که این بار «سینما آینده» نامیده میشود پیشترها با همین ساختار آزموده شده و شکست خورده است.
سوسوزدن معدود فیلمهای کوتاه خوب، برگزاری تک دورههای موفق که نه، بانشاطتر جشنواره فیلم کوتاه تهران و ظهور استعدادهای گاه و بی گاه… به نظر کمترین میزان ارتباط با ساختاری را دارد که انجمن سینمای جوانان ایران کور کورانه در حال تعریف کردن آن است. طبعاً بخش مهمی از چنین نقاط مثبتی نیز بیشتر مدیون عملکردها یا استعدادهای فردی است. در توضیح بدون ساختار بودن عملکرد کلی انجمن در این سی سال همین بس که تلاش آن برای شکل دادن به رویکرد یا فرمی خاص تنها به دستاوردی بهشدت ابتدایی در فرم فیلمهای تولید شده ختم میشود که بخش قابلتوجهی از آن نیز از حرکتی که توسط فیلمسازان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز شده بود ناشی میشود. پس آنچه از آن عمدتاً با بار معنای منفی… بهعنوان «فیلمهای سینمای جوانی» یاد میکنیم نیز اساساً روندی ناشی از عملکرد مستقل انجمن نیست.
اگر نخواهیم از بحث اصلی زیاد دور شویم… طبعاً برای گریز از این وضعیت راهکاری کوتاهمدت نمیتوان ارائه داد و یا با راهکاری کوتاهمدت نمیتوان تغییر چندانی ایجاد کرد. جز اتفاقهای مقطعی و زودگذر که با آمدن مدیر بعدی برچیده یا متوقف خواهد شد. اما راهکار بلندمدتی که میتوان به آن فکر کرد اتفاقاً شکل دادن، جرئت دادن، گستردهتر کردن و تکرار کردن چنین اعتراضهایی است. اعتراضهایی که در مسیر تکرار شدن پختهتر خواهند شد. بارها گفتهام و بازهم تکرار خواهم کرد عمده علت وضعیت پیش آمده برای فیلم کوتاه متوجه خود فیلمسازان فیلم کوتاه است. متأسفانه فیلمسازان ما کمترین تلاش ممکن را در شناختن وضعیت خود دارند. با کوچکترین دستاورد کوتاهمدتی راضی میشوند و عملاً بهجای تلاش برای دست یافتن به نگاهی تحلیلگر و جامع، از جایگاهی هیجانی و زودگذر برای بیان خواستههای خود تلاش میکنند. این خواستهها هم عمدتاً میل به منافع فردی یا جمعهای کوچک دارد تا توجه به منافع کلان و مهمتر… نگاه به نسل آینده فیلمسازان جوان. تلاشهایی مانند دو نامه اخیر به رئیس سازمان سینمایی ستودنی هستند. اما با برگشتن نصف و نیمه فیلم کوتاه به جشنواره فجر آنهم بخش بینالمللش آیا تمام خواستههای فیلمسازان رفعورجوع شده است؟ کسی نیست که بپرسد پس بر سر باقی خواستهها چه خواهد آمد؟
سعید روستایی نخستین فیلمسازی نیست که اعتراض کرده. اما او هم مانند باقی معترضین تنها به وضعیت خودش میاندیشد و حالا دیگر نیازی ندارد ماجرا را ادامه هم بدهد چون عملاً دیگر متعلق به فیلم کوتاه نیست. فیلمسازان فیلم کوتاه باید به این داشته خودآگاه شوند که خود صاحب رسانه هستند و بهاندازه کافی هم قدرت در اختیار گرفتن رسانههای دیگر برای بیان خواستههایشان را دارند. خواستههایی که بیایید امیدوار باشیم از این پس با پختگی بیشتر بیان و مهمتر از آن پی گرفته شوند. پختگی که باید و از تأمل آنها بر وضعیت خود، تجربههای نسل پیشین و مهیا کردن بستری مناسب برای نسل آینده نشات خواهد گرفت. اتفاقی که رسیدن به آن نه قدری… بلکه بسیار دشوار است. چراکه برخلاف ادعاهای عموماً از روی حسن نیتهای زودگذر «ما فیلم کوتاه میسازیم که به فیلم بلند برسیم!» حقیقتی که با صدای بلند ابراز کردنش اصلاً و ابداً باعث شرمساری نیست. چراکه این پدیده یکی از مهمترین ویژگیهای مدیوم چند وجهی فیلم کوتاه است. وجه مهمی که نباید آن را بد بدانیم و به شکلی چنین ناخوشایند انکار کنیم. اما به همان اندازه هم باید بدانیم که این مسیر باارزش (فیلم کوتاه) که ما را به مقصد کماکان باارزش (فیلم بلند) خواهد رساند باید برای نسل بعد از ما و البته تعداد بسیار معدودی که کماکان قدم زدن در آن و پرورش دادنش را به رسیدن به مقصد ترجیح خواهند داد، هموارتر و پویاتر سازیم. بیایید به مسیری که ما را به اینجا رسانده پشت پا نزنیم.
فیدان در شبکههای اجتماعی