مقدمه:
شانزدهمین جشنواره داکا در کشور بنگلادش در حال برگزاری ست و من و چند عزیز ایرانی دیگر در این جشنواره حضور داریم…
نمایش فیلمهای فیلمسازان ایرانی:
تقریبا هیچ کس در این جشنواره وجود ندارد که بعد از دیدن هر کدام از فیلمهای بچههای ما به سمت ما نیاید و تبریک نگوید. فیلم سارا نور محمدی به نام سوزنگرد؛ با توجه به اینکه خودش در جشنواره حاضر است از فیلمهایی بود که به شدت مورد استقبال قرار گرفت. در طی ده روز زمان جشنواره تقریبا هر روز یک تا ۳ فیلم از کشور عزیزمان ایران به نمایش در میآید و طبق رسم همه جشنوارههایی که تا کنون حضور داشته و برای شما نوشته ام، پیش از شروع نمایش فیلم ها درباره تولید فیلم تان صحبت کوتاهی خواهید کرد. ساعت پنج بعدازظهر روز پنجم جشنواره هم نمایش فیلم من بود و جشنواره یکی از خاطرات خوب قبل از نمایش را برایتان رقم خواهند زد. مسئولین پخش و نمایش فیلم ها شما را دعوت به روی سن میکنند و دسته گل زیبایی را بعد از معرفیتان؛ به شما میدهند.
راستش پرده نمایش شاید کیفیت مناسب نمایش فیلم را نداشته باشد یا صدای سالن به قدرت سالنهای سینماهای درجه یک ایران نباشد اما به قدری محبت و لطف در تمام طول جشنواره خواهید دید که هیچ کدام از اینها باعث دلخوری شما نخواهد شد.
هنگام نمایش فیلمم بچههای هموطن، سارا نور محمدی، مسیح میرحسینی، کوروش فرزانگان و شروینه دیدنده هم در سالن حضور داشتند و زحمت عکسهای یادگاری که بعد از متن خواهید دید را آنها کشیدند.
یکی از نکات دیگر جشنواره که آرام آرام به یکی از آرزوهای من تبدیل میشود؛ حضور داورها در هنگام نمایش فیلم و گپ و گفت آنها با فیلمساز (در صورتی که فیلمساز بخواهد) بعد از اتمام نمایش است و خوشبختانه داوری از پیش انجام نمیشود.
میدانم در برخی جشنوارههای دیگر شیوه داوری از پیش که در کشور ما اجرا میشود هم وجود دارد اما به شخصه این روش همزمانی قضاوت تحت تاثیر حضور مخاطبین به شدت برایم جذاب است و اگر مدیران عزیز سینمای جوان این مطالب را میخوانند شاید بد نباشد به این شیوه روی بیاورند.
نکتهای که قبلا به آن در یکی از یادداشتهایم اشاره کرده بودم را یادآوری میکنم؛ روی سخنم با مدیران جشنواره تهران یا فجر یا مدیران سینمایی عزیز نیست چون به نظر همه به شرایط ویژه کشور آشنا هستیم؛ اما حداقل بدانیم و شجاعانه بپذیریم ما جشنواره بینالمللی برگزار نمیکنیم. جشنواره بینالمللی حتی با شرایط ویژه هم مستلزم حضور فیلمسازان بینالمللی و تعامل آنها با فیلمسازان داخلی است. در قرنطینه نگهداشتن آنها و مراقبت ۲۴ ساعته تا مبادا خدایی نکرده متوجه شوند که در تهران هم فقیر وجود دارد یا برگزاری جشنوارهی با نام بینالمللی آنهم تنها با دو یا سه مهمان خارجی به یک شوخی میماند و خوشحالی زیادی هم ندارد. تقریبا بیش از دوسوم مهمانهای جشنوارههایی که رفتهام خارجی بودند و در طول جشنواره باهم اوقات را سپری میکنند.
بگذریم…
مهمانی در سفارتهای مختلف :
تمام مدعوین برای شام بیشتر شبهای جشنواره مهمان سفارتی از کشورهای مختلف بودند و یکی از زیباترین نکات این جشنواره برای من به شمار میرود. آشنایی با سفارتهای دیگر و حس خوب اینکه فیلمسازان آن سفارت با سفیرشان به شما خوش آمد میگویند. سفارت بنگلادش، نروژ، فیلیپین؛ هند و…
برای من که صد در صد اما برای شما نیز شاید یکی از بهترین شبهایی که در عمرتان سپری خواهید کرد در مهمانی خانه وزیر امور خارجه بنگلادش است. معاون وی به نام شهریار عالم به قدری با مهمانها گرم و خوب رفتار کرد که من ابتدا فکر کردم یکی از بازیگران سینمای بنگلادش است و بعد از اینکه محافظینش را دیدم و از خانم زمانی سمتش را پرسیدم متوجه پست دولتی او شدم. راستش را بخواهید کلمات اصلا امکان اینکه بتواند حس من و بقیه را در مورد این شب بیان کند نمیتواند (یعنی من توان به کار بردن کلمات درست در بیان احساسم را ندارم) بعد از مهمانی هم هدایای سنتی زیبایی به همه مهمانها از طرف وی اهدا شد. (قابل توجه سفارتهای عزیز خودمان!)
سفارت نروژ نیز فضایی صمیمی برای مدعوین مهیا کرده بود و البته غذاهایی که در سفارت فیلیپین سرو شد با توجه به شباهتی که به ذائقه ما داشت دلنشین بود.
مهمانی در سفارت ایران به گمانم تا کنون برگزار نشده است؛ البته امیدوارم که باز هم با توجه به شرایط ویژه این اتفاق نیفتد چون احتمالا در دو سالن مجزا جهت ورود خانمها و آقایان باید برگزار شود و خاطره جذابی برای مدعوین خارجی نخواهد بود. به هر حال در شب ششم همانطور که قبلا در یاد داشتم عرض کردم تیم ایرانی به سفارت ایران در داکا دعوت شده است و میخواهم پس از آن مفصل راجع به آن بنویسم. البته در برخورد اول آقای حسینی رایزن محترم فرهنگی و آقای واعظی سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران به نظرم از خوش برخوردترین سفیران ما در کشورهای دیگر هستند و حتما بعد از مدتها حداقل طعم غذای ایرانی و بدون فلفل را خواهیم چشید.
نکته آخر و ویژه این بخش اینکه احمد جمال تا وقتی برای همه مهمانها غذا سرو نشده باشد و مشکلی از این نظر نباشد لب به غذا نمیزند و البته همیشه با همه گرفتاریهایش با روی خندان در بین مدعوین حضور دارد.
خرید در داکا:
میدانم که با توجه به اینکه ما اهل گرفتن سوغاتی هستیم بودن در جایی که یکی از تولیدکنندگان بزرگ البسه در دنیاست به شدت وسوسه برانگیز است. خب با توجه به دوستهای زیادی که در اینجا پیدا کردیم و کمک آنها برای آشنایی شما اگر به امید خدا به این جشنواره آمدید اسامی بعضی بازارهای داکا را برایتان مینویسم: نیو مارکت شاید مطرحترین بازاری باشد که حتما در ابتدا به آنجا سر بزنید. اما محلی که دورتر است و از نظر من بافت بازار طوری بیشتری دارد؛ بانگو بازار است. در بانگو شما دخترانی را میبینید که با صد یا دویست تاکا همراهتان میشوند و بر سر قیمتها با مغازه دارها چانه میزنند. (به نظرم بهتر است خودتان این کار را انجام دهید). مثلا اگر لباسی را میخواهید با هزار تاکا بخرید تا مرز چهارصد تاکا هم میتوانید چانه بزنید. به هر صورت حتی اگر مثل من اهل خرید نیستید به لوکیشن و فضای تو در تو و مردمی آنجا که انواع برندها را هم دارد سر بزنید.
از نارگیل بنگلادش هم نگذریم که به شدت مقوی و خوشمزه است و حتما در بدو ورود برای پیشگیری از بیماری میل کنید. قیمت آن تنها ۵۰ تاکا یعنی دو هزار و پانصد تومن است.
نکته آخر این قسمت اینکه حتما شما نیاز به ریکشا دارید و برای هر بار استفاده از آنها از قبل با راننده آن طی کنید (از ۵۰ تاکا تا مسافتهای خیلی دورتر که به یکصد تاکا هم برای حمل دو یا سه نفر میرسد) در هر صورت غذای کنسروی و چمدان اضافه را فراموش نکنید.
مهمانی سفارت ایران:
بگذریم…
جلسه فیبریشی: (انجمن منتقدان سینمایی جهان)
در این جشنواره این انجمن هر سال جایزه خود را به فیلمی اهدا میکند و امسال به طور ویژه برای اولین بار در آسیا جلسه خود را همزمان با این جشنواره در داکا برگزار میکند.
آقای خسرو دهقان هم از ایران در این جلسه حاضر بودند و بعد از جلسه لطف کردند و مفصل درباره گپ و گفتهایشان که درباره معرفی سینمای هر کشور بوده با من صحبت کردند. آقای دهقان دسته بندی ویژه خود از تاریخ سینما در ایران را برای آنها تشریح کرده بودند.
حضور در برنامه زنده تلویزیونی کانال ۷۱:
این برنامه زنده تلویزیونی تقریبا هر روز با یکی از مدعوین جشنواره صحبت میکند و به صورت زنده مصاحبهای را انجام میدهد. روز دوم خانم زمانی به عنوان مشاور ارشد جشنواره و روز پنجم من، شروینه دیدنده و سارا نور محمدی برای معرفی ایران و فیلمسازان به این برنامه دعوت شدیم و درباره سینمای ایران؛ شیوه آموزش در ایران و فیلمهایمان صحبت کردیم. من هم ویژه درباره شیوه منحصر به فرد آموزش سینمای جوان و امکان دسترسی همگانی و ارزان به آموزش سینما در دفاتر سینمای جوان کشور صحبت کردم. (البته اگر مدیرارشد سینمایی عزیز کمر به تعطیلی آن نکشد!)
در این میان روزنامه دیلی استار هم مصاحبه ویژهای با خانم زمانی انجام داد.
اختتامیه:
پیش از آغاز بحث اختتامیه نمیتوانم خوشحالی خودم را از حضور وحید موساییان در این جشنواره بیان نکنم. وی که از سینمای جوان و از دل فیلم کوتاه فیلمسازیش را آغاز کرده برای من یکی از الگوهای پشتکار و تلاش است و همسفر او بودن واقعا افتخار آمیز بود.
بگذریم…
شاید باورتان نشود در این اختتامیه بعد از دو آهنگ سنتی به سرعت جوایز خوانده شد و پس از آن سه سخنرانی کوتاه و تمام. (باهمکاری بچهها برای اولین بار به صورت زنده از طریق اینستاگرام فیدان تمام برنامه را به نمایش گذاشتیم)
خوشبختانه باز هم سینمای ایران در این دوره درخشید و با ۴ تندیس بیشترین تعداد جوایز را از آن خود کرد.
علی قوی تن برای فیلم پل سفید؛ پریناز ایزدیار و مینا ساداتی بهترین بازیگران زن برای فیلم تابستان داغ؛ مسعود اسلامی برای فیلمبرداری فیلم خفگی و مهمترین جایزه برای بچههای فیلم کوتاه به دوست عزیزم آرش یزدانی برای فیلم کماکان بودن رسید.
بعد از آن به مهمانی اختتامیه رفتیم و خداراشکر با معرفی فیلمم توسط سرکارخانم زمانی به مدیران چند جشنواره از فیلم دعوت به عمل آوردند که بعدا درباره آن حتما اطلاع رسانی خواهم کرد. (این هم یکی از مهمترین فواید حضور در جشنوارهها و آشنایی با مدیران و فیلمسازان دیگر است)
پایان:
نکته ۱: زبان انگلیسی را از همین الان شروع کنید..
نکته۲: حتما به این جشنواره بیایید.
نکته ۳: امیدوارم یادداشت نویسی درباره جشنوارهها در ایران باب بشود.
در نهایت این گروهی که همسفرم بودند واقعا همدل و همراه و بی نظیر بودند؛ از همین طریق از آنها سپاسگزارم و امیدوارم شما هم سفر با دوستان خوب را در جشنوارههایی که میروید تجربه کنید.
سعی میکنم بتوانم در جشنواره بعدی با گرفتن نظرات شما عزیزان مطالبم را به سمت و سوی بهتر و مفیدتر ببرم.
دم همگی گرم: سعیدنجاتی فیلمساز فیلم کوتاه
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
- یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره داکا – بخش آخر
فیدان در شبکههای اجتماعی