نوشته: سلین روستان[i]

ترجمه: فروغ رستگار

منبع: Short of the Week

«تاریکی» ساخته‌ی سعید جعفریان، فیلم کوتاهی تنش‌زا که با مایه‌های ژانر عاشقانه بازی می‌کند و انتظارات مخاطب را به بازی می‌گیرد تا داستان زن جوانی را به تصویر بکشد که از حمام بخارگرفته بیرون می‌آید و با دیدن جای خالی شوهرش به دنبال او می‌گردد. در این وقت شب، مرد بی‌خبر از زن کجا می‌تواند رفته باشد؟ همچنان که جعفریان داستان فیلمش را روایت می‌کند و ما به دنبال زن از خانه به خیابان می‌رویم و در نیمه شب به دنبال مرد می‌گردیم، بنیان کشمکشی ظریف در قالب ساختاری مستحکم و غیرکلیشه‌ای طرح ریزی می‌شود.

در فیلم کوتاه «تاریکی» با زیبایی شناسی بصری ویژه‌ای روبه‌رو هستیم که مشخصه‌ی سینمای ایران است. در این فیلم خبری از هیجان زدگی و اغراق نیست؛ همچنان که رویدادها و کنش‌ها در خدمت روایت قرار دارند، حرکت دوربین نیز در خدمت فضاسازی است. اولین کنش فیلم در محدوده‌ی چهار دیواری آپارتمان روی می‌دهد، در این صحنه جعفریان با تنظیم یک قاب از نمای دور به نمای بسته‌ی شخصیت اصلی (با بازی درخشان مهسا علافر) می‌رسد.

انتخاب چنین قابی احساس گیر افتادن در داخل آپارتمان و نوعی خلا را در مخاطب به وجود می‌آورد و هم زمان این مساله را بسط می‌دهد که شخصیت اصلی نمی‌فهمد چرا همسرش بی‌اینکه چیزی بگوید او را تنها گذاشته است. تلاش زن برای کشف دلیل غیاب همسرش، کشمکش در این فیلم کوتاه را شکل می‌دهد و تصاویر پیش از نمایان شدن ناگهانی عنوان فیلم، تنش فزاینده‌ی حاکم بر فضا را به خوبی بازتاب می‌دهند.

«تاریکی» بار دیگر در خیابان، نوع دیگری از خلا را به تصویر می‌کشد. در نیمه‌ی شب، چیزی که می‌بینیم یک منطقه‌ی کاملا مسکونی اما سوت و کور است. نیمه شب، خیابان و تنهایی محض؛ در هیج جای دنیا موقعیت خوبی برای یک زن نیست، اما قهرمان فیلم ناامیدانه در تاریکی شب به دنبال همسرش می‌گردد و برای یافتن او امنیتش را به خطر می‌اندازد.

«تاریکی» به شکل ماهرانه‌ای پا در قلمرو ژانر می‌گذارد، همزمان که فیلم با گذار زن تنها از زیر سایه‌های تاریک، مایه‌هایی از ژانر وحشت می‌گیرد، خیابان‌های سوت و کور احساسی از ژانر آخرالزمانی به دست می‌دهد. در چنین شرایطی هر اتفاقی ممکن است و استیصال زن می‌تواند حواس او را از تهدید واقعی پرت کند.

در این نقطه است که فیلم در خاطر مخاطب راه می‌یابد و تمام حواس او را متوجه زن و ماموریتش می‌کند. تجربه به ما می‌گوید که خطر از هر گوشه و کناری در کمین است و این آگاهی تنش موجود در فضا را دو چندان می‌کند. جعفریان به خوبی مخاطب را درگیر ترس‌های شخصیت اصلی می‌کند و این مساله مدام در ذهن مخاطب جرقه می‌زند که واقعا چه اتفاقی برای همسر او افتاده است.

ظرفیت‌های استعاری ژانر، مخاطب را در جریان حواشی قرار می‌دهد، مخاطب تشنه‌ی این است که ببیند «تاریکی» چه راهی در پیش خواهد گرفت، اما تنها در کنش پایانی است که فیلم لایه‌های عمیق‌تر خود را آشکار می‌کند. وقتی شخصیت مرد از میان سایه‌ها بیرون می‌آید، آنچه به عنوان تهدیدی برای موقعیت زن بود، به آرامی به پرتوی نوری تبدیل می‌شود که ابعاد تاریک شخصیت اصلی را روشن می‌کند.

وقتی شخصیت مرد معرفی می‌شود ــ کسی که برای صحبت با زن پافشاری می‌کند ــ جنبه‌ی ترسناک فیلم رنگ بیشتری می‌گیرد و مخاطب اتفاقات وحشتناکی را انتظار می‌کشد. هر چند قهرمانی که در فیلم شخصیت پردازی شده بعید است فریب بخورد، به این معنی که زن قادر است شرایط پیش آمده را مدیریت کند. رویارویی زن و مرد تنش عجیب غریبی را به وجود می‌آورد و همچنان که موقعیت تهدید آمیز به یک بحث بدل می‌شود، اعتماد به نفس پولادین زن رخ می‌نماید ــ جایی که تهدید همچنان به قوت خود باقیست، جملاتی که بین آن‌ها رد و بدل می‌شود از لحن تهدید آمیز ابتدایی عاری می‌گردد.

پایان بندی فیلم، بی‌اینکه تعادل ظرافت و تهدید بر هم بخورد، کار دشواری است اما جعفریان این کار را به نحو احسن انجام داده است. زن شب را چگونه به پایان می‌رساند؟ جعفریان با باقی گذاشتن پاسخ این سوال در هاله‌ای از ابهام، زن را به مسیری غافلگیرکننده و نامتعارف سوق می‌دهد. وقتی همه‌ی قطعات پازل گرد هم می‌آیند، مخاطب می‌فهمد که کارگردان قصه‌ی زیرکانه‌ای ساخته است درباره‌ی اینکه وسوسه‌ی رها بودن چه جلوه‌هایی می‌تواند داشته باشد، وسوسه‌ی رهایی احساس عجیب رضایتمندی را در پی می‌آورد، هرچند این احساس در فیلم کوتاه «تاریکی» جلوه‌ی ناخوشایندی دارد.


[i] Céline Roustan

UMBRA (TARIKI) from Saeed Jafarian on Vimeo.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=15237