درباره انیمیشن کوتاه «در سایۀ سرو» ساخته شیرین سوهانی و حسین ملایمی
نوشته هادی علیپناه
لحظاتی در عادتیترین دقایق روز هستند که ناگهان معنای دیگری پیدا میکنند. و بعد حادثهای بر این معنی صحه میگذارد. یا که به واسطه به یاد آوردن اتفاقی یا فقدانی، ناگهان عادیترین پیشامدها به یک نشانه بدل میشود. عکس پدرپزرگ از تاقچه میافتد و چند روز بعد وقتی خبر مرگ پدربزرگ به دست آدم میرسد، تو دائما به افتادن عکسش فکر میکنی. همسرت چند روزی است که دستکشهایش را در خانه فراموش میکند، بعد متوجه میشوی که مردد بوده مسئلهای را با تو در میان بگذارد یا نه. گیاه محبوبت شروع میکند به ریختن برگهایش پای گلدان و تو دائم فکر میکنی چه نسبتی بین برگریزان گیاه تو هست و جانهایی که در خیابان از دست میروند؟ و گاهی اتفاقی میافتد آنقدر بزرگ که دیگر تمام نشانهها را در خود معنی میکند. زندگی از حرکت میایستد و تنها حول مدار آن اتفاق درجا میزند. عزیزترینی از دست میرود و حالا دیگر تکان خوردن پرده در عصر کرخت تابستانی، آواز خواندن یا نخواندن پرندۀ در قفس همسایه، دانۀ سیبی که مدتها است زیر کاناپه افتاده و تو میدانی که او بسیار دوست داشت سیب را با پوست گاز بزند و دیگر نیست و سیبهای میوهفروش محله قدری بیشتر طول میکشد تا فروش بروند. آن اتفاق بدل میشود به سوال و معنای تکین زندگی. بزرگ میشود و همه زندگی را همراه با تو در خود میبلعد.
«در سایۀ سرو» درباره چنین اتفاقی است و جهانی که تمام اشیاء و نشانگانش تنها و تنها یک معنی دارند. زنی مرده و مرد کاری نمیکند جز نفس کشیدن در سوگ او. خودش را مقصر میداند و همین باعث میشود با هر تلنگری به کالبد وجدان دردناک خودش، به سیمای کامل سوگش بدل شود. او آنقدر در سوگ غرق است که بزرگ شدن دخترش را متوجه نشده یا حضور او را لمس نمیکند. دختری که گویی تصمیم دارد برخلاف تمام شیشهها و آینهها و چینیهای خانه نشکند. مقاومت میکند تا بلکه پدر را از مرگ عزیزش رهانده و به زندگی بازگرداند. او نیز البته به دنبال نشانهای است. تا نرود. و نهنگی که به گل نشسته میشود تمام پیکره نرفتنش. بهانهای به چه بزرگی که تنها نیرویی که میتواند تکانش بدهد کنار آمدن پدر با سوگ خودش است. اینجاست که مجادله اساسی فیلم یعنی مجادله پدر و دختر دوپاره شده و ماهیتی نمایشی میابد. ایدهای که تمام کیفیت فیلم مدیون آن است. فیلم به جای روایت مجادله دو شخصیت فیلم موفق میشود برای مجادله هر کدام از آنها کالبدی جداگانه تصویر کند. پدر با لِنج خودش درگیر است و دختر با نهنگِ به گل نشسته. پدر با فقدان همسر و دختر ما تنگنای رفتن یا ماندن. این مجادلهها تا لحظهای که به صورت منفک از هم پیش میروند هیچ راه چارهای در آنها کارگر نیست. نه لنج سر نو شدن دارد و نه نهنگ را میتوان به این سادگیها از جایش تکان داد. تا اینکه شخصیت اصلی فیلم متوجه میشود که برای رهاندن دخترش و در نتیجه خودش باید در مجادله خود ببازد. باید تمام تلاشش برای نگه داشتن یادی، خاطرهای، حسی از همسرش را پایان بدهد تا سنگینِ زندگی دخترش سبک بشود. در نتیجه لنج را همراه نهنگ در اعماق دریا غرق میکند. و این اتفاق میشود آغاز فصل تازهای برای زندگی.
انیمیشن کوتاه «در سایۀ سرو» ساخته شرین سوهانی و حسین ملایمی مدام موفق میشود برای نمایش تنگناها، چالشها یا درونیات شخصیتهای خودش تصویری موثر بسازد. مهر پدر حتی وقتی خود او اختیاری ندارد دخترش را مانند برگِ گلی در آغوش میگیرد یا وقتی دختر مجبور به هل دادن پدر میشود بدن او چون شیشهای خرد میشود. این ایدهها در کنار فرم طراحی شخصیتها و قاببندیها و کمپوزیسیونهای قابل اعتنای فیلم کیفیتی به فیلم میدهد که نتیجهای جز باور کردن شخصیتها و همراهی با آنها توسط تماشاگر در پی ندارد. هر دو فیلمساز به خوبی میدانند که اگر برای هر لحظۀ فیلم ترجمۀ تصویریای از احساسات و درونیات شخصیتهایشان پیدا کنند دیگر نیازی به دیالوگ نخواهند داشت و همین باعث میشود فضای فیلم درگیر کنندهتر بشود.
و به این ترتیب فیلم نظامی از نشانگان ریز و درشت را شکل میدهد و موفق میشود با اتکا به تصویر نه تنها وقایع داستان بلکه درونیات و احساسات شخصیتهایش را به تماشاگر منتقل کند. فیلیم باشد درباره سوگ و همزمان مدار با سوگ و رها کردن سوگ.
فیدان در شبکههای اجتماعی