نوشته: سامانتا ویلسون
ترجمه: مهلقا حسین
ساختن یک صحنه یا فیلم کوتاه بدون دیالوگ، به ذات خود ایجاب میکند که تمام تمرکز خود را تنها روی داستان فیلم قرار بدهید.
برخی به غلط تصور میکنند که وظیفه فیلمنامهنویس تنها نوشتن دیالوگهایی است که بازیگران در صحنه به زبان میآورند و تعیین اینکه بازیگر «چه کاری انجام دهد» بر عهده کارگردان و فیلمبردار است. این در حالی است که فیلمنامهنویس نه تنها دیالوگها، که آنچه بازیگران انجام میدهند را نیز باید بنویسد و این دو را با یکدیگر هماهنگ کند تا بتواند یک داستان تاثیر گذار بگوید.
یک راه خوب برای آنکه توانایی خود را در نوشتن کنش فیلم و استفاده از آن در یک داستان حرفهای بهبود بدهید این است که فیلم کوتاهی بنویسید که در آن هیچ دیالوگی به کار نرفته است.
شاخصترین فیلمهای کوتاه بدون دیالوگ
تعداد نه چندان کمی از فیلمهای کوتاه ممتاز بدون اینکه حتی یک کلمه دیالوگ در آنها بکار رفته شده باشد ساخته شدهاند. در اینجا دو مورد را با یکدیگر مرور میکنیم:
«بازی جری» که جایزه بهترین انیمیشن کوتاه را در سال ۱۹۹۸ برد. این فیلم توسط ژان پینکاوا نوشته و کارگردانی شده است و تهیه کنندگی آن نیز بر عهده کمپانی پیکسار بود. این کمدی ۵ دقیقهای تنها یک کاراکتر داشت: پیرمردی که با خودش شطرنج بازی میکرد، اما داستانی کلیشهای درباره تنهایی را روایت نمیکرد. جری همچنان که از یک سمت میز شطرنج به سمت دیگر آن حرکت میکند و با هر دو مهره سیاه و سفید بازی میکند، چهرهای از یک شطرنج باز حرفهای را نشان میدهد که با ورژن مردد و عینکی خودش در حال رقابت است.
اگر ما فیلمنامه را میخواندیم هیچ دیالوگی در آن نمیدیدیم. در عوض پر بود از پاراگرافهایی کوتاه که رفتارهایی از جری را توصیف میکرد که هرکدام مخاطب را بیش از پیش به صحنه اوج فیلم نزدیک میکرد؛ یعنی جایی که جری خجالتی، نگاه ظاهرا حسرت باری به «حریف» خود میاندازد و ادای سکته کردن را در میآورد تا بتواند صفحه شطرنج را بچرخاند و از برد خود مطمئن شود.
«بیگانهها» به نویسندگی و کارگردانی ارز تادمور و گای نیتیو نیز یک فیلم کوتاه هفت دقیقهای بدون دیالوگ است. این فیلم به معاونت کمپانی فاکس تهیه شده است. فیلم بیگانه در سال ۲۰۰۴ جایزه بهترین فیلم جشنواره اسپن، پالم اسپرینگ و فستیوال فیلم سادنس را برنده شد.
در یک ایستگاه مترو در فرانسه، مرد جوانی که تیشرتی با عکس «دیوید نپدنت» را بر تن دارد در کنار مرد جوان دیگری مینشیند که در حال خواندن روزنامهای عرب زبان است. دو مرد با سوءظن به یکدیگر نگاه میکنند. سه مرد دیگر که موهایشان را تراشیدهاند و روی بدنشان خالکوبیهای نئونازیها را دارند وارد میشوند، مردی که در حال روزنامه خواندن است را نشان میکنند و او را با رنگ کردن روزنامهاش با اسپری سیاه و گذاشتن چکمهشان روی صندلیاش تهدید میکنند.
وقتی ناگهان تلفن همراه مرد اول با آهنگ مشهور از خوانندهای یهودی زنگ میخورد توجه آن سه گردن کلفت به سمت او نیز جلب میشود ــ آنها از تمام قومیتها متنفرند. در یک آن، هر دو مرد حرکت میکنند و در حالی که نئونازیها از جای خود پریده و آنها را دنبال میکنند به سمت دربهای باز قطار دویده و از آن به بیرون میپرند. همان موقع پیش از آن که نئونازیها بتوانند دنبالشان کنند دربهای قطار بسته میشوند. در هریک از دو طرف ایستگاه، دو مرد خیلی کوتاه پیروزی خود را جشن میگیرند و سپس هریک به راه خود ادامه میدهد.
بدون اینکه کلمهای بیان شود، تنش میان مسلمانها و یهودیها و همچنین زمزمه تعصب هر دو به شکل موثری در بازی نشان داده شد ــ همراه با اشعهای از امید.
داستان بدون دیالوگ خود را بنویسید
داستان خود را به شکل یک فیلم صامت نگاه کنید و زنجیرهای از پاراگرافهای کوتاه بنویسید که آنچه مخاطب از ابتدا تا انتها میبیند را بیان میکند. لوکیشنهایی را تجسم کنید که به سرعت و به شکل چشمگیری صحنهای از پارک زیبا و آفتابی فیلم «بازی جری» یا متروی تاریک فیلم «بیگانه» را نشان میدادند.
شخصیت خود را به شکلی شاخص و متمایز شکل دهید. برای مثال «بیگانهها» از کاراکترهایی استفاده میکند که برای ایجاد انسجام در مفهوم فیلم ظاهر میشوند: دو نفر با دو مذهب مختلف که شبیه به یکدیگر به نظر میرسند ولی در عین حال هرکدام از دیگری متمایز است و به شکلی متفاوت در معرض تهدید نئونازیها ــ که در عوض بسیار شبیه به یکدیگر هستند ــ قرار دارد.
گاهی نیز دیالوگها به گفتوگویی خسته کننده تبدیل میشوند که شما باید آنها را بازنگری کنید. تصور کنید هر شخصیت چه کار اضافهای در داستان انجام میدهد. اگر احساس میکنید که نیاز است که شخصیتهایتان صحبت کنند پس آنقدر به موقعیت فکر کنید تا سرانجام راه دیگری برای ارائه اطلاعاتی که میخواهید به مخاطب منتقل کنید بیابید. شما میتوانید این کار را با نمایش فیلم در ذهن خود تا زمانی که موقعیت درست را پیدا کنید نیز انجام بدهید.
مثال: شخصیت شما، جک قرار است یک غذای شاهانه تهیه کند و شما میخواهید خواروباری که او برای تهیه غذایش خریده است را نشان بدهید. شما میتوانید او را در یک فروشگاه لوکس نشان بدهید که در حال صحبت با مسئول بخش فروش گوشت است. ولی آیا ما واقعا به دیالوگ نیاز داریم؟ نظرتان درباره اینکه او را در حال باز کردن بستههای خریدش نشان بدهید چیست؟
پس صحنه به این شکل نوشته خواهد شد:
داخلی ــ آشپزخانه جک ــ روز:
جک بستههای خریدی را که روی آنها مارک «خوراک گوشت جوردن» به چشم میخورد از روی کاشیهای آشپزخانهاش برمیدارد و روی پیشخوان میگذارد.
هرگاه شما طرح کلی داستان را ریختید و صحنههایی که میتوانند تبدیل به «سکوت» شوند را از آن خارج کردید آن وقت است که دیالوگهایی که برای برقرار نگه داشتن داستان باید گفته شوند خود را نشان میدهند. حالا داستان شما کم دیالوگ و هدفمند است.
یک توصیه برای حذف دیالوگ (از الیزابت وارن، فیلمنامهنویس): هرگز در دیالوگ چیزی را که در صحنه نشان دادهاید تکرار نکنید. مثلا هرگز شخصیت شما جزئیات اتفاقی را که برایش رخ داده و مخاطب قبلا آن را دیده است برای دوستش تعریف نمیکند.
توصیههایی برای بهتر کردن بازی:
کل داستان را در پاراگرافهایی کوتاه بنویسید، سپس نوشته خود را به درستی ویرایش کنید. این تمرین برای این است که نوشتن هر صحنهای که باید در تصویر دیده شود نباید طولانیتر از سه خط باشد. اگر هر صحنهای بیش از سه خط شد شما باید توصیف خود را از فضا سادهتر کنید و ادامه آن را به پاراگراف دیگری منتقل کنید.
مطمئن شوید که هر پاراگراف روند داستان را بهبود میبخشد: صحنه هر لوکیشن مجزا را با یک عنوان سه بخشی شروع کنید: داخلی یا خارجی ــ که نشانگر یک توصیف بسیار خلاصه شده از موقعیت است ــ روز یا شب ــ و مکان فضایی لوکیشن که داستان قرار است در آن اتفاق بیفتد (مانند آشپزخانه جک).
شخصیت خود را به شکلی متمایز تصور و توصیف کنید.
آنچه را بنویسید که شخصیت انجام میدهد، نه آنچه که میگوید.
«بدون دیالوگ» به معنی بدون صدا نیست: صدای سرعت گرفتن مترو، بسته شدن در یا بریده شدن یک تکه استیک میتواند در اثر بخشی عناصر صحنه بسیار موثر باشد.
فیدان در شبکههای اجتماعی