درباره کمرنگ شدن اهمیت و توجه به اکران «فیلم کوتاه» در گروه هنر و تجربه
فعالیت حالا دیگر دو ساله گروه هنر و تجربه با انبوه تأثیرات مثبت و دمیده شدن روح تازه در جان فیلمهایی که سالها بود به خاک سپرده شده بودند، شاید کمتر امکانی برای نگاهی انتقادی در خصوص عملکرد این ایده سالها با تأخیر اجرا شده سینمای ایران میسر گرداند. اما مسئله اینجاست که فعالیت این گروه خیلی سریعتر از آنچه متصور بودیم درگیر افیون سرمایهزدگی انکارناپذیر و غیرقابل چشمپوشی سینما شده است. و خیلی سریع هم دارد پرده از چهره نخستین قربانی خود برمیدارد. قربانیای که طبعاً موفق به بازگرداندن سرمایه نشده است. واقعیت امر اینجاست که سینما همواره و در هر ابعادی با میزان سرمایهای که از فروش گیشهاش به دست میآید و تعداد مخاطبان هر فیلم ارزشگذاری شده و میشود. شاید دیگر لازم به توضیح نباشد که ارزش هنری فیلمها نیز خیلی راحت و سریع به ابزار سرمایه بدل میشود و چندان تغییری در صورت مسئله ایجاد نمیکند. اما البته که حرفی بر سر ارزش هنری بسیاری از فیلمهای به نمایش درآمده در این گروه نمیتوان داشت، اما وقتی میزان مخاطب و فروش بالا و قابل قبول نیمی از فیلمهای به نمایش درآمده عمدهترین دلیل موفقیت این ایده قلمداد میشود و به همان میزان همین موفقیت باعث بسته شدن دهان بسیاری از منتقدین آغازین آن شده، دیگر نمیتوان این نگاه حاکم نسبتاً تک بعدی را نادیده گرفت. بله هنر و تجربه موفق است چون فیلمهایش خوب میفروشند و مخاطب زیادی هم دارند. اما اگر از معیارهای هنر سینما حرف به میان بیاوریم هر فیلم پر فروشی صرفاً فیلمی باارزش نیست و نمیتواند باشد. و میزان فروش و مخاطب هیچ فیلمی ضامن تاثیرگذاری و ماندگاری آن نیست.
ماجرای کیفیت اکران فیلمهای سینمایی در این گروه با توجه به میزان توجه معطوف به آن در همه ابعاد، در اختیار داشتن رسانهها و البته سرمایه برای تبلیغ فیلمها چندان متفاوت از سینمای اکران اصلی نیست. اینجا حتی برخی از فیلمها ــ ورای ارزش هنریشان ــ دارای ویژگیهای اگزوتیکی چون «بعد از سالها اکران شدن»، «متفاوت و آوانگارد بودن» و یا «انبوه جوایز معتبر از جشنوارههای بینالمللی» هستند. فیلمهای مستند نیز دارای زمینه و زیرساختهایی قوی برای بقا و جلب توجه هستند. در واقع هیچ تحلیلگر و مفسری نمیتواند جایگاه ویژه سینمای مستند در قلب برنامههای تلویزیونی را نادیده بگیرد. اساساً تلویزیون در طول تاریخ سینمای مستند تکیهگاهی بوده که نقش مؤثر و متقابلش در جذب و ایجاد مخاطب برای این گونه سینمایی انکارناپذیر است. پس حالا مستندی (منظور اینجا مفهوم مستند به عنوان یک گونه سینمایی است نه مستندی خاص) که به خوبی از طریق تلویزیون معرفی شده و میشود، با سردادن شعارهایی چون مستندهای هنری، سوژههای جذاب و بسیاری ویژگیهای دیگر به خوبی در جذب مخاطب موفق عمل میکند.
اما در این بین ماجرای فیلم کوتاه به کلی ماجرای متفاوتی است. فیلم کوتاه برعکس فیلمهای سینمایی و مستند زیرساختهای فرهنگی لازم را ندارد. اگر واقعبین باشیم و شعارهای اغراق شده در مورد استقلال و هویت فیلم کوتاه را برای لحظاتی کنار بگذاریم؛ فیلم کوتاه مدیومی ناشناخته در بین مخاطبان و عمدتاً مخاطبان ایرانی است و به همان اندازه نیازمند مراقبت و پرورش. اگر بخواهیم در مورد اکران فیلمهای کوتاه هم با همان خطکش و معیار اکران فیلمهای بلند و مستند حرف بزنیم. اگر بخواهیم میزان فروش و تعداد مخاطبان مراجعه کرده به سالنهای اکران فیلم کوتاه را معیار و ملاک قرار دهیم راه را به کلی اشتباه رفتهایم. در واقع توجه کردن به مسائلی بسیار حساس در مواجهه با اکران منظم و سیستماتیک فیلم کوتاه الزامی است.
باید این واقعیت را بپذیریم که تا به امروز و به جز استثناهایی زودگذر و بدون تأثیر، هیچ اکران سیستماتیکی را در حوزه فیلم کوتاه شاهد نبودهایم. منظور از اکران سیستماتیک بیش از اختصاص یک برنامه نمایش منظم و یک سالن ثابت، به یک برنامه اکران مخاطبشناسی شده، قابل تغییر و تحول نسبت به بازخوردهای دریافت شده و البته اکرانهایی ست که محصولی با کیفیت را در شکلی معقول عرضه میکنند. نه اینکه بعد از یک مدت… صرفاً برای پر شدن برنامه نمایش هر فیلم موجودی به نمایش گذاشته شود. سیستماتیک بودن یعنی سنجش ظرفیتهای موجود. سنجش میزان فیلم قابل قبول و قابل عرضه و هماهنگ نمودن زمانبندی اکران با توجه به آن. یادمان نرود که در یک نگاه واقعبینانه بخش اندکی از تولیدات فیلم کوتاه کیفیت عرضه به مخاطب را دارند. اما همین بخش کوچک چنان ارزش، اهمیت و تاثیری دارد که در مواردی متعدد بالاتر از فیلمهای نیم بند جریان اصلی میایستند و این ظرفیتی ست ــ که صادقانه بگوییم ــ اصلا نمیشناسیمش.
در چنین شرایطی، در وضعیتی که در طول همه این سالها یک برنامه مستمر از این دست را شاهد نبودهایم چطور باید انتظار داشته باشیم که در نخستین فراخوان انبوهی از مخاطب سرازیر سالن سینما شود. امید عبدالهی یکی از فیلمسازان با سابقه فیلم کوتاه در این مورد تحلیل بسیار کاربردی و جذابی دارد. او معتقد است برای به دست آوردن مخاطب باید هزینه پرداخت کرد. هزینهای که گزافتر از تقویت توان تولید فیلمهای با کیفیت و حتی تبلیغ برای جذب مخاطب است. هزینهای به مراتب گزافتر. در واقع بعد از خلأیی حدوداً پنجاه سال در زمینه اکران فیلم کوتاه و بیتوجهی همیشگی تلویزیون به این مدیوم؛ مدیران، برنامهریزان و حتی فیلمسازان فیلم کوتاه باید هزینه خالی بودن سالنهای نمایش فیلم کوتاه را به جان بخرند. بله این خالی بودن در فرآیندهای زمانی کوتاه و میان مدت هزینهای است که باید پرداخت شود. اینجا باید از مدیران گروه هنر و تجربه سؤال کرد که آیا زمان دو سال برای یک فرآیند فرهنگی زمان زیادی است؟ آیا تحمل کردن سالنهای خالی فیلم کوتاه به مدت دو سال کافی بوده؟ بله مخاطب فیلم کوتاه بسیار اندک و کمشمار است. اما از میان برداشتن و کمرنگ کردن سالنهای نمایش فیلم کوتاه به نتیجهای جز از دست رفتن همین مخاطب کم شمار منجر خواهد شد؟ در چنین شرایطی که سینمای ایران در عرصه جهانی دوباره جان تازهای گرفته و دوباره شاهد افزایش توجه مردم به سینما هستیم، مهمترین راهکار ممکن به جان خریدن این هزینه گزاف، تقسیم کردن آن در بین همه گونهها و اقشار جامعه سینمایی، تداوم فرهنگسازی و تبلیغات و در نهایت صبور بودن است. تبعید کردن نمایش فیلم کوتاه به سالنهای غیر استاندارد خانه هنرمندان و ساعات مرده با این توجیه که فیلم کوتاه مخاطب ندارد اتفاقی است از روی بیتدبیری و ناتوانی در درک مدیوم. پیشنهاد برای اختصاص سالن واحد برای نمایش فیلم کوتاه پیشنهادی معقول است اما نه سالنی غیر استاندارد و به دور از بدنه اصلی اکران سینما. اینجا تجربه سینما رفتن را چرا باید نادیده بگیریم؟ چرا باید فیلم کوتاه اسماً در سینما اکران شود اما سالن اکرانش سالن سینما نباشد؟ در واقع فیلمسازان فیلمهای سینمایی و پرفروش و برنامهریزان اکران سینما و سینماداران باید متوجه این ماجرا بشوند که اختصاص تنها یکی از سانسهای خوب در سالنی استاندارد بخشی از همان هزینه گزاف است که به گردن آنها سنگینی میکند. هزینهای که مهمترین وزنه در تربیت مخاطب برای به تماشا نشستن فیلم کوتاه است. ما قبول میکنیم که بخش مهمی از فرآیند کاری این دوستان جنبه تجاری دارد اما چرا آنها نباید بپذیرند که بخش کوچکی از تجارتشان جنبه فرهنگی دارد؟
گروه هنر و تجربه در دو دوره اکران اخیر فیلمهای کوتاه به میزان ملموسی توجه، تبلیغ و تولید محتوا در خصوص فیلم کوتاه را کاهش داده است. این کاستن تا حدی رسیده که دیگر حتی خبری در خصوص برنامه جدید فیلمهای فصل تازه اکران منتشر نشد و تنها برنامه نمایش فیلمها روی وبسایت هنر و تجربه قرار گرفته است. هنر و تجربه صاحب مجلهای ست که به زحمت چند شماره یک بار مطلبی راجع به فیلمهای کوتاه اکران شده در مجموعه خودش منتشر کرده است. مطالبی که خارج از ارزش محتواییشان حتی در صورت حضور در شمارهای، بسیار کم تعداد و البته کوتاه هستند.
هنر و تجربه قرار است مسیری باشد برای در دسترس قرار گرفتن بخشی از سینمای ایران که طبعاً موجب بیمهری دلالان و هوچیگران سینما ست. گونهای از سینما که در اشکال مختلفش ــ فیلمهای بلند، مستند و کوتاه ــ اتفاقا سرزندهتر و پویاتر است. در این بین همه میدانیم که این جنس از سینما در هر کجای دنیا هم که باشیم تعداد مخاطبان کمتر اما جدیتری دارد. حالا چه شده که داریم با آگاهی به تمامی این زوایا همین تعداد مخاطب را نیز دستهبندی میکنیم و دسته کوچکتر و در نتیجه کم درآمدترش را مورد بیمهری قرار میدهیم. بیایید باور کنیم که اکران فیلم کوتاه پدیده تازهای ست و فیلم کوتاه در مواجهه با مخاطب سینما پدیدهای حتی تازهتر. بیایید باور کنیم که برای به دست آوردن هر چیزی باید هزینه کنیم و صبور باشیم. کار هنر کجا با تعجیل و زیادهخواهی پیش رفته است. سیاستگذاران هنر و تجربه خود از جنس همین سینمای با حوصله هستند، حالا چه شده که در مرحله توجه کردن به این گونه بسیار مهم سینما و فیلمسازانی که بدنه سینمای جریان اصلی فردای این کشور را خواهند ساخت اینقدر کم حوصله رفتار میکنند؟ «خواب تلخ» هنوز بعد از ۱۲ سال چنین سرزنده است. حالا بد نیست چند سالی بیشتر سرزندگی و پویایی فیلم کوتاه را عرصهای فراهم کنیم تا شاهد حضور مخاطبان پرشمار در سالنهای آن باشیم. آن هم در آیندهای نه چندان دور اما مطمئن، ساخته شده و فرهنگسازی شده. فرهنگ در تمام ابعادش پیکرهای ست که با حوصله از سختترین سنگهای زمان تراشیده میشود!
فیدان در شبکههای اجتماعی