فروپاشی همه آن چیزی که در آن لحظه، در آن ناگهان برای او معنا مییابد. همانقدر سرد و سخت و سنگین، انباشته در لاشه بخش مهمی از درد و رنجی که کشیده و همزمان… پیکره تمامی آنچه بعد از این به سختی و سنگینی خواهد زیست. نه در حضور دیگران و نه در پیشگاه امری کلان چون قانون، او باید در مقابل خودش… رو در روی خود فروبپاشد (سونیا سنجری ــ روتوش).
هر آنچه در بیرون است اجتناب ناپذیر و حتمی است. نه گریزی از آن هست و نه چارهای برای تغییرش. در این کلنجار ناتمام و ناامید با هر آنچه امری بیرونی ست، تنها چیزی که برای او باقی مانده، تنها روزنه امیدش، گریختن به درون است. به جهان امن شخصی. به راهی نامناپذیری که آغشته به همین روزمرگی است اما التیام بخش است و آسوده. او دوام میآورد چون قدرت جستن و کشف این روزنه را دارد (کتایون سالکی ــ آرام).
گذشته همین جاست… حی و حاضر و فریب فراموش پذیر بودنش آشکار شده. حالا او ست و همه آن چیزی که چند سالی است از آن فرار کرده. آن هم در هیبتی جدید. شاید بیش از هر حس دیگری شگفتی از تازگی و طراوتش است که به حیرت وا میداردش و لمسش میکند. حالا کرخت و بیحرکت باید دوباره همانی باشد که بوده و خواهد بود، اما تا دیروز، تا همین چند دقیقه پیش خوش خیال… فکر میکرده که دیگر نیست. (نوید محمد زاده ــ نوار ویدئو).
عبور از مرز جهان زیبای خیالی به بیرون واقعی… هرگز به صلح و صفا ممکن نبوده. بی رحمی میخواهد و خرد کنندگی. شاید بارها در قبال خودمان و دیگران چنین کرده باشیم. یعنی بی رحم بوده باشیم و ناگهانی. اما در مواجهه با عزیزترینش چه باید بکند؟ شاید از خرد کردن گریزی نباشد اما این بار خودش هم خرد خواهد شد. این را باید پذیرفته باشد! (ندا جبرئیلی ــ سبز کله غازی).
هر آنچه میکند، هر آنچه میخواهد، حتی میتوان گفت تمام کالبدش پر است از هوس دست یافتن. سر این هوس هم هر نوع قماری که لازم باشد به جان میخرد. و شاید همان هوس ناب و تمام ناشدنی هم باشد که او را به پایبند بودن وا میدارد. در واقع قوانین بازی بخشی از هوساند نه بازدارنده آن. حالا با این هوس که ناخواسته از او میطراود باید زندگی کند، باید تن بدهد، جان بدهد (بهزاد دورانی ــ قمارباز).
ایستادن در میانه بزنگاهها و تلاش برای بازی نقشی که چندان هم علاقهای به آن ندارد. اما وقتی برادر عصیان میکند و خانواده آشفته میشود پذیرفتن نقشی تازه برای او و برای هر کس دیگری شاید امری اجتنابناپذیر باشد. در نهایت هم همیشه باید کسی باشد که میماند و تاب میآورد. هر چند که بیش از دیگران هوای رفتن و رها شدن داشته باشد. حالا اینجا و در این لحظه او مصادقی است از فروخوردن هر آنچه خواستنی و ناخواستنی است. (مهسا علافر ــ چهارنفره).
خودش کجاست و آن دیگری کجا؟ اساسا آن دیگری حالا در دایره قرار گرفته در مواجهه با دیگر دیگران پیرامونش کجا قرار دارد؟ و در این بین آن چیزی که آن را به انسانیت و از خود گذشتگی معنا میکنند دقیقا چیست؟ این همه در کنجار با خواستگاه فرهنگی خودش و اطرافیانش چه شکل و شمایلی به خود میگیرد. اما مهمتر از همه اینها او به حکم یک دانای کل در این وضعیت محبوس است. پس باید مجادله کند و به هر جایی که میتواند دست بیاندازد. (هادی حجازی فر ــ نسبت خونی)
توصیفهای بالا (به عنوان نمونههایی از یک پدیده گستردهتر) عینتهایی هستند که با حضور موثر بازیگران فیلمها از متن و از کارگردانی برآمده و در من مخاطب رسوخ کردهاند. عینیتهایی که اگر نگوییم به تنهایی… حتما بخش مهمی از توانایی فیلمها را باعث شدهاند. بازیگر دقیقا اینجا میایستد. او به عنوان یک مفسر و حتی یک مترجم متن را به تصویر تسویه میکند. به عنوان پیش قراولان مدیوم سینما این بازیگران هستند که از دیرباز عینیت زندگیها در سینما بودهاند. و افسون سینما هم همین است… زندگیهایی که ما همانطور می خواهیمشان یا همانطور می توانیم بپذیریمشان.
در مورد مسئله امروزمان. یعنی مستقل و ثابت شدن جایزه بازیگری در جشنوارههای فیلم کوتاه باید به یک نکته کلیدی و مهم اشاره کنم. شاید پنج سال قبل چنین مسئلهای اساسا مطرح نبود. اینکه بازیگران جایزه خودشان را داشته باشند. واقع بین باشیم و قدردان حضور موثر اما موردی بازیگران عزیز در آثار سالهای گذشته… فیلم کوتاه ما در مسیر رسیدن به هویت مستقل خودش در دو یا نهایت سه سال گذشته است که مشخصا به اهمیتِ کیفیتِ حضور بازیگران آگاه شده است. امروز بر خلاف سالهای سپری شده، متنها با تکیه بر کیفیت بازی بازیگر نوشته میشوند و میزانسنها با توجه به رفتار بازیگران طراحی میشوند و در نهایت کیفیتشان را چشم انتظار مهارت آنها میمانند. یعنی فیلمنامهنویس، کارگردان، فیلمبردار و تدوینگر روی حضور بازیگر حساب ویژهای باز کردهاند، درست مانند آن چیزی که پسوند «حرفهای» ایجاب میکند. فیلم کوتاه حرفهای. حالا ما با فیلمهای کوتاهی مواجهیم که اساس تاثیرگذاری و کیفیتشان را مدیون بازی و حضور بازیگرانشان هستند. حالا قائده… قائده سالها قبل نیست. حالا بازیگرها و کیفیت بازیها از مواردی موردی به یک اکثریت رسیدهاند. و چقدر خوب.
(داخل پارانتز اما به این مورد اشاره کنیم که مقوله طراحی صحنه و لباس، گریم، جلوههای ویژه و… به دلایل مختلفی همچنان در حد موارد موردی هستند. نمونههای درخشانی را شاهد هستیم اما در انبوه حدودا دوهزار فیلم کوتاه ساخته شده در سال و بگوییم صد تا دویست فیلمی که به لحاظ کیفی وارد چرخه جشنوارههای ما میشوند هنوز اندک هستند تعداد فیلمهایی که این بخشهایشان حائز توجه و تقدیر باشند و وجود بندی با عنوان اختیار داوران جشنواره برای تقدیر از چنین مواردی فعلا کافی به نظر میرسد. تا اینکه در آینده مسیر حرفهای شدن ما را به سمت جوایز ویژه این بخشها هم ببرد. و چه آینده زیبایی باشد چنین آیندهای)
اما در وضعیت کنونی ما با جشنوارههایی مواجهیم که ساختار آنها در دورانی شکل گرفته که با وضعیت و شرایط کنونی ما متفاوت بوده است. پس باید این توان و جسارت را در خود داشته باشیم یا به دیگران ببخشیم که ما، شما، همه میتوانند قوانینی را که خودشان برای راحتی و نظم خودشان وضع کردهاند را در صورت نیاز و به اقتضای زمانه تغییر داده یا به روز کنند. واقعا مواجه شدن با این توضیح که اساسنامه یا قانون اجازه چنین تغییری را به ما نمیدهد برای من و بسیاری دیگر غیر قابلپذیرش است. این چه قانونی است که از ما و از اراده جمعی و تاریخی ما فراتر میرود؟ حالا و امروز ما میخواهیم که قانون آنچنان که به نفع همه «ما» ست تغییر کند. بحث هم بر سر مخالفت با یا محکوم کردن شخص یا اشخاص خاصی نیست. شاید این مسئله که همواره به دنبال شخصی هستیم که همه تقصیرها را بر گردن او بیافکنیم یا به محض ابراز شدن نقد و اعتراض و ندای تغییری خود را مخاطب موارد ذکر شده بپنداریم به ناخودآگاه جمعی و تاریخ فرهنگی/سیاسی/اجتماعی ما باز میگردد. پس حداقل در این یک مورد چنین فرضی را کناری بگذاریم و بدانیم که خطاب چنین پیشنهادها و آسیبشناسیهایی تمام متوجه ساختاری است که اتفاقا به درستی شکل گرفته اما در زمانه خودش. حالا ما آدمهای زمانه امروزیم و نیازداریم ساختار خودمان را بنا نهیم.
واقع بین باشیم، وضعیت فیلم کوتاه ما نه مانند گذشته بیخبری بازیگران سینمای بلند را همراه دارد و نه با توجه به موفقیتهای متنوع و بیشمار این روزهایش و روند رو به رشد رسانهای شدن اخبارش، نگاه از بالا و تحقیر آمیز حرفهایها را، پس ترس ما از بازیگران سینمای بلند برای چیست؟ جایی برای ترسیدن نیست مگر مواردی که از مدیریت ضعیف پروژه ناشی شود. جدای از این در همین چند ساله هم بازیگران شناخته شده و دغدغهمند به خوبی نشان دادهاند که در صورت وجود متنی خوب و کارگردانی قابل اعتماد با حداقل دستمزد و حداکثر توان در فیلمهای کوتاه هم نقش آفرینی میکنند. پس به نظرم این نگرانی اساسا دیگر مطرح شدن ندارد که آنها میآیند و ما را میخورند! حتی در مرحله رقابت هم حضور بازیگر با تجربه سینمای بلند در رقابت با بازیگران حالا بگوییم جوانتر و کم تجربهتر فیلم کوتاه (خلاف این مورد را بارها دیدهایم) هم حتما محلی از اعراب ندارد. نه از عرصه سازنده رقابت و یادگیری ناآگاهیم و نه حتی کنار رفتن اصولی چون استعدادیابی و تشویق جوانترها را احتمال فراموش شدن میدهیم. مطمئنا هم بازیگر شناخته شدهای که فیلم کوتاه را به عنوان بخشی از سینما و نه زائدهای از آن نگاه میکند هم به انتظار جایزه و دیده شدن اینجا نمیآید. یا حتی اگر جایزهای باعث مطرح شدن شخصی شود چه افتخاری بالاتر از این برای فیلم کوتاه و تاکید دوباره بر تواناییهای آن.
(پارانتز دوم را باز کنیم: در همین یک ماه و نیم گذشته از سال جدید دو فیلم کوتاه در کن داریم، یک فیلم کوتاه در ترایبکا، دو انیمیشن کوتاه در انسی، یک مستند کوتاه در ویزیون دورئل، یک فیلم و یک انیمیشن کوتاه دیگر در Short shorts، و چندین خبر خوب دیگر که در انتظار اعلام رسمی از سوی جشنوارهها هستند. همه این موارد را بیش از خود ما دیگران میبینند و اخبار این چنین بیش از جمعهای کوچکمان باعث افزایش اعتبار فیلم کوتاه در نزد دیگران میشود).
حالا در این بین برسیم به بازیگران حرفهای فیلم کوتاه، بازیگرانی که حرفهای بودنشان از توانایی و دقت نظرشان ناشی میشود نه صرفا از حضورشان در چند پروژه سینمایی. نامهایی که در بالا برشمردیم در کنار بسیاری دیگر امروز همه بدنه سینمای ایران را و با کمال افتخار بدنه رونشفکر و هنرمند سینمای بلند ایران را متوجه خود کردهاند. این یعنی استعدادهایی که فیلم کوتاه در حال پرورش دادن آنهاست بسیار پررنگتر از گذشته شده و به خاطر ماهیت مستقل و هنری فیلم کوتاه شاهد پرورش سینماگرانی هنرمند و فرهیخته در دامان فیلم کوتاه هستیم. هنرمندانی که با وجود ورودشان به عرصه سینمای بلند تعلق خاطر تحسین برانگیزی هم به فیلم کوتاه دارند چرا که فراموشکار بار نیامدهاند. حالا چه کسی میتواند منکر این ماجرا باشد که کنار کارگردانها، فیلمبردارها و تدوینگرها، این بازیگران فیلم کوتاه هم هستند که در این جریان حضور مشخصی دارند. پس چطور میشود تدوینگر و صداگذار و فیلمبردار فیلم کوتاه را دید و عضو صنف و گروه و عوامل فیلم کوتاه دانست اما بازیگر را از این ماجرا استثنا کرد. به کدام دلیل و منطق؟
بیایید کنار هم با آگاهی و احاطه به بالندگی فیلم کوتاه بیاندیشیم. از سهم خواهی بگریزیم و به سهمدهی برسیم. به دیده شدن «ما» فکر کنیم و به شخص و فرد و گروه و حتی صنف محدود نشویم. حرفهای بودن از عملکرد ما ناشی میشود نه از مقیاسهای عددی. فیلم کوتاه ما امروز به جایی رسیده که بازیگری در آن چنان مهم است که همه فیلمهای مهم دو سه سال اخیرش بدون حضور بازیگرانشان و ضعف در این مرحله به اینجا نمیرسیدند. مطمئن باشید.
فیدان در شبکههای اجتماعی