یادداشت حسین نمازی درباره فیلم کوتاه، بعد از ساختن نخستین فیلم بلند سینماییاش
سینمای کوتاه در کشورهای دارای صنعت سینما، یک سینمای مستقل محسوب میشود. یعنی فیلمساز فیلم کوتاه در این کشورها ازهرجهت تأمینشده و عموماً نیازی برای ورود به سینمای بلند در خود احساس نمیکند. فیلمساز و اساساً هر هنرمندی انتظار دارد از دو جهت تأمین گردد. اول اینکه اثر هنریاش بهخوبی دیده شود و دوم اینکه بتواند از طریق هنرش بهخوبی امرارمعاش کند. اگر این دو وجه در سینمای کوتاه ما نیز وجود میداشت قطعاً تعداد فیلمسازان فیلم کوتاهی که سودای ساخت فیلم بلند در سر میپرورانند بسیار کمتر از این بود. سینمای کوتاه در کشور ما هیچکدام از این دو وجه را بهدرستی با خود ندارد. فیلمساز فیلم کوتاه ما نه درآمدی از این راه میتواند داشته باشد و نه اثرشان بهخوبی در معرض دید عموم قرار میگیرد.
تعارف که نداریم! اساساً سینمای کوتاه ما که در آن کارگردان برای تأمین هزینه ساخت فیلمش از خودش مایه میگذارد و امکان بازگشت هزینه هم از طریق فروش و نمایش نزدیک به صفر است، بیشتر مجالی است برای رسیدن به سینمای بلند.
بهشخصه، بهعنوان فیلمسازی که هم فیلم کوتاه را تجربه کرده و هم فیلم بلند سینمایی ساخته، باید بگویم؛ ساخت فیلم کوتاه بهمراتب سختتر از فیلم بلند است. در فیلم بلند، کارگردان فقط وظیفه دارد فیلمش را کارگردانی کند و سایر موارد بدون اینکه ارتباطی به کارگردان داشته باشد از طریق گروههای دیگر در حال پیگیری و رفع مشکل است و گاه حتی کارگردان از موانع پیش روی پروژه مطلع هم نمیشود. اما کارگردان در فیلم کوتاه معنای دیگری پیدا میکند. کارگردان در فیلم کوتاه از تأمین هزینه تا پذیرایی و حمل و نقل باید وارد تصمیمگیری شود. عدم وجود تهیهکننده در فیلم کوتاه یکی از مهمترین مشکلات و معضلاتی است که در شرایط کنونی، مرتفع شدنش بعید به نظر میرسد. اگرچه در سینمای بلند هم معضل تهیهکننده بهوضوح دیده میشود و تهیهکنندگان عموماً سرمایهگذار یا رابط سرمایهگذار محسوب میشوند، اما وجود فرد یا سازکاری برای انجام امور تهیه فیلم، بار روانی قابلتوجهی را از ذهن کارگردان برمیدارد.
فیلم کوتاه برای دستاندرکارانش بسیار جدی ست اما عموماً از جانب کسانی که خارج از این حیطه بدان مینگرند چندان جدی گرفته نمیشود. جالب است که در سینمای بلند سخیفترین فیلمها عموماً بههرحال اکران و موردنقد و نظر قرار میگیرند و دیده میشوند اما فیلمهای کوتاهی که بهجرئت به لحاظ کیفیت میتوان بسیار بالاتر از بسیاری فیلمهای سینمایی رتبهبندیشان کرد، جایگاهی در نظر مخاطبان سینمایی ندارند.
نگاه فیلمسازان فیلم کوتاه به فیلم بلند باعث شده تا عموم این فیلمسازان در فیلم بلند به توفیق چندانی دست پیدا نکنند. فیلمسازی که سالها عادت کرده فیلم کوتاه مطابق با میل و نظر جشنوارههای داخلی و خارجی بسازد، نمیتواند بهیکباره وارد فضایی شود که کاملاً با فضای فیلم کوتاه متفاوت است. فیلم کوتاه ساختاری دوپردهای دارد و پایانی غافلگیرکننده. اما فیلم بلند با ساختاری سهپردهای به دنبال جذب مخاطب عام است و فیلمساز باید یکی از این مدیمها را قربانی دیگری کند. یعنی اینکه فیلمساز یا باید در ساخت فیلم کوتاه خط قرمزی دور جشنوارهها بکشد و مؤلفههای فیلم بلند را وارد فیلم خود کند و مشق سینمای بلند کند و یا باید این را بپذیرد که اگر در سینمای کوتاه موفق عمل کرده، با همان مؤلفههای فیلم کوتاه به دنبال موفقیت تمام و کمال در سینمای بلند نباشد. با یک جستجوی نهچندان عمیق در فیلمسازان فیلم کوتاه که فیلم بلند سینمایی هم ساختهاند به این نتیجه میرسیم که عموماً موفقیتهای گیشه و جشنوارههای مربوط به فیلم بلند مانند دوران فیلم کوتاه برایشان تکرار نشده.
در کلام آخر وقتی به دو مدیوم کوتاه و بلند سینما فکر میکنم متوجه میشوم سینمای کوتاه با تمام سختیهایش برایم بسیار دلچسبتر از سینمای بلند است و حالا دلم برای روزهایی که در نوجوانی سینما را مشق میکردم تنگشده. به نظرم سینما هیچگاه بهاندازه آن روزها برایم جدی نبوده.
فیدان در شبکههای اجتماعی