مصاحبه علی عسگری با وبسایت ایندیوایر
مصاحبهای از اِلیا مولو (Elia Molo)
ترجمه: خاطره کردکریمی
علی عسگری در بیستوشش سالگی به اروپا رفت تا در ایتالیا فیلمسازی بخواند اما داستانهایش همیشه در زادگاهش، تهران، ریشه دارد. او حتی وقتی مجبور بوده در اروپا فیلمبرداری کند، همواره پلی میان دو قاره پیدا کرده است. عسگری با داشتنِ فهرست بلندبالایی از جوایز و تقدیرها و به خاطر اولین فیلمِ بلندی که در راه دارد، قطعاً از آن دسته فیلمسازهایی است که باید زیر نظر گرفت. فیلمهای کوتاه او در بخشهای رقابتیِ جشنوارههای معتبری به نمایش درآمدهاند. در چهار سال گذشته، سه فیلمِ متفاوت او در جشنوارههای کن، ساندنس و ونیز نمایش داده شده است. این آثار، فیلمهای کوتاهِ صمیمی و جانگدازی هستند که در میزانسنی ساده و زیبا، زندگیِ کاراکترهایی را ثبت میکنند که برای کسب بهترین نتیجه از دلِ موقعیتهای ناگزیر، در تقلا هستند.
در «بچه» زنی فرزند نامشروعش را از پدر و مادرش پنهان میکند. تکتک قابها، به دردناکیِ مجموعه رویدادهای سادهشده برای کاراکتر جان میبخشد. در ایرانی که سانسور نقشی بزرگ در زندگیِ روزمره ایفا میکند، چنین تِمهایی هنوز میتواند بحثبرانگیز باشد.
در لوکارنوی امسال فرصت یافتیم تا با علی عسگری که در این دوره «آکادمی فیلمسازان» حضور دارد، درباره راهکارش در فائق آمدن بر سانسور و آنچه بهواسطه فیلمهایش قصد رسیدن بدانها را دارد، صحبت کنیم.
کِی تصمیم گرفتید فیلمساز شوید؟
همیشه به تماشای فیلم علاقه داشتم، در ابتدا کلاسیکهای آمریکایی، و بعدتر، وقتی هجدهساله شدم، فیلمهای اروپایی. با تماشای آنها، کمکم عاشق سینما شدم که در ورود به جهان فیلمسازی الهامبخشم شد. در آغاز در فیلمهای کوتاه و بلند دستیار کارگردان شدم. دستیار بودن به شما کمک میکند تا ازآنچه پشت دوربین رخ میدهد و چگونگیِ سازوکار سینما سر دربیاورید. وقتی مشغول تماشای فیلمی هستید، تنها آنچه را در قاب است میبینید اما پشت دوربین جهانِ دیگری است. بااینحال بعد از سه یا چهار فیلم، دستیاری تبدیل به شغلی میشود و دیگر آنچنان جذاب نیست. در این حین، حس میکنید نیاز است تا آن جهان را عمیقتر بکاوید. به همین خاطر است که تصمیم گرفتم مستقلاً فیلمهای خودم را بسازم.
شما سالهای زیادی را در اروپا به درس خواندن در رُم و شرکت در جشنوارههای مختلف گذراندید. آیا این مسئله تأثیری بر فیلمهایتان داشت؟
وقتی به اروپا آمدم، ۲۶ ساله بودم این بدین معناست که بیشتر خاطراتم از زندگی در ایران میآید: به همین خاطر است که برای فیلمبرداری اکثر کارهایم به آنجا برگشتهام. وقتی فیلمی میسازید، قصهای هم روایت میکنید که با فرهنگ و جامعهای که بهتر میشناسید مرتبط است. بعد از نقلمکان به اروپا، هنوز حس میکردم به آن فرهنگ و جامعه تعلق ندارم و زبان هم مشکل مضاعفی بود.
چه تفاوتهایی میان فیلمسازی آدمها در اروپا و در ایران توجهتان را جلب کرد؟
در اروپا، معضل اساسی در فیلمسازی پول است و شما باید منتظر تأمین هزینههای ضروری بمانید. معنای این امر این است که وقتی واقعاً پول دارید، باید فیلم بسازید؛ بدین ترتیب ممکن است ایدههای منحصرتان [در این فرآیند] دیگر به همان تازگی یا خوبی که پیشتر بودند، نباشند. از سوی دیگر، در ایران بزرگترین معضل، سانسور است. ایده شما باید از فیلترهای بسیاری بگذرد و در پایانِ این فرآیند، احتمالاً همان چیزی که در ابتدا بوده نخواهد بود. اغلب این تغییرات در فرآیند نوشتن ظاهر میشوند که طی آن به راههایی میاندیشید که فیلمتان پیرو قوانینِ نانوشته سانسور باشد.
سانسور چطور بر شما و فیلمتان اثر گذاشت؟
همه میدانند که قوانین پایهای هست که باید برای پرهیز از سانسور در ایران به آنها احترام گذاشت. مثلاً نباید برهنگی یا آدمها را حینِ بوسیدنِ هم نشان داد. نباید درباره مذهب حرف زد. بااینوجود، چیزهای جزئیِ دیگری هم هست که ممکن است سانسورچی را به توقیف فیلم وادارد، و بااینکه فیلمهای من هیچگاه سانسور نشدهاند، هیچگاه هم در ایران به نمایش درنیامدهاند چون من همیشه دقیقاً همان کاری را کردهام که میخواستم.
سوژههای فیلمهای کوتاه شما همگی از جامعه رانده شدهاند، مثلاً زنی که رازی دارد که نمیتواند برای پدر و مادرش عیان کند، زنی که در کشوری خارجی از سرطان رنج میبرد، مردی اچآیوی-مثبت که درمان نمیشود و غیره. آیا این مسئله تِمی است که مایلید به کار روی آن ادامه دهید؟
برخی فیلمسازان به ژانرهای خاصی گرایش دارند مثلاً درام یا کمدی. علاقه من در عوض، به تصویر کشیدن شرایط انسانیِ افرادی است که زمینه اجتماعی مشخصی دارند. این روزها، بیشترِ مردم واقعاً به آنچه اطرافشان میگذرد وقعی نمیگذارند، و من دلم میخواهد درد، غم و عواطف آدمهای دیگر را با احساساتِ شخصی خودم نمایش دهم. برایم بسیار مهم است که تماشاچیان را با آن حسی که انتظار دارم داشته باشند، تنها بگذارم.
فکر میکنید بهعنوان فیلمساز چه تأثیری میتوانید بر تصویری که از ایران در خارج از آن وجود دارد، داشته باشید؟
در تاریخ سینما، سیاستمداران و دیگر مردمان تأثیرگذار همواره از قدرت فیلمها آگاه بودهاند. مثلاً موسولینی Cinecittà را بنیان گذاشت که یکی از بزرگترین استدیوهای اروپایی در آن زمان بود، و همین اتفاق در روسیه و دیگر نقاط جهان هم افتاد. از فیلم بهمثابه پروپاگاندا استفاده میشد، همانطور که همه میدانند، فیلمها ابزار خوبی برای دستکاری افکار عمومیاند. بزرگترین جشنوارههای فیلم سیصد هزار شرکتکننده دارند که حتی نمیشود آن را با قدرتِ این رسانه که قادر است به تمام کشورها سرک بکشد، مقایسه کرد. بااینحال، هنوز فکر میکنم محتمل است که در جایگاه یک فیلمساز، آنچه را واقعاً در کشورتان میگذرد نشان دهید و افکارتان را به تماشاچی منتقل کنید.
برنامهتان برای آینده چیست؟
در حال حاضر از اعضای سینهفوندسیونِ کن هستم و در آنجا مشغول نگارش اولین فیلمِ بلندم هستم. برنامه دارم که در ژانویه فیلمبرداریاش را آغاز کنم. برخی از عناصر مشترک فیلمهای کوتاهم- مشخصاً سوژه و ساختار- در این فیلم هم به کار گرفته میشوند.
فیدان در شبکههای اجتماعی