*[i] *[ii]
یا چطور با بودجه کم فیلم بسازیم
تالیف و ترجمه: عطا مجابی
یکی از فیلمهای محبوب من از «راجر کورمن[iii]» فیلمی است به نام: «مردی با چشمان اشعه ایکس». قصه فیلم نوعی اقتباس مدرن است از «دکتر فاستوس»، و طی آن مرد دانشمندی برای رسیدن به موفقیت دست به ریسک میزند و داروی ابداعیاش را روی خود امتحان میکند. به این ترتیب همچون فاستوس هویت انسانی خودش را از دست میدهد و از اوج منزلت، به جانوری شوم تبدیل میشود و سقوط میکند. این کهن الگوی جذاب استعارهای است از هنرمندی که برای کسب قدرت و شهرت، اندیشهاش را میفروشد. اینچنین است که واژه هنرمند مستقل واژه محترمی محسوب میشود و به گمان بسیاری هر تلاشی در راه آن شایسته تقدیر و احترام است.
اما سوال اساسی این است: فیلمساز مستقل کیست؟ اساسا وقتی از استقلال حرف میزنیم، «استقلال از چه چیز» مد نظر ماست؟ از ارگانهای دولتی؟ از سفارش دهندگان؟ از جشنوارهها؟ یا شاید «ضد جریان» بودن معنای مستقل بودن است؟ مقصود هر چه باشد به گمان من «پولهای مزاحم» آفتهای اساسیای در همه جای دنیا محسوب میشوند. پولهایی که بیلی وایلدر در یکی از مصاحبههای معروفش آنها را به فیلمسازها توصیه میکند، همیشه هم مفید نیستند. پولی که به فیلم تزریق میشود معمولا محدودیتها و ایضا مضراتی هم دارد. پس چاره چیست؟
کاهش دادن هزینهها یکی از لذت بخشترین، خلاقانهترین و البته کاربردیترین راههاست. بسیاری از استعدادیابهای هالیوود ملاکشان «تخمین بودجه ظاهری فیلمها و قیاس آن با واقعیت» است. «راجر کورمن» اگر توانست «۱۰۰ فیلم در هالیوود بسازد و پشیزی از دست ندهد»[iv] علتش در گام نخست تواناییهای او در کاهش هزینههای تولید فیلمهایش بود. اگر تارانتینو و رودریگوئز امروزه در سطح اول هالیوود فیلم میسازند، نتیجه عدم تناسب «کیفیت بالا و بودجههای ناچیز» فیلمهای نخستشان است.
به شخصه بسیاری از فیلمسازان فیلم کوتاه و بلند را میشناسم که توصیههای این مقاله را بر اساس کسب تجربه و یا به شکل غریضی به کار برده و میبرند. ولی گردآوری تمام آنها در یک نوشته. در شرایطی که رقابت برای جذب سرمایه هر روز سختتر و هزینههای تولید افزایش پیدا میکنند؛ میتواند سودمند باشد. بهتر است تلاش کنیم مستقل بودن را قدر بنهیم و با حفظ اصول حرفهای، آثار خلاق و استاندارد بسازیم.
این نوشته از گردآوری چهار مقاله[v] و همچنین تجربیات ناچیز من به عنوان یک فیلمساز کوتاه و فیلمدوست حاصل شده است و امیدوارم مفید باشد.
به داستانتان بچسبید
هیچکس نمیتواند در برابر یک داستان خوب مقاومت کند. اگر داستان شما روی پرده وجود داشته باشد و بر مخاطبانتان اثر کند، کسی چه اهمیتی میدهد که با چه بودجهای آن را ساختهاید؟
درام چهار عنصر اصلی دارد:
الف. کاراکتر
ب. طرح و توطئه
ج. کنش و دیالوگ
د. موضوع و مضمون
نکته این است که یک داستانگوی خوب این چهار عنصر را چنان با هم ترکیب کند که عناصر جداگانهای به نظر نرسند. وقتی یک نویسنده به این مهم دست پیدا کند میتوانیم بگوییم که به فن داستانگویی تسلط پیدا کرده، البته لزوما این به معنای هنر داستانگویی نیست.
بر اساس داشتههایتان بنویسید
ارزانترین شکل ممکن فیلمسازی این است که بر اساس داشتههایتان بنویسید. کاغذی مقابلتان بگذارید و لیستی تهیه کنید از تمامی چیزهایی که آنها را رایگان در اختیار دارید. مثلا انباری خانه پدر بزرگ، یک لنگه کفش قدیمی، یک چوب بیسبال، یک صندوقچه قدیمی… با این کلید واژهها سعی کنید داستان هیجان انگیز و جذابی بنویسید که ارزش ساخته شدن داشته باشد.
اگر از عهده این کار بر بیایید دو کار بزرگ را همزمان انجام دادهاید:
۱. هزینههای تولید فیلمتان را به شکل چشمگیری کم کردهاید.
۲. استعداد خودتان را ثابت کردهاید.
لوکیشن
دو عنصر گران در تولید یک فیلم وجود دارد: دوربین و لوکیشن.
انتقال عوامل از یک لوکیشن به لوکیشن دیگر زمان و هزینهبر است. اگر بتوانید لوکیشنهای رایگانی داشته باشید و همچنین تعداد آنها را کاهش دهید (منظور اینکه اگر: در مرحله فیلمنامه از اصل «وحدت لوکیشن» استفاده کرده باشید، و یا: در مرحله تولید از یک جغرافیای واحد، لوکیشنهای داستانی متفاوتی بیرون بکشید) گام بزرگی برای کاهش هزینه فیلمتان برداشتهاید.
به لیست فیلمهای کم هزینه و برجسته چند دهه اخیر نگاهی بیندازید: «سگهای انباری» (تارنتینو)، «Clerks» (کوین اسمیت)، «She’s Gotta Have It» (اسپایک لی)، «Paranormal Activity» (اورین پلی)، «شب مردگان زنده» (جورج رومرو). این فیلمها همگی در یک نکته اشتراک دارند: تحدید[vi] لوکیشنها. در حقیقت این فیلمها از این ترفند استفاده میکنند که تعدادی کاراکتر را در یک لوکیشن دور هم جمع میکنند و آنها را به جان هم میاندازند. زمانی که چنین کاری انجام بدهید عملا مشغول ضبط یک نمایش خواهید بود. نکته مهم این است که یک نمایش ضبط شده اثری کسل کننده است. پس خلاقیت نشان بدهید، فیلمنامه «کملوکیشن»تان را (که یک نمایش صحنهای محسوب میشود) تبدیل به یک فیلم کنید. نتیجه چیزی میشود که در هالیوود آن را استعداد مینامند.
دوربین
انتخاب دوربینی که با فیلمنامه و بودجهتان تناسب داشته باشد هر روز آسانتر میشود. عناصر کلیدی در انتخاب دوربین را بشناسید و بر اساس نیازتان دوربین خود را انتخاب کنید. یک دوربین با رزولوشن و لتیتود[vii] متناسب با کار خود انتخاب کنید.
استفاده از دوربینهای عکاسی جدید و ارزان قیمت میتواند در بسیاری موارد هزینههایتان را به شکل چشمگیری کاهش دهد. همچنین استفاده از دوربینهای موبایل از سال ۲۰۰۴ بسیار باب شده. شروع این جریان تولید فیلمهای کوتاه ۱۵ ثانیهای بود که در حاشیه جشنواره ساندنس با همکاری نوکیا صورت گرفت.
همچنین در دورانی که شیفتگی عمومی نسبت به استفاده از دوربینهای گرانقیمت وجود دارد یکی از راههای پیدا کردن سبک و شیوه منحصر بفرد، استفاده از دوربینهای ارزان قیمت و از دور خارج شده است. اگر بتوانید قصهای را پیدا کنید که میشود آن را با دوربینهای ارزان روایت کرد، چه لزومی به استفاده از دوربینهای به روز هست؟ اگر میتوانید به دلیلی دراماتیک از دوربین هندیکم خانوادگیتان برای ضبط داستانتان استفاده کنید چرا باید پولتان را صرف تجهیزات گران قیمت کنید؟
از متریال آماده استفاده کنید
اگر آنقدر پول یا امکانات ندارید که هزینه ساخت دکور یا لباس یا حتی فیلمبرداری را بدهید شاید بد نباشد فکر خودتان را به کار بیندازید. به خاطر بیاورید که «راجر کورمن» چگونه سر صحنه پروژههای خاتمه یافته حاضر میشد و از پسماندهای دکورهای عظیمی که دیگر به درد هیچکس نمیخوردند برای پروژههای جمع و جور خودش متریال تهیه میکرد. به یاد بیاورید که «لِف کولشف[viii]» چگونه هنر فیلمسازی و تدوین را به هنرآموزان جوان و مستعدش بدون دوربین و نگاتیو یاد میداد. ما این قصه را بسیار شنیدهایم که در دوران پس از انقلاب اکتبر، زمانی که شوروی تحت فشار شدید اقتصادی بود، فیلمسازان مکتب مونتاژ با نگاتیوهای پوزیتیو قدیمی، دست به تجربه و ساخت فیلم میزدند. «جلوه ماژوخین[ix]» آیا یکی از همین ترفندها نیست؟ بد نیست بدانید امروزه هم میشود دست به چنین تجربیاتی زد.
ماده خام سینما: «نما» و «فکر» است، و اولی را لازم نیست حتی خود شما تولید کرده باشید. این ماده خام میتواند فیلمهای قدیمی خانوادگی باشد، یا فیلمهای آرشیوی، یا فیلم دوربینهای مداربسته محل کار دوستتان، یا حتی فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما (البته که لازم است مسائل مربوط به حقوق مولف و اشخاص را رعایت کنید).
صدا
نمایی از یک خودکار که روی کاغذ سر میخورد کافی نیست برای اینکه مخاطب را درگیر کند. صدای درست ضبط شده از لغزش آن خودکار روی کاغذ است که چشم و احساس مخاطب را هدایت و او را درگیر میکند. فیلمسازان حرفهای زمان زیادی را صرف بررسی و خلق صداهایی که در فیلمشان وجود دارد میکنند.
این یک حقیقت است که مغز ما عادت کرده تا تنها زمانی تمایل به دیدن چهره یک بازیگر داشته باشد که صدای او به گوشش رسیده و او را جذب کرده باشد. این امر در تدوین صحنههای گفتگو جزو نکات کلیدی محسوب میشود.
صدایی خوب و شفاف با افکتهایی جذاب سادهترین و ارزانترین راه برای شکل دادن به تصویر فیلمتان است، با این ترفند میتوان حتی فیلمهایی را که مادرتان با هندی کم گرفته را خوب جلوه داد.
تواناییهای خود را افزایش دهید
لزومی ندارد حین تدوین، فیلمبرداری (و غیره) درگیر بحثهای بیهوده با عوامل فنی و هنریتان بشوید: اگر دانش مناسب و کافی در زمینه کاری همکارانتان داشته باشید. شما باید پولی را که کنار گذاشتهاید صرف چیزهای مهم و اساسی کنید پس باید دانش فنی و سینمایی خود را هر روز بالاتر ببرید.
همچنین تسلط شما بر فنون سینما به شما این توانایی را میدهد که در شرایط بحرانی سریعتر تصمیم بگیرید، یا در صورت لزوم کاری تخصصی را خود شما انجام دهید و یا آن را با افراد کم تجربهتری که کار با آنها ارزانتر از معمول است کار کنید و یک فرآیند برد برد را تجربه کنید. استیون سودربرگ را به خاطر بیاورید که برای فیلمهایش معمولا خودش فیلمبرداری را انجام میدهد و از نام مستعار «پیتر اندروز» در تیتراژ استفاده میکند.
البته این بدین معنی نیست که در همه پروژهها میشود چنین رفتاری را پیش گرفت، هر پروژه روند خاص خود را دارد.
تا جای ممکن از نورهای طبیعی استفاده کنید
همانطور که پیش از این در رابطه با لوکیشنهای فیلمبرداری گفته شد، باید امکانات لوکیشنها را مدنظر داشت. خصوصا مساله نور در لوکیشنها مساله مهمی است، و میتواند به واسطه کاهش ابزار آلات فیلمبرداری به کنترل زمان و هزینههای شما کمک کند.
انتخاب لوکیشنهای بیرونی یا مکانهایی که نور به شکل طبیعی و کافی در آن فراهم باشد به شما کمک میکند تا از چیدمانهای سنگین نورها بپرهیزید. این به شما کمک میکند که سبک فیلمبرداری کنید و این هزینهها را کاهش میدهد.
این را به خاطر بسپارید: خلق تاریکی ارزانتر از خلق روشنایی است.
تا آماده نیستید فیلمبرداری را شروع نکنید
هیچ چیز آزار دهندهتر از این نیست که سر صحنه یک فیلم دقایق با ارزش را به دنبال یک «پیچگوشتی» بگردید. بیبرنامگی و آماده نبودن به هیچ عنوان قابل بخشش نیست، و به راحتی مانع پیشرفت کار میشود. مطمئن شوید که میدانید هر چیزی کجاست، و همه گروه در زمان و مکان درست حضور دارند. اگر برنامهریزی در توانایی شما نیست، آن را به شخص دیگری بسپارید.
دوستانتان نمیتوانند بازی کنند
این وسوسه همیشه وجود داشته و دارد که دوستانتان را دور هم جمع کنید و فیلمی بسازید که آنها در آن بازی کنند. البته که به خلاف انتظار معمولا کار به جاهای باریک میکشد، چرا که دوستان شما بازیگر نیستند. ممکن است آنها ساعتها با یک دوربین مقابل آینه خانهشان تمرین کرده باشند، اما آنها درباره بازی مقابل دوربین در صحنه فیلمبرداری چیزی نمیدانند. وقتی دوستانتان فکر میکنند که دارند خوب بازی میکنند، شما احتمالا چنان از بازی اغراق شده آنها شوکه شدهاید که نمیتوانید بدون به ریسک انداختن رابطه دوستیتان بازی آنها را هدایت کنید.
در عوض بهتر است فراخوانی بدهید و از کسانی که دورههای بازیگری گذراندهاند تستهای سفت و سختی بگیرید تا به این ترتیب بتوانید ترکیب خوب و درخشانی از بازیگرهای با استعداد و ناشناخته برای فیلمتان تهیه کنید.
اگر یک فیلمنامه خوب و مقدار کمی پول داشته باشید، میتوانید به یک مدرسه بازیگری یا چیزی مشابه آن مراجعه کنید. میتوانید از یک مشاور یا کارشناس استفاده کنید که پروژه شما را به سمت بازیگرانی هدایت کند که چنانچه فیلمنامهتان را دوست داشته باشند حاضر باشند بدون دستمزد یا با تخفیف بالا در فیلمتان بازی کنند.
لیستی از دوستانتان که میتوانند به شما کمک کنند تهیه کنید
پرداخت دستمزد به عوامل میتواند هزینه بر باشد، ولی اگر میتوانید دوستان/همکلاسیها/همکارانتان را به پروژهتان جلب کنید قطعا میتوانید هزینههای تان را کنترل کنید.
فقط این نکته را به خاطر بسپارید که «همانقدر برداشت میکنید که کاشته باشید». پس اگر صحنه ویژهای دارید یا مصاحبهای بسیار مهم، و یا اتفاقی کم نظیر که باید به شکل دقیق یا خاصی، اجرا یا فیلمبرداری شود، شاید لازم باشد یک حرفهای استخدام کنید که صدا یا تصویرتان را ضبط کند.
همچنین شما میتوانید مهارتهایتان را معامله کنید و در پروژه دیگرانی که برایتان کار میکنند همکاری کنید.
پیچ[x] کنید
به خلاف تصور عموم پیچینگ تنها آن جلسه رسمی پشت درهای بسته که در آن شما پشت یک تریبون و میز، با تهیهکنندگان و سرمایه گذاران ملاقات و آنها قانع میکنید نیست. اتفاقا مهمترین کارکرد پیچینگ در دیدارهای غیر رسمی است، جایی که شما متخصصین و هنرمندانی را که برای فیلم خود انتخاب و درباره آنها تحقیق کردهاید را به پروژهتان جلب میکنید. این فرآیند نه برای جلب سرمایه، که در جهت جلب توجه ایشان به شرکت در پروژه شما و همچنین کاهش دستمزد ایشان صورت میگیرد.
اما دقت کنید که پیچ کردن یک فرآیند خواهشگونه نیست، شما باید آنقدر ایده و قصه خوب و بکری داشته باشید، باید آنقدر جذاب، موجز و خالص باشید که طرف مقابل شما به عنوان یک متخصص آن را به درستی درک کند و به این وسوسه بیفتد که شرکت نکردن در این پروژه یعنی از دست دادن یک شانس ویژه.
با آدمهای با انگیزهای کار کنید که سلیقه مشترکی با شما دارند و مهمتر از آن این تمایل را دارند تا در فیلم شما مشارکت کنند. برای این افراد همیشه باید نکته با ارزشی در فیلم شما وجود داشته باشد. برای مثال یک بازیگر همیشه دنبال نقش متفاوتی میگردد که آن را ایفا کند، یک مدیر فیلمبرداری جوان و جویای نام به دنبال پروژه ای میگردد که کارگردان قابل اعتمادی پشت آن باشد، و امکان بروز تواناییهایش را داشته باشد.
البته توجه کنید که خیلیها در ابتدای کار و هنگام گفتگوی نخست اینچنین وانمود میکنند، مراقب باشید که دستتان در پوست گردو نماند. این انگیزه را با سپردن چند کار کوچک به آنها پیش از آغاز پروژه بسنجید.
فضای مفرحی بسازید
فیلمسازی در ذات خودش کار مفرحی است. البته که سختیها و پیچیدگیهای آن بر کسی پوشیده نیست، ولی شما هنر خلق میکنید تا از واقعیت کسل کننده خلاص شوید.
اگر بتوانید این را به خاطر داشته باشید و به سمت آن حرکت کنید راه هموارتری خواهید داشت. پروسه همکاریتان را مفرح کنید، آنوقت خواهید دید که تیم سازنده همه آنچه دارند را با شما به اشتراک خواهند گذاشت و برای پروژههای بعدی نیز در کنار هم خواهند بود.
منعطف باشید
یکی از مهمترین ترفندهایی که آدمهای موفق آن را به کار میگیرند این است: منعطف بودن!
جداول زمان بندی و لیست نماها در زمان فیلمبرداری قطعا کمک کننده هستند و بدون آنها نمیتوان کاری انجام داد، ولی همیشه مشکلات غیرقابل پیشبینیای هستند (مثل پارک غیرمنتظره یک خودرو در خیابانی که در آن مشغول فیلمبرداری هستید) که بی موقع رخ میدهند و ما به هر حال با آنها روبهرو میشویم. انعطاف و خلاقیت در تقابل با چنین مشکلاتی، آنها را به شکلی خوب و ارزان حل میکند.
دایرکتور باشید نه دیکتاتور!
یکی از عوارض ساخت پروژهها به طریق کمهزینه یا بیهزینه[xi] این است که قادر نیستید به عوامل خود دستمزد چندانی بدهید، اگر اصلا بتوانید پولی پرداخت کنید. این بدین معناست که شما با سلایق، امیال و منافع مشترکی که وجود دارد کار میکنید. در این وضعیت، خودخواهی خود را کنار بگذارید و تا جای ممکن منافع موجود را به اشتراک بگذارید.
این امر میتواند حس مشارکت و همراهی بیشتری را ایجاد کند و این حس را تقویت کند که همه اعضای تیم در مالکیت اثر شریک هستند، آن هم در حالی که پولی در میان نیست.
برای چه فیلم میسازید
چیزی که باید خیلی شفاف به آن جواب بدهید این است: شما چه کسی هستید؟ فیلمسازید؟ یک تولید کننده محتوا[xii] هستید؟ و یا یک ارتباطگر[xiii]؟
فیلمساز کسی است که فیلم میسازد به این امید که با فیلمش به فستیوالها سفر کند و احتمالا آدمهای استعداد یاب او را کشف کنند.
تولید کننده محتوا فیلمساز حرفهایی است که فیلمها را در گونههای مختلف داستانی یا مستند تولید کرده و بر اساس دقیقه پول دریافت میکنند.
ارتباطگر از نوع فیلمسازش، معمولا فیلمساز و تولید کننده محتوایی است که برای ارتباط با مخاطبین و جامعه هدفاش، از قدرت سینما بهره میگیرد. چنین فردی تلاش میکند در قالب صدا و تصویر و داستانی گیرا بر مخاطباناش اثر بگذارد.
لازم به گفتن نیست که ارتباطگر نیازمند تنوع در مدیومهای ارتباطی خود است و گونههای متنوعی را به کار میگیرد. از اپیزودهای دو تا سه دقیقهای موبایلی (موبایلیزود[xiv]) گرفته تا اپیزودهای اینترنتی. بازیها و اپلیکیشنهای موبایلی نیز شیوههای جذاب داستان گویی را فراهم، و کمک میکنند تا حین کسب درآمد محتوای مورد نظر در سراسر جهان مورد بحث قرار گیرد.
چیزی به نام شانس وجود ندارد
من معتقدم آنچه «شانس » مینامیم ترکیبی است از کارما[xv] و پشتکار. اگر پیگیری و صبر لازم را داشته باشید، موفقیت قطعا شانه شما را لمس خواهد کرد.
هیچ چیز قویتر
از یک فیلم خوب نیست. با استفاده از مدیوم سینما شما قادر خواهید بود بر زندگی آدمها
تاثیر بگذارید و آن را تغییر دهید. آدمهایی مثل شما هستند که میتوانند باعث تغییرات
شوند و دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند.
[i] تصویر راجر کورمن در پشت صحنه فیلم The Wild Angels که در سال ۱۹۶۶ با بودجه تقریبی ۳۶۰.۰۰۰ دلاری تولید شده و بیست برابر بازگشت مالی داشته است. بودجه معمول تولید فیلمها در زمان مشابه حدودا ۱۰برابر این مبلغ بوده است.
[ii] Low Budget
[iii]Roger Corman: او را سلطان فیلمهای کمهزینه خطاب میکنند. او افراد سرشناس زیادی را تربیت و به سینمای هالیوود معرفی کرده است. از جمله:
فرانسیس فورد کاپولا که صدابردار او بوده، جانتان دمی، جک نیکلسون، باگدانوویچ و .. همچنین رابرت دنیرو اولین نقش مهم خود را در فیلم Bloody Mama بازی کرده است که همین فیلم الهام بخش فیلم پدرخوانده کاپولا بوده است.
[iv] الهام از عنوان کتابی از او: چگونه صد فیلم در هالیوود ساختم و هرگز پشیزی از دست ندادم. ناشر: موسسه فرهنگی و هنری میعاد شکوفهها. ۱۳۸۵
[v] عناوین این مقالهها عبارتند از:
مقاله 7Tips for Low-Budget Filmmaking- Jourdan Aldredge-2017
مقاله ۱۰ Zero Budget Filmmaking Tips- Elliot Grove
مقاله ۱۰ Low Budget Documentary Film Tips-
مقاله How to Launch a Career In Filmmaking With No Money And No Connections- Sheikh Shahnawaz
[vi] محدود کردن
[vii] Exposure latitude: محدوده ای است که میزان حساسیت نوری و خطای ممکن در نوردهی را برای رسیدن به نتیجه مطلوب مشخص میکند. این اندازهگیری برای فرآیندهای دیجیتال و آنالوگ، یعنی میکرولیتروگرافی نوری یا عکاسی استفاده میشود.
[viii] Lev Kuleshov: فیلمساز روس و مبدع یکی از نخستین مدارس سینمایی جهان: مدرسه فیلم مسکو. سینمای مکتب مونتاژ روسیه وامدار نظریات اوست و برخی از فیلمسازان بزرگ این مکتب (از جمله ولادیمیر پودفکین) شاگردان او بودهاند. «جلوه ماژوخین» و «جغرافیای خلاقه» تنها تعدادی از تجربیات و دستاوردهای کولشف است که تقریبا در تمامی کتب تاریخ سینما و همچنین در مصاحبه معروف هیچکاک با تروفو ذکر آن آمده است.
[ix] Masjoukine Effect یا Kuleshov Effect
[x] Pitchicng: اصطلاحی که از بیسبال به سینما وارد شده و اشاره به پرتاب درست و صحیح توپ در دستان هم تیمی دارد، که ما به ازاء آن در سینما میشود: ارائه صحیح و شفاف ایده یک فیلم به شکل سریع و جذاب.
[xi] No-Budget or Zero Budget: فیلمهای بدون بودجه
[xii] Content provider
[xiii] Comunicator
[xiv] mobisodes
[xv] Karma: در هندوئیسم و بودیسم، به معنی زیستکار یا عملکرد فرد در زندگی است و این عملکردها ذاتاً و به طور خودکار نتایجی در این زندگی و زندگی بعد به دنبال دارند.بدین معنی که «هرچه بکاری، همان درو خواهی کرد»
فیدان در شبکههای اجتماعی