نوشته: الیوت گرو
ترجمه: مهلقا حسین
من بهعنوان کسی که بیش از ربع قرن تجربه در فیلمسازی و کار کردن در کنار سایر فیلمسازان و فیلمنامهنویسان دارد، میگویم که اغلب ترسهایی که از فیلمسازی یا نوشتن یک فیلم وجود دارد واقعی و منطقی است. در سالهای ابتدایی کار خودم در ریندنس، ترس من به من کمک کرد و هنوز نیز گاهی به کمکم میآید. ولی باید اعتراف کنم، مسائلی وجود دارد که فیلمسازان هرگز به آن اعتراف نمیکنند.
در این مورد من تنها نیستم، اغلب فیلمسازها میتوانند حداقل یکی دو مورد که باعث وحشتشان میشود را به شما بگویند و من در اینجا از ۵ مورد نام میبرم:
آیا من واقعا میتوانم فیلم بسازم؟
بسیاری از افرادی که من میشناسم زمان زیادی را صرف خواندن کتابهای مربوط به فیلمسازی، تماشای فیلمهای آموزشی یوتیوب و رفتن به سمینارهای پایان ناپذیر میکنند، و با این حال همچنان باور ندارند که میتوانند فیلمی بسازند و یا فیلمنامهای بنویسند.
آنها حتی سایر مهارتهای زیرشاخهای نظیر کار با دوربین، صدابرداری و کارهای مربوط به تولید را آموختهاند اما هنوز از خود مطمئن نیستند. فقدان اعتماد به نفس یکی از بزرگترین نابودکنندگان حرفه شماست.
اینکه در چرخه آموزش دیدن گیر کنید و از یک شیوه آموزش به شیوه دیگری منتقل شوید بسیار ساده است. ولی در نظر بگیرید که هیچ کس با نشستن در یک سخنرانی و یا خواندن کتاب، رانندگی را فرا نمیگیرد. شما دوچرخه سواری را با دوچرخه سواری، و فیلمسازی را با ساختن فیلم یاد میگیرید.
من یک هنرمند سمج هستم
تمام ما هنرمندان سمج را میشناسیم. کسی که بیوقفه تلفن میزند و ایمیل میفرستد تا مورد توجه قرار بگیرد. هیج چیزی بیشتر از چنین شخصی من را عصبی نمیکند ولی نکته عجیب این است که خود من بارها به عنوان یک هنرمند سمج شناخته شدهام. درواقع من وقتی که سماجت به خرج میدهم، از احساس ناامنیام کاسته میشود.
دنبال کردن و پیگیری مداوم یک بازیگر و یا عوامل فیلم ممکن است «مداومت» نامیده شود اما اگر بیش از حد ادامه بدهید، شما مانند یک حشره مزاحم شناخته خواهید شد. سماجت بیش از حد همچنین نشانهای از عدم امنیت و فقدان باور به خودتان است. چنانچه قصد دارید پیرنگ داستانتان را به سطح بالاتری از اجرا برسانید که نیاز به صبوری دارد، پس سماجت خود را تمام کنید. جهان خود را سرشار از انرژی مثبت نگه دارید و آنگاه میبینید که انرژی مثبت هم به سمت شما روانه خواهد شد.
یک توصیه عالی: اگر میخواهید مورد توجه قرار بگیرید در وبلاگهای مختلف کامنت بنویسید. اگر فقط ۱۵ دقیقه در روز را به این کار اختصاص بدهید به زودی به عنوان یک متخصص قابل اعتماد شناخته خواهید شد.
یک قانون طلایی: به جای آنکه تعقیب کنید، جذب کنید. تعقیب کردن کاری است که وقتی مردم از شما فرار میکنند انجام میدهید. تعقیب موجب میشود فرد مورد تعقیب به دنبال بهانهای برای سرپوش گذاشتن روی اشتباهاتش بگردد و باعث میشود که به دنبال راه میانبری برای فرار باشیم.
آیا دنبالکنندهای در شبکههای اجتماعی ندارید؟ نیاز نیست که بر اساس برنامههای زمانبندی شده پست بگذارید و یا از نرمافزارهای گران قیمت جذب فالوئر استفاده کنید. شما فقط شروع به حرف زدن با مردم کنید.
من فقط با داشتن تجهیزات جدید میتوانم کارم را انجام بدهم
من فیلمسازان بسیاری میشناسم که حرفهایی مانند «در حال پسانداز پولم برای خرید دوربین جدید هستم» را میگویند؛ و یا فیلمنامهنویسانی که باید از نرمافزارهای به روز و جدید برای نوشتن استفاده کنند.
این واقعا ساده است که توسط آخرین کمپینهای تبلیغاتی برای آخرین ویجتهای بازار گمراه شوید.
به عنوان مثال، اواخر سال گذشته من در دفتر کارمان در حال صحبت با زوران دلکوویچ بودم، کارگردانی هوشمندانه از عکاسیهایی که مدرسان ما در کلاسهای پایه سینماتوگرافی تدریس میکردند. به طور اتفاقی هنرجویی با دوربین ۱۷ هزار یورویی که پدر ثروتمندش به او داده بود وارد شد. او اعلام کرد که به خاطر دوربین آخرین مدل و گرانی که دارد میتواند عکسهای فوقالعادهای بگیرد. زوران به او گفت که عکسهای فوقالعاده توسط ذهن درست میشوند. ابزاری که رویا را تحقق میبخشد، چندان اهمیت ندارد.
نکتهای که میخواهم بگویم این است: اجازه ندهید که کمبود تجهیزات شما را آشفته و دلسرد کند. چرا که وقتی این اتفاق بیفتد شما در چاله خرگوشی به نام «من نیاز به این ابزار دارم» گرفتار میشوید.
من فقط برای پول درآوردن فیلم میسازم
اعتراف به اینکه من فقط فیلمم را برای اینکه پول در بیاورم میفروشم.
این یکی از ناخوشایندترین اعترافاتی است که فیلمسازان هرگز آن را بیان نمیکنند: این خیلی خوب است که یک فیلمساز و یا فیلمنامهنویس باشیم و پول هم در بیاوریم. مشکل از جایی شروع میشود که شما به جای آنکه شخصی که از تلاش و تفکراتش کسب درآمد میکند، به عنوان یک پولدوست طمعکار شناخته شوید.
این یک تله است که شما ممکن است وقتی ببینید پولی در کار نیست، اشتیاقتان را نسبت به پروژهتان از دست بدهید. این سرخوردگی کاملا روی روشی که شما پروژه را پیش میبرید اثر میگذارد و احتمالا موجب میشود رویاهای شما به صخرههای یک دریای مواج برخورد کنند و از هم بپاشند.
این که در زندگی واقعی، کار کردن در صنایع مربوط به خلاقیت به شدت رقابتجویانه است واقعیت دردناکیست. نقد کردن از این واقعیت آن را به درآمدزا نمیکند و برعکس.
هرکاری انجام میدهید، کاری باشد که دوستش دارید. آنگاه پول هم سرریز میشود. اگر با پول شروع کنید، میبینید که به زودی با سر زمین خواهید خورد.
من آنچه را که میسازم تماشا نمیکنم
صاحبخانه اجارهاش را آخر هر ماه میخواهد و لذا گاهی شما ناچار به کار کردن روی پروژهای هستید که از استانداردهای معمول شما به طرز غریبی پایینتر است. شاید شما در حال ساخت تبلیغ برای شرکت حقوقی هستید، یا در یک ایستگاه تلوزیونی گوشتها را برش میدهید، یا فیلمهای آموشی برای خیریه درست میکنید. شما میدانید که کارتان تمیز و مرتب از آب درآمده ولی هیچ ارتباطی به محتوای مورد علاقه شما ندارد. اما صاحبخانه شما راضی است، خب؟
و یا شاید شما از ارزشهای خودتان پایینتر هستید، هم از نظر بازاریابی کارتان و هم از این نظر که شما واقعا توانایی انجام چه کارهایی را دارید.
به خودتان اعتماد داشته ابشدی.
سخن پایانی
هنگام شروع به کار فیلمسازی، ترسیدن بسیار ساده و معمول است. نصیحت من این است که اجازه ندهید فیلمسازانی که سابقه بیشتری دارند شما را با خودستایی و غلو کردن درباره موفقیتهایشان بترسانند. آنها صرفا تلاش میکنند تا امنیت شغلی خودشان را حفظ کنند و مانند هر مهارت دیگری، هرچه بیشتر کار انجام بدهید آن کار برای شما سادهتر میشود.
بازار این کار بسیار شلوغ و پرجمعیت است. پیشرفتهای تکنولوژی به بسیاری از افراد موقعیت ساخت فیلم را داده است. این فیلمها موجب سرریز شدن بازار شده است. چالش این کار اکنون در پرورش دادن سبکی قدرتمند و متمایز است که هیچ کس به آن فکر نکرده است، اما همه خواهان آن هستند. اینها فیلمهایی هستند که ما تمایل داریم هر ساله در جشنواره خود نمایش بدهیم.
پدربزرگ من زمانی نصیحت خوبی به من کرد: به یادگیری ادامه بده، و آنچه را یاد میگیری انجام بده.
در عین دانستن این اعترافات به یاد داشته باشید افرادی هستند که به دنبال مهارت و استعدادهای شما میگردند.
فیدان در شبکههای اجتماعی