مقدمه:
حضور در جشنواره فیلم بوسان برای من و آرش رواده با فیلم کوتاه «باران آهسته میبارد» فرصت مغتنمی بود و خوشحالم با همه مشکلاتی که پیش از این در یادداشتهای قبلیم اشاره کردم در آن حضور یافتم؛ جشنواره در کشوری سراسر نظم که کار گروهی و نظم مثال زدنیش و تفاوتش با کشور عزیزمان را از همان صف بستن در فرودگاه میتوانیم مشاهده کنیم. گاهی بهتر است توپ را داخل زمین خودمان بیندازیم و خودمان را سرزنش کنیم.
بعضی موارد نه به مسئولی ربط دارد نه به زمین و زمان.
بگذریم؛
آکادمی فیلم آسیا: (AAF)
جشنواره بوسان نیز مثل برلیناله و فجر در کنار برگزاری و نمایش فیلمهای منتخبش؛ هرساله کمپ استعدادیابی و آموزشی را با ثبت نام و انتخاب از بین افراد واجد شرایط برگزار میکند؛ هر ساله بیست و چهار نفر به این کمپ مهم دعوت میشوند که زمینه تخصصی و تعداد افراد به شرح زیر است:
هشت کارگردان؛ هشت فیلمبردار؛ دو صدابردار؛ دو تدوینگر؛ دو طراح صحنه و دو تهیه کننده.
مدعوین وارد پروسه ارتباط مجازی، قبل از ورود به کمپ میشوند و در طول برگزاری کمپ به سرعت وارد سه مرحله اساسی تولید فیلم؛ یعنی پیش تولید؛ تولید و پس از تولید به شیوه کاملا حرفهای برای تهیه دو فیلم کوتاه در دو گروه مجزا خواهند شد. اساتید مختلفی در رشتههای سینمایی نیز هر ساله برای آموزش به هنرجویان دعوت میشوند که طبق رسم، یکی از آنها با نام استاد بزرگ، کل پروسه را رهبری خواهد کرد.از ایران سالهای گذشته استاد عباس کیارستمی و محسن مخملباف به عنوان استاد بزرگ و از اساتید کارگردانی و فیلمبرداری میتوان به حضور محمود کلاری و تورج منصوری در دورههای قبل اشاره کرد.
اساتید، پروژهها را در مدت سه هفته هدایت میکنند و هنرجویان این دوره برای جشنواره حائز اهمیت هستند و پس از پایان دوره نیز جشنواره مسیر این هنرجویان را پیگیری میکند.
مسعود سهیلی عزیز هم یکی از هنرجویانی بود که در سالهای گذشته در این کمپ حضور یافته بود و اکنون نیز برای گذراندن دورههای بلند مدت سینمایی در شهر بوسان حضور دارد. او لطف کرد و این اطلاعات را برای اشتراک گذاشتن با شما در اختیار من قرار داد.
امیدوارم سال آینده یکی از مدعوین این کمپ از عزیزانی باشد که به واسطه خواندن این متن ترغیب به حضور در آن شده است.
گشت و گذار در شهر:
خوشبختانه باتوجه به اینکه ما در گروهی به نام ایرانیان مقیم کره عضو شدیم و البته با جستجو در اینترنت به دنبال مکانهای دیدنی بوسان بودیم، در طول زمانهایی که فرصت داشتیم؛ به محلههای مختلف سر میزدیم؛ از معابد تا مراکز خرید.
به هرحال اگر قدرت خرید از کره جنوبی را دارید که قبلاعرض کردم بسیار کشور گرانیست به ای پارک و شینسگه حتما سری بزنید (بخش فروش اسباب بازیهای فیلمهای پرفروش برای من بخش جالب شینسگه بود).
به هر حال از همین جا باید کمال تشکر و قدرانیام را نسبت به لطف و ادب دوستان جدیدمان درکره جنوبی داشته باشم؛ سرکار خانم دکتر نرگس نعمتی بزرگوار که به شدت عالی انگلیسی صحبت میکرد؛ سرکار خانم فرناز پیراسته که برای بانی فیلم (که من طرفدارش هستم) هم مطلب مینوشت؛ سرکار خانم عاطفه گواهیان مهربان و جناب آقای امین زارعی عزیز..
امیدوارم اگر هر کدام از شما عزیزان به جشنوارهای در کره جنوبی دعوت شدید بتوانید از لطف دوستان بهرهمند شوید مخصوصا موقع نمایش فیلم که قوت قلبی است حضور هموطنان در کنارتان.
مهمانیهای شام:
جشنواره فیلم کوتاه بوسان تنها به شما هتل جهت اقامت میدهد و به یاد داشته باشید که وعدههای غذایی حتی صبحانه با شماست.
البته تقریبا هر شب شما در یک مهمانی با عنوانهای مختلف مثل «شب سفارت» یا «شب کارگردانها» و..دعوت هستید که علاوه بر صرف شام همانطور که بارها در یادداشتهای قبلی خدمتتان عرض کردهام میتوانید فیلمتان را به مدیران جشنوارههای دیگر معرفی کنید و از پیش، حضورتان را در جشنواره آنها قطعی کنید.
دانستن زبان انگلیسی و خوشرویی و خوش برخورد بودن از ملزومات ارتباط با مهمانهای دیگر است و فراموش نکنید از کشوری آمدهاید که برای سینمایش احترام زیادی قائلند؛ پس به هیچ عنوان خودتان را دست کم نگیرید و با اعتماد به نفس معرفی کنید.
روز دوم نمایش و همراهی ایرانیهای مقیم:
به خاطر تعطیلی آخر هفته خوشبختانه سانس نمایش فیلم من، یکی از شلوغترین سانسها بود و چون پیش از اختتامیه بود تقریبا تمام فیلمسازان دیگر هم در سالن حضور داشتند.
همراهی رفقای هموطن باعث دلگرمی ما بود و بعد از نمایش فیلم من و آرش برای پاسخ دادن به سوالها روی سن رفتیم.
حتما خاطرتان هست که در جشنوارههای دیگر نیز پس از نمایش هر فیلم با روشن شدن چراغها در صورت حضور کارگردان پنج الی ده دقیقه را به پرسش و پاسخ اختصاص میدهند.
نکته جالب در این جلسات این بود که به هر پرسش کننده بعد از سوالش هدیهای تحویل داده میشد.
به هر صورت با لطف فرناز برای ترجمه کار ما بسیار ساده شد و به سوالات تماشاگران پاسخ دادیم و پس از اتمام سانس به همراه بچهها به سالن بزرگی که در طبقه دیگر سینما بود؛ برای اختتامیه رفتیم.
پیش از اختتامیه:
سباستین دوست خوبم که اکنون برای جشنواره بوسان کار میکند، با خوشحالی به سمت من آمد و خبر به شدت عالی برگزیده شدن فیلم کوتاه «آرا» به کارگردانی یوسف کارگر را داد.
به قدری ذوق زده بود که در این چند سال اخیر سه بار ایران توانسته جایزه بزرگ جشنواره را که البته مبلغ نقدی ده هزار دلار را همراه دارد به دست آورد که ذوق من را چند برابر کرد. البته از این دوره جشنواره فیلم کوتاه بوسان یکی از جشنوارههای مورد تایید آکادمی اسکار است و فیلم کوتاه «آرا» با کسب این جایزه در واقع به آکادمی اسکار هم معرفی شد.
به هرحال قرار شد که با توجه به عدم حضور یوسف، من به جای او برای دریافت جایزه بروم و البته پیش از آن سباستین مرا به محل برگزاری اختتامیه برد تا توضیحات کارگردان اختتامیه را بشنوم. به آنجا رفتیم و مجریها و بقیه عوامل در حال تمرین برگزاری اختتامیه بودند. سباستین با توجه به اینکه در جلسه پرسش و پاسخ من شعری را به زبان پارسی خوانده بودم درخواست کرد بعد از گرفتن جایزه حتما شعری بخوانم و من هم که از هر فرصتی برای معرفی زیباییهای ایران استفاده میکنم؛ استقبال کردم.
اختتامیه:
خیلی زود پس از دو سخنرانی کوتاه در حدود دو دقیقه، مرحله اهدای جوایز آغاز شد و بلافاصله جوایز بخشهای مختلف خوانده شد؛ در طول مراسم من و بچههای ایرانی فکر میکردیم چه شعری باید بخوانم؛ به پیشنهاد بچهها متنی را آماده کردیم مبنی براینکه زبان پارسی زبان شعر و ادب و هنر است و پس از خواندن متن قرار شد آوازی نوستالژیک را برایشان بخوانم.
اسم فیلم کوتاه «آرا» به عنوان برگزیده خوانده شد و با یوسف هم تماس گرفتند و در عین حال ویدئوی ضبط شده او هم پخش شد.
روی سن رفتم و متن را خواندم و سپس اضافه کردم این آواز نیاز به ترجمه ندارد چون با قلب شما ارتباط برقرار میکند.
پس از اتمام آواز و تشویق حضار و در انتهای مراسم وقتی ابراز احساسات کسانی که حتی پارسی نمیدانستند را به آواز دیدم از پیشنهاد دوستانم خرسند شدم و همچنان معتقدم زبان فرهنگ راهگشای تمام مشکلاتی است که بین جوامع وجود دارد.
پایان:
مهمانی اختتامیه نیز در طبقه دوم یک کافه زیبا برگزار شد و یکی یکی دوستان فیلمساز خداحافظی میکردند.
ارتباطاتی که مطمئنم سالها ادامه پیدا خواهد کرد و این خداحافظیها موقتی است.
صبح زود به همراه آرش با شاتلی که جشنواره در اختیارمان گذاشته بود به فرودگاه بوسان رفتیم و به مقصد مالزی بوسان را ترک کردیم.هفت ساعت پرواز و سپس هشت ساعت انتظار تا پرواز مالزی به تهران و هشت ساعت دیگر هم پرواز کوالالامپور به تهران کاملا ما را از پا درآورد.
به هرصورت با همه سختیهای سفر؛ این بار هم با دستی پر؛ هم جایزه بزرگ برای یوسف و فیلم کوتاه ایران و هم ارتباطات خوب و گسترده بینالمللی دیگر؛ به کشور عزیزم بازگشتم.
حقیقتش، حضور آرش رواده در این سفر و همراهی او خاطره سفر را برای من دو چندان کرد.
در انتها از سایت فیدان و لطف همیشگی مخاطبانش سپاسگزارم و از شما میخواهم که ویدئوهای این سفر را در اینستاگرامم به آدرس saeednejati1895 مشاهده کنید.
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره بوسان – بخش اول
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره بوسان – بخش دوم
یادداشتهای روزانه سعید نجاتی از جشنواره فیلم بوسان ــ بخش پایانی
فیدان در شبکههای اجتماعی