پیش از مقدمه:
لطفا همین الان تصمیم جدی بگیرید برای اینکه زبان انگلیسیتان را به سطح خوب برسانید.
واقعا به جز این؛ هزینههایی که برای سفرهای خارجی برای رفتن به جشنوارهها انجام میدهید؛ آورده بسیار کمی برایتان خواهد داشت.
ارتباط با تهیهکنندهها؛ فیلمسازان دیگر و مدیران جشنواره با زبان انگلیسی دست و پا شکسته و زبان اشاره واقعا ممکن نیست.
مقدمه:
جشنواره اکس گراوند در شهر ویسبادن آلمان سی امین دوره خودش را از تاریخ هفدهم تا بیست و هفتم نوامبر سپری میکند و سعی من براین خواهد بود بیشتر اتفاقات این ده روز را برای دوستان عزیزم بنویسم.
درباره عوامل برگزاری:
این جشنواره هم مثل بقیه جشنوارههایی که با تلاش و همت و دغدغه مردم شهر سرپا شدهاند مملو از عواملی هست که بهصورت داوطلبانه در طول این ده روز برای جشنواره کار میکنند؛ از وکیل و دکتر و کارمند تا کارگر و فروشنده و خانهدار…
در تمام سفرهایم و آشنا شدنم با جشنوارهها واقعا رسیدن به استانداردهای برگزاری جشنواره در ایران عزیزمان وجود دارد اما توی یادداشتهای قبلیم هم عرض کردم دلم خیلی برای این میتپد که روزی همه جشنوارههایمان مردمی و با حضور خود مردم شهر برگزار بشوند و مردم جشنواره را جزو اموال شهرشان قلمداد کنند.
مدیران برخی جشنوارههای آلمان:
از جشنواره درسدن تا اکس گراوند تقریبا بیشتر مدیران در تمام این جشنوارهها حضور داشتند؛ البته که نه به عنوان مهمان ویژه (هیچکدامشان را در هتل ندیدم و هرکدام به خانه آشنایی رفته بودند) بلکه هر کدام گوشهای از کار را انجام میدهند و اگر آنها را نشناسید فکر میکنید یکی از مردم عادی شهر یا کارمند ساده جشنواره هستند که کار بلیط فروشی؛ جمع آوری لیوانهای پذیرایی یا کمک در پذیرایی مهمانهای خارجی را انجام میدهند.
ای کاش دوستان مدیر جشنواره در ایران البته با هزینه شخصی سری به این جشنوارهها بزنند و نسبتی که بین مدیر یک جشنواره و مدعوین و کارمندان و هنرمندان وجود دارد را از نزدیک ببینند شاید متوجه این موضوع بشوند که هزینههای آنچنانی برای دکور و تبلیغات راه حل مناسبی برای گرما و صمیمیت فراوان جشنواره نیست؛ راه حل خود ما هستیم (چقدر غر زدم… بگذریم)
یک شب فراموش نشدنی: دیوار یک پرده نمایش است
یک گروه معروف که حدودا ده سال پیش کار خود را اتفاقا با همین جشنواره آغاز کرده و حالا در جشنوارههای زیادی در دنیا این کار را با شعار دیوار یک پرده نمایش است را انجام میدهد حدود ده فیلم را روی دیوارهای شهر با کیفیت و صدای عالی برای مدعوین و هر کسی که به جمعیت اضافه میشد نمایش میداد و تجربه باور نکردنیای را برای تماشاگران خلق میکرد.
شاید بتوان این ایده را در جشنوارههای منطقهای خودمان به کار برد و مردم شهر را با فیلم کوتاه همراه کرد (نمایش روی دیوار خانه مردم) انتخاب دیوارها و محلهها و البته انتخاب فیلمها بر مبنای جایی که نمایش داده میشد نیز از نکتههای جالب این حرکت بود جشنواره بعدی این گروه در تایلند خواهد بود.
سینمای ایران:
در یادداشت اولم عرض کردم که به خاطر تعلق خاطر دو نفر از مسئولین این جشنواره که در گذشته با افرادی از ایران آشنا شده و خاطرات خوبی دارند و البته به خاطر حجم زیاد فیلمهای ارسالی از ایران (که برای آنها بسیار خوشحال کننده بود و میگفتند فیلمسازانتان ایدههای بی نظیری دارند) این جشنواره معتبر هر ساله یک بخش برای فیلمهای ایرانی اختصاص داده است…
امسال اسامی فیلمهای دعوت شده از قرار زیر هست:
«مردی که یادش میرفت نفس بکشد» به کارگردانی سامان حسین پور
«خوابگرد» به کارگردانی بهنام عافیت
«از حسکه با عشق» به کارگردانی محمد فراهانی
«۹۹۹۹۹۹۹۹۹» به کارگردانی کریم عظیمی
«حلزون» به کارگردانی محمد توریواریان
«استون» به کارگردانی بهرنگ دزفولی زاده
«رویای آشپزخانه» به کارگردانی آروین مدقالچی
بعد از کریم عظیمی عزیز؛ سامان حسین پور نازنین که قبلا با او آشنایی داشتم و محمد توریواریان که فیلمش در جشنواره اپن ایر هم بود اما نتوانسته بود حضور پیدا کند را ملاقات کردم و امیدوارم در ادامه جشنواره دوستان فیلمساز دیگرم به ما ملحق شوند.
روز بیست و دوم نوامبر ساعت پنج و نیم عصر در سینما مورنائو فیلمها به نمایش در میآیند که مفصل پس از نمایش فیلمها درباره آن خواهم نوشت.
روز دوم و سوم:
آغاز به کار جشنواره از ساعت سه و نیم بعد ازظهر هر روز است و فرصت مناسبی برای گشت و گذار در این شهر زیبا و البته پولدار…
البته در همین زمان هیات انتخاب فیلم کوتاه آلمان انتخاب سالیانه خود برای کتاب سال فیلم کوتاه آلمان به سینما کالیگاری میرفتند و با توجه به آشنایی من با یوتا ویله مدیر انجمن فیلم کوتاه آلمان از او خواستم اجازه دهد من نیز فیلمهای کوتاه آنها را ببینم و خوشبختانه پذیرفت.
درباره انجمن فیلم کوتاه آلمان:
این انجمن وظیفه تولید و آموزش ندارد و در زمینه معرفی سینمای کوتاه آلمان در جهان و برگزاری هفتههای فیلم در کشورهای مختلف و… فعالیت میکند.
سالیانه حدود دوهزارو پانصد فیلم در آلمان تولید میشود و توسط چهل و چهار موسسه که هرکدام حق انتخاب حداکثر پنج فیلم و در مجموع با همپوشانی چیزی در حدود دویست و پنجاه فیلم به این هیات معرفی میشود که از بین آنها یکصد فیلم برای چاپ در کتاب انتخاب میشود.
درباره این تولیدات:
بعداز دیدن فیلمها به این نتیجه رسیدم از لحاظ تکنیکی متاسفانه عقب هستیم (البته نتیجه غریبی نیست) و وقتی فیلمهای هنرجویان و یا حتی اولین فیلم بعضی فیلمسازان را میدیدم از نظر تکنیک و پست پروداکشن؛ جنس نور و تصویر و مخصوصا بازیگری و صدابرداری و صداگذاری به شدت دقیق و حرفهای عمل کرده بودند به این دقت نظر و حساسیت غبطه خوردم؛ اما به جد ایدههایی که در ایران به ذهن دوستان فیلمسازم میرسد ( و متاسفانه برخی از آنها به خاطر عجله در ساخت به هدر میرود) بسیار از برخی از فیلمهایی که دیدم جلوتر و سینماییتر هستند.
به هر صورت برای من دیدن فیلمهای آلمانی و چگونگی انتخاب آنها برای کتاب سال تجربه جالبی بود اما نکتهای که وقتی که دیدم هیات انتخاب کتاب سال بعد از اتمام کارشان در حال خدمات رسانی به مدعوین جشنواره پشت میز فروش نوشیدنی هستند و تعجب برانگیز بود از نیما پستا پرسیدم و جوابش این بود که هر کدام از آنها باید یک شب داوطلبانه این کار را انجام دهند حتی مدیر انجمن فیلم کوتاه آلمان!
بگذریم.
با نیما پستا:
اگر فیلمتان به این جشنواره راه پیدا کرد خوشحال باشید که با یک ایرانی مقیم ویسبادن هم کلام خواهید شد که گرما و طراوتش باعث میشود سرمای شهر را فراموش کنید و هر کمکی در توانش باشد برای مدعوین ایرانی انجام میدهد. نیما حدود هشت سال است با این جشنواره داوطلبانه همکاری میکند و خوشرویی و چهره مهربانش باعث دلگرمی ایرانیانی ست که به این جشنواره دعوت میشوند.
زحمت برگزاری جلسه پرسش و پاسخ برنامه ویژه سینمای ایران با اوست و البته با توجه به اینکه فیلم من (باران آهسته میبارد؛ محصول مشترک انجمن سینمای جوانان قم و شهرداری ازمیر ترکیه) در بخش فوکوس سینمای ترکیه قرار دارد و دو بار نمایش داده میشود نیما زحمت ترجمه آن جلسات را هم خواهد کشید.
شب:
سامان؛ من و محمد با اجازه صاحب سینما کالیگاری بعد از اتمام نمایش فیلمها وارد سالن شدیم و سامان به زیبایی با استفاده از پیانو قطعاتی را نواخت؛ سپس به سمت هتل حرکت کردیم…
متاسفانه ناپرهیزی کردم و سرمای شدیدی خوردم؛ توصیه میکنم حتما با خودتان لباس گرم و دارو همراه داشته باشید تا خدایی نکرده اگر سرما خوردگی پیش آمد مثل من مجبور به استراحت مطلق در هتل نشوید.
امیدوارم در برنامه ویژه ایرانیان بتوانم حضور داشته باشم.
پایان:
لطفا تصمیمی را که در ابتدای نوشتهام برای بهبود زبان انگلیسی گرفتهاید؛ بعد از اتمام نوشته عملی کنید…
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اکس گراوند آلمان – بخش نخست
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اکس گراوند آلمان – بخش دوم
یادداشتهای سعید نجاتی از جشنواره اکس گراوند آلمان – بخش سوم
فیدان در شبکههای اجتماعی