درباره گرانشدن فیلمها و ارزانشدن سینما
نوشته: هادی علیپناه
۱. همیشه دست مدیران در کار است
به تغییرات مهمی که مدیران سینمایی در چهار سال اخیر برای فیلم کوتاه در سر داشتهاند نگاه کنید: تعطیلی مدرسه ملی سینما، طرح تعطیلی کلیه دفاتر انجمن و کاهش قدر عملیاتی ستاد مرکزی انجمن (این طرح با مخالفت مدیران انجمن و برخی از چهرههای بانفوذ در مراحل مقدماتی بینتیجه ماند)، طرح امناییکردن انجمن سینمای جوانان ایران و سپردن مسئولیت دفاتر انجمن به ادارات ارشاد استانها (این طرح با اعتراض گسترده ۴۰۰۰ هزار نفر از فیلمسازان، مدیران و فعالان حوزه فیلم کوتاه بینتیجه ماند)، قطع کامل تولید فیلم کوتاه در ادارات حوزه هنری در سراسر کشور، قطع کامل تولید فیلم کوتاه در ارگانهای فرهنگی دیگر مانند انجمن دفاع مقدس و ادارات ارشاد استانها، مخالفت با هر نوع تغییری در ساختار اجرایی انجمن سینمای جوانان ایران و اخلال در روند تزریق بودجه به انجمن سینمای جوانان ایران (در هیچ سالی بودجه مصوّب انجمن سینمای جوانان ایران بهصورت کامل و منظم پرداخت نشده) و تحمیل سانسور گسترده و دیکته/اجبار مضامین مشخص به مدیران انجمن در تولید فیلمها.
درواقع انجمن از ابتدای شکلگیری خود هر سال باید موضوعات مختلفی را در تولیدات خود، بر اساس سیاستهای فرهنگی روز، در دستور کار قرار میداد. اما این مضامین هیچگاه به این شکلِ اجباری ــ که تمام تولیدات باید در قالب این مضامین باشد و لاغیر ــ نبود و انجمن میتوانست فیلمهایی با موضوعات دیگر را نیز تولید کند. اما در دو سال اخیر رفتهرفته این اولویتهای مضمونی به اجبار تبدیل شده، بهصورتیکه در یک سال اخیر انجمن دیگر چراغ سبز به فیلمهایی که موضوعی متفاوت داشتند نشان ندادهاست. بهروایتی، از هر ۱۰ فیلمنامه تصویبشده در شوراهای تولید انجمن فقط یک فیلمنامه، آنهم با اعمال تغییراتی، جهت پرداخت بودجه تولید امضای نهایی را از مدیرعامل انجمن دریافت کردهاست. در آخرین اقدام انجمن سینمای جوانان ایران ماههاست که واحد تولید خود را کاملا بهحالت راکد درآورده تا تکلیف تغییرات ناشی از منصوبشدن رئیسجمهور جدید مشخص شود. این نکته را هم در نظر داشته باشید که انجمن سینمای جوان بهدلیل ساختارِ فرسوده خود در بهترین سالهای خود فقط یکدهمِ بودجه دریافتی را صرف تولید فیلم کوتاه کردهاست.
این مقدمه بهخوبی نشان میدهد که مدیران سینمایی کاملا به مسئله تولید فیلم کوتاه بیعلاقه بودهاند و تمام تلاششان را در ایجاد هر نوع اخلالی در روند آن بهکار بستهاند. این اخلالها بهحدی است که اگر مقاومت جامعه فیلمسازان و فعالان این حوزه نبود، انجمن سینمای جوانان ایران خیلی زود به سرنوشت مدرسه ملی سینما دچار میشد.
در چنین شرایطی، مدیران سینمایی ما چرا باید توجهی به عوامل گرانی تولید فیلم کوتاه نشان بدهند؟ در بهترین شرایط اگر به آن دامن نزده باشند، از بروز این پدیده پنهانی خرسند بودهاند. در ادامه سعی خواهم کرد عوامل دیگر این روند را در بخشهایی جداگانه توضیح دهم. اما در تمامی این بخشها دست مدیران سینمایی و سیاستهای مخرب آنها، حتی آنهایی که در ابتدا با نیت خیر یا بهروزشدن با ابزار و روشهای تازه اتخاذ شدهاست، نمایان خواهد بود. در واقع مدیران ما اگر با نیت خیری دست به تغییری زدهاند، با بیتوجهی به آسیبها و نواقص آن طرحها در مواردِ متعددی به این وضعیت بیش از پیش دامن زدهاند.
۲. فیلمِ گران یعنی فیلمِ جایزهبگیر
در برگزاری جشنوارههای بزرگ و کوچکِ فیلم کوتاه و حتی عرضه و اکران فیلم کوتاه، همین مدیران بیش از پیش از فیلمهایی با بودجههای سنگین حمایت کردهاند و به همان نسبت فیلمهای کمبودجه یا آماتوری را نادیده گرفتهاند. استفاده از تکنسینهایی که صرفا به کیفیت فنی فیلمها توجه دارند و همچنین بهرهبردن از افرادِ ناآشنا با وضعیت کلی فیلم کوتاه، در مرحله انتخاب و داوری، از جمله سیاستهایی است که به فرهنگ «فیلمِ گران یعنی فیلمِ موفق» دامن زدهاست. در این مسیر متأسفانه جشنوارههای دانشجویی و صنفی نیز بیتوجه به عواقب چنین هیجاناتی با جشنوارههای دولتی همراهی کردهاند. دیگر بر هیچ فیلمسازی پوشیده نیست که اگر جایزه میخواهد، باید فیلم حرفهای ــ بخوانید گران ــ بسازد. من در این مسیر با اندک موارد استثنا کاری ندارم و به همین اکتفا میکنم که خواننده این متن با جمله پیشین من موافق است و یا حداقل آن را در سطوحی لمس کردهاست. تبِ فیلم حرفهای/گران تا جایی پیش رفتهاست که صرف حرفهایبودن فیلم برای موفقیت فیلم کافی است و ایرادات فاحش کارگردانی، فیلمنامه و زیباییشناسی کاملا نایده گرفته میشود.
در این مسیر، سازمان سینمایی با شکلگیری هر نوع جشنوارهای که احتمالا همراهِ این روند نخواهد بود مخالفت کردهاست. این مخالفت نیز با بهانههای مختلف، از جمله اشباع جشنوارهها در تهران و اجبار به برگزاری جشنواره در مراکز استانها، صورت گرفتهاست. درصورتیکه انبوهی جشنواره بیهویت و یکدورهایِ دولتی در همین مدت بارها در تهران برگزار شدهاند. البته لازم به ذکر است که هیچ دستورالعملِ مصوبی مبنیبر «جایزهدادن به فیلمهای گران برای گرانکردنِ تولیدِ فیلمها» وجود نداشتهاست؛ بلکه برگزارکنندگان و سیاستگذاران جشنوارهای درواقع با عدمآگاهی از وضعیت و صرفا سوارشدن بر موج هیجانات ــ از جمله: «فیلم کوتاه از فیلمهای بلند حرفهایتر ساخته میشود» ــ به این فیلمها بهای بیشتری دادهاند. از آن طرف نیز، جلوگیری از برگزاری جشنوارههای مستقلْ بهنوعی پتانسیل شکلگیری نگاههای متفاوت را سلب کردهاست (این مورد با قصدِ واضحتری اتخاذ شدهاست). درواقع تنها حساسیت برگزارکنندگان جشنوارههای دولتی بر روی سانسور و حذف فیلمها بوده و در برگزاری جشنوارهها، برنامهریزی روند معمول و دبیرخانهایِ جشنوارهها را با سیاستگذاری و آسیبشناسیْ اشتباه گرفتهاند.
در این بین اگر به سیاهه اعضای انتخاب و داوری جشنوارهها در چند سال اخیر دقت کنیم، اتفاقا به حضور پُررنگ اسامیِ آشنا در حوزهی فیلمِ کوتاه برمیخوریم. در این مسیر خود فیلمسازان و فعالان فیلم کوتاه نیز، با سوار بر موج هیجان، توجه به فیلمها و اسامی آشنا و مرعوب تکنیک شدن، با این رویه همراهی کردهاند. درواقع نبودِ قدرت تحلیل درست وضعیت و دامنزدن به آسیبها و بعد چشمپوشی از آنها یک همدست بزرگ داشتهاست: خودِ ما!
۳. داشتن شانس رقابت در جشنواره خارجی، یعنی دوربین گران
در کنار جشنوارههای داخلی، تب ناگهانی شرکت در جشنوارههای خارجی بهواسطه رشد سریع و کاربری آسان پلتفرمهای اینترنتی به آتشبیار تازه معرکه بدل شد. نبود دانش پخش و بازاریابی فیلم کوتاه و ولع شرکت در جشنوارههای خارجی جوانهایی را وارد این عرصه کرد که فیلمسازی و شرکت در جشنوارههای فیلم را با وزنهبرداران سنگینوزن اشتباه گرفته بودند؛ پس عجیب نبود عدد جشنواره و جایزه و رکوردها تبدیل به نمادی برای کاردرستبودنِ فیلمساز شود. واردشدن برخی تعاریف مندرآوردی به جمعهای فیلمسازی در افزایش تقاضا برای تولید فیلم گران بسیار مؤثر بود. چهطور؟ «اگر میخواهیم در جشنوارههای بزرگ جایزه بگیریم، باید بهلحاظ فنی توانایی رقابت با آثار خارجی را که بسیار حرفهایتر از ما فیلم میسازند داشته باشیم». یعنی فیلم گران با دوربین گران بساز (دوربینهای حرفهای سینمایی بیشترین میزان بودجه فیلمها رابه خود اختصاص میدهند؛ اما مقصود فقط دوربین نیست و استفاده از سایر تجهیزات گرانقیمت در فرایند تولید و پستولید را نیز مدّ نظر دارم). بازیگر حرفهای بیاور تا نواقص فیلمنامه را با شگردهای بازیگری پُر کند و تعداد عوامل فیلم را بالا ببر و عملا لشگری را که برای ساخت فیلم بلند لازم است دنبال دوربین راه بیانداز تا برنامهریزان نخبه جشنوارههای بزرگ فیلمِ تو را هم ببینند. در این مسیر اما باز هم بهجز چند استثنا که اتفاقا فیلمهای بهنسبت ارزانتری هم بودند، باقی فیلمهای موفق با انواع شعارها و فریادِ «ما از جهان سوم آمدهایم»، خودشان و دیگران را فریب دادند. در این بین اگر به تعداد فیلمهای ناموفقی که با دوربین گران و بازیگر آنچنانی و عوامل بسیار ساخته شدند و حتی صدای شکستشان را درنیاوردند دقت کنیم، میزان سرمایه بهبادرفته به اعداد نجومی خواهد رسید. در این مورد هم نیازی به توضیح بیشتر نمیبینم و خواننده متن حتما مثالهای متعددی از فیلمهای مدعی نخل طلا، که درنهایت و در بهترین شرایط از نخستین دوره فلان جشنواره در نیجریه و سومین دوره فلان جشنواره فیلمهای ایرانی و جشنوارههای کماعتبارِ همنامِ جشنوارههای بزرگ سر در آورند، را در ذهن دارد.
در اینجا نیز همان مسیر جشنوارههای داخلی طی شد. توجه کمتر به عناصر بنیادین سینما و داشتن نگاه و ایدههای نو و توجهِ بیشتر به پُرکردن نواقص با انواع پردههای سبز و شخصیتها و حیوانات سیجی[۱] از یکسو و زنانی که بیدلیل مورد آزار قرار میگرفتند و کودکانی که صرفا قربانی تجاوز بودند از سوی دیگر. تا مگر جشنوارهای به مصائب ما ترحمی بکند. بله، درست است. کیفیت فنی حتما نقش مؤثری در انتخاب فیلمها در جشنوارههای مهم دارد؛ اما منظور از کیفیت فنی قدرت فیلمساز در رفع خطاهای فاحش تکنیکی است، نه ساختن آواتار و جنگ ستارگان در قلب تهران. و اگر کن یا ونیز یا لوکارنو ممکن است فیلم گرانی را انتخاب کند، ورای اینکه عامل اصلی انتخابْ کیفیت هنری است و نه صرفا کیفیت فنی، اما به همان میزان و حتی بیشتر در جمع فیلمهای انتخابی چنین جشنوارههایی میشود فیلمهای ارزانی را یافت که با دقت و وسواس ساخته شدهاند. درصورتیکه فیلمهای گران ما رفتهرفته شلختهتر و کمیکتر شدند. چرا؟ ما فکر میکنیم پُستپرداکشن درمان همه امراض است. که نیست. دیدیم که نبود. حالا فکر نکنید فیلمسازان و حامیان فیلم کوتاه ما با مطالعه فیلمهای موفق و شکستخورده و فیلمهای خارجی منتخب و برگزیده جشنوارههای خارجی به اشتباه خود پی بردند و مسیر را تغییر دادند؛ نه. فیلمهای گرانتر ساختند و تصویر ایران و ایرانی را زشتتر و زشتتر کردند و کماکان هم به این کار مشغولاند.
۴. خبر جشنواره خارجی یعنی همه سینما
در همین لحظه که این متن را مینویسم، فیلمسازانی را میشناسم که بعد از کسب اندک موفقیت بینالمللیِ فیلمهای پیشینشان، فیلم بعدیشان را با نهایت پنهانکاری ساختهاند و بعد از گذشت یک سال یا حتی بیشتر از زمان آمادهشدن فیلم و شروع پخش جشنوارهای، چون هنوز موفق به حضور در جشنوارهای نشدهاند، احدی از ساختهشدن آن فیلم باخبر نشده و فیلم را ندیدهاست! اینجاست که باید پرسید دغدغهها و شعارهای دهانپُرکنی که این دست فیلمسازها برای انگیزهی ساخت فیلمشان طرح میکنند کجا فراموش شدهاند؟ فیلم برای مخاطب و اصلاح جهان و تعریف دوباره جهان از نگاه فیلمساز ساخته میشود یا انتشار خبر حضور در فلان جشنواره؟
از این مثال میرسیم به تب انتشار خبر جشنوارهها. خود ما در فیدان مدتی درگیر این تب بودیم. اما لحظهای که متوجه آسیبهای آن شدیم و از تغییر روند انتشار اخبار روی فیدان حرف زدیم، چنان حملاتی را از سوی صاحبخبران شاهد بودیم که در نهایت عطای انتشار خبر و تعداد کلیک روزانه را به لقای آن بخشیدیم و به خودمان یادآوری کردیم که فیدان قرار نبود سایت خبری فیلم کوتاه باشد. این حملات و تئوریهای توطئه بهخوبی نشان میدهد اصلِ مسئله فیلمسازی و هنر چهقدر به فرعِ ماجرا بدل شدهاست. البته باز فیلمسازانی را سراغ دارم که از ابتدا یا سوار این موج نشدند یا خیلی سریع از آن پیاده شدند تا اخبار فیلمهایشان بخشی از این انبوه بیشکل نباشد.
در این بین اما رسانههای دیگر موج سواران اصلی بودند و در رأس آنها وب سایت انجمن سینمای جوانان ایران کماکان هنرنمایی میکند و علیرغم اعتراضهای متعدد از سوی بسیاری، کماکان به انتشار اخبار جشنوارههای کماعتبار و حتی جعلی ادامه میدهد. البته خوشبختانه در چند وقت اخیر، همه ما از این پدیده جانبهلب شدهایم و توجه کمتری به این دست اخبار داریم. ولی بااینحال کم نیستند تعداد فیلمسازانی که به شعبدهبازیهای رسانهایشان ادامه میدهند.
همین تب و سلبریتیشدنهای یکشبه در جمعهای کوچک و حقیر باعث شد بسیاری بهدنبال فیلم جشنوارهای/گران ساختن بیفتند. چرا؟ چون قهرمانانِ این عرصه تمام تلاششان را میکردند تا جایی که ممکن است حرفهایبودن را دلیل موفقیت خود اعلام کنند. چه بسیار فیلمهای کوتاهی که در شهرستانهای کوچک در سودای چنین موفقیتهایی با عوامل و تجهیزات عاریهای از تهران ساخته شدند.
۵. من حرفهای هستم؛ پس دوربین گران، دستیاران زیاد و دستمزد بالا میخواهم
هستند فیلمبرداران فیلم کوتاهی که معروفاند به کارکردن با دوربینهای گران. بهصورتیکه کلا حاضر به کار با دوربینهای دیگری نیستند. و هستند فیلمبردارانی که فیلمسازان را با هزار توجیه و فریب مجبور به اجاره دوربینهای آنچنانی میکنند. چرا؟ باید برای خودشان رزومه بسازند و در رؤیای فیلمبرداریِ فیلمهای بلند سینمایی با دوربینهای آن فیلمها قبلا بهاندازه کافی تمرین کرده باشند. آیا کماند تعداد فیلمهای کوتاهی که بهخاطر نابلدی فیلمبردار در تنظیم درست تنظیمات دوربین، تصویر ضبطشدهشان ایراد فنی دارد؟ آیا کماند فیلمهای کوتاهی که بهخاطر اجاره دوربین و دستمزد دستیاران فیلمبردار، کل بودجه تولید را بهباد دادهاند و در مرحله پستولید با دردسر جدی روبهرو شدهاند؟ سؤال را اینطور مطرح کنیم: چند درصدِ فیلمهایی که با دوربینهای اینچنینی و چندین دستیار فیلمبردار فیلمبرداری شدهاند بهلحاظ فنی و زیباییشناسی نیازی به اینهمه داشتهاند یا اساسا در خروجی نهایی هزینه صرفشده را در قالب کیفیتی که در راستای جهان فیلم است نشان میدهند؟ مسئله فقط فیلمبردارها نیستند. برخی عوامل پُرکار فیلم کوتاه حالا دیگر دستمزدهایی طلب میکنند که میانگین درآمدشان در یک هفته آنها را در گروه افرادی قرار میدهد که از بسیاری مشاغل دیگر درآمد بیشتری دارند. حضور بازیگران حرفهای که حداقل دستمزدشان هم برای بودجه یک فیلم کوتاه رقم سرسامآوری است سمت دیگر ماجراست. چند فیلم کوتاه دیدهایم که حتی بازیگر حرفهایاش هم کمکی به خوبشدن فیلم نکردهاست؟ همان جشنوارهها که در بالا صحبتش را کردیم، چند بار جایزه بازیگری خود را به بازیگرانی دادهاند که نه بهلحاظ حرفهای و نه بهلحاظ روانی نیازی به این جوایز ندارند؟ چرا باید یک فیلم شهرستانی رقم قابلتوجهی از بودجه خود را صرف مسافرت و اسکان بازیگر و عوامل معروفش بکند؟ دلیلش ساده است. فیلمسازی که مدتها بهدلایل مختلفِ ناشی از دور بودن از پایتخت مورد بیتوجهی قرار گرفته حالا مانع جدیدی پیش روی خود دارد: عواملِ کمتر شناختهشده و کمتر حرفهای شهر یا استان محل سکونتش. در این مورد هم انجمن سینمای جوان و سایر پدربزرگهای فیلم کوتاه سکوت اختیار کردند و لژیونرهای شهرستانی ما در جشنوارههای پایتخت فیلمهای گران و بهاصطلاح حرفهای با عوامل عاریهای از پایتخت بودند.
پیش از این اگر پدیدهی مهاجرت فیلمسازان به تهران را داشتیم، حالا همان فیلمهای شهرستانی هم برای دیدهشدن مجبورند تهران را به شهر خود ببرند. این مسئله مشکل دیگری را رقم میزند. فضا برای رشد بازیگران و عوامل فنی در شهرها تنگتر شدهاست. عملا آنها دیگر سهمی کمتر و حاشیهایتر از فیلمهایی که در شهر خود تولید میشوند دارند. چند فیلمساز را میشناسید که بعد از تمامشدن فیلمبرداری، هاردِ حاوی راشها و صدای فیلم را زیر بغل زده و به تهران آمده تا با فلان تدوینگر یا صداگذار حرفهای کار کند؟ همین مسئله باعث شکلگرفتن روندهای بیمار دیگری هم شدهاست. حالا دیگر عواملی داریم که معروفاند به داشتن لابی در هیئتهای انتخاب و داوری جشنوارهها. اگر میخواهی فیلمت شانسی داشته باشد، حتما برو سراغ فلانی چون لابی دارد! و البته این دوستان لابیدار کماکان دستمزد بالا و تجهیزات گرانتری طلب میکنند و حتما هم باید فلان تعداد دستیار داشته باشند.
دستمزد عوامل عاریهای از پایتخت به کنار. فیلمی حرفهای است که عوامل بیشتری دارد. پس بهتر است کارهایی را که قبلا یک تیم کوچک با همکاری و انسجام بیشتر انجام میدادند به تعداد نفرات بیشتر بسپاریم. و در این مسیر، دریغ از کسب توانایی برای مدیریت چنین گروههایی. چرا فیلمسازی که دارد اولین فیلمهای خود را میسازد باید یاد گرفته باشد که با بیست نفر پشت صحنه فیلمش سر و کله بزند؟ من مخالف دستمزد گرفتن عوامل فیلم کوتاه یا ساخت فیلمهایی با عوامل بیشتر بعد از ساخت چندین فیلم کوتاه استاندارد و کوچکمقیاس نیستم. اما دوستان فیلمسازی که در حال خواندن این متناند با این میزان از دستمزد و این تعداد نفرات و اینهمه تکنسین در پشت صحنه فیلم کوتاه راحتاند و بهراحتی میتوانند بودجه فیلمهایشان را تأمین کنند؟ کجاست آن روحیه دوستانه که باعث میشد چند فیلمسازِ همسن با همکاری همدیگر فیلمهای خودشان را بسازند و یاد بگیرند در فیلم بعدی چه کاری نباید بکنند و چه کاری باید؟ آزمون و خطا و تجربه سینما کجاست؟ و فیلمهایی که هنوز با چنین روشی ساخته میشوند و کیفیت لازم را دارند کجای جشنوارههای ملی ما ایستادهاند؟ چه سهمی از عرضه و تأمین بودجه فیلم بعدی را دارند؟ کجاست پلهپله بزرگشدنِ مقیاس فیلمهای یک فیلمساز که بهواسطه میزان تجربه و دانش کسبشده صورت گرفته باشد، نه صرف بودجههایی که میشود دو یا حتی سه فیلم با آن ساخت؟
۶. فیلمساز را به دستِ دفاتر اجاره تجهیزات نسپارید
در هشت سال گذشته، انجمن سینمای جوانان ایران یکی از وظایف بنیادی خود را کنار گذاشت و اعلام کرد که سرعت پیشرفت تکنولوژی از یک طرف و استهلاک بالای تجهیزات در دستان فیلمسازان کمتجربه از سوی دیگر، باعث شده دیگر خرید تجهیزات برایش بهصرفه نباشد. پس تجهیزاتی را که خریداری شده و در اختیارِ دفاتر قرار میگیرد به حداقل و صرفا تجهیزات آموزشی کاهش خواهند داد و از این به بعد فیلمسازان باید برآورد اجاره تجهیزات از دفاتر سینمایی را به برآورد هزینه خود اضافه کنند. اول اینکه نطفهی خود این مسئله پاسخی به تبِ همگامی با تکنولوژی روز بود، بدون پرسش از این موضوع که فیلمسازان ما چهقدر نیاز دارند حتما با تکنولوژی روز و آخرین پیشرفتهای فنی فیلم بسازند؟ مگر با تکنولوژی دو سه سال اخیر نمیشود فیلم ساخت؟ دوم اینکه کسی از انجمن سینمای جوان نپرسید بودجه و تهسیلاتی که پیش از این صرف تجهیز دفاتر میشد قرار است کجا صرف شود؟ جواب این سؤال قطعا بودجه تولید فیلمها نبود، چون انجمن سینمای جوانان ایران تنها بخش ناچیزی از بودجه خود را در طی این سالها صرف تولید فیلم کردهاست.
نتیجه این تصمیم سرازیرشدن فیلمسازان فیلم کوتاه به دفاتر اجاره تجهیزات سینمایی بود. دفاتری که به چندین دلیل درکی از حمایت از فیلم کوتاه ندارند. چرا باید داشته باشند؟ آنها تجهیزات موردنیاز ساخت فیلم را، با این توجیه که تعداد روزِ اجاره همین تجهیزات از طرفِ سریالها و فیلمهای سینمایی بسیار بالاتر و در نتیجه درآمد اجاره آنها بهصرفهتر است، با هزینههای چند برابر بیشتر از پروژههای سینمایی و تلویزیونی به گروههای تولید فیلم کوتاه اجاره میدهند. در همین فاصله زمانی، شرکتهای بزرگ تولید تیزرهای تبلیغاتی با بودجههای سرسامآور رشد کردند و به یکی از مهمترین مشتریهای همین دفاتر تبدیل شدند. همه این معادلات باعث شد هزینه اجاره تجهیزات چندین برابر بیشتر از بودجهای باشد که در ابتدای امر، انجمن قولِ اضافهشدنش به بودجه حمایتی خود را میداد. در روند فعلی در بهترین حالت تا سال گذشته، انجمن یکسوم بودجه تولید فیلمهای کوتاه را تأمین میکرد. این در شرایطی است که انجمن با تأمین تجهیزات همچون گذشته ــ البته تجهیزاتی که حداقل استاندارد لازم برای ساخت فیلم را دارند ــ کماکان میتوانست این هزینه گزاف را از روی دوش فیلمها بردارد. مسئله تجهیزات مانند بسیاری مسائل دیگر در شهرستانها بسیار حادتر است و بارها دیدهام فیلمسازان جوان با صرف هزینههای بیشتر از تهران یا مراکز استانها اقدام به تأمین سادهترین تجهیزات موردنیازشان میکنند، که طبعا هزینه بیشتری هم برایشان برمیدارد. به این مسئله اضافه کنید بودجه اغلب کمتر اختصاصیافته از سوی انجمن برای فیلمهای دفاتر شهرستان را.
جا دارد یک تجربه شخصی را اینجا اضافه کنم. برای تولید یک فیلم کوتاه مشغول برآورد هزینه بودیم. بعد از گفتوگو با سه دفتر اجاره تجهیزات، ارزانترین دفتر همچنان بخش قابلتوجهی از بودجه فیلم را برای اجاره تجهیزات موردنیاز طلب میکرد. در اوج ناامیدی، دوستی به ذهنش رسید به فلانی که مدیرتولید شناختهشدهای بود و با آن دفتر زیاد کار میکرد زنگ بزند تا شاید پادرمیانی او تخفیفی را شامل حال ما بکند. در کمال تعجب دیدیم بعد از وساطت آن دوست، هزینه به نصف تقلیل پیدا کرد! چه تعدادی از فیلمها چنین واسطهایی دارند و چهطور آن دفتر ناگهان نصف مبلغ را تخفیف داد؟ چه معیاری برای قیمتگذاری اجاره این تجهیزات وجود دارد که ارقام آن چنین متغیّرند؟
۷. بحران پیشتولید
یکی دیگر از عوامل هدررفتن بودجه فیلمها پیشتولید اشتباه است. اغلب شاهد فیلمهایی هستیم که در مرحله پیشتولید یا دچار اشتباهات فاحش در محاسبه تجهیزات، تعداد نفرات، هزینههای احتمالی و حتی تعداد روز فیلمبرداری شدهاند یا بهکل مواردی را از قلم انداختهاند و بسیار دستکم گرفتهاند. همه این اشتباهها، حتی با وجود اینکه مدیرهای تولید اخیرا به یکی از عوامل ثابت فیلمهای کوتاه تبدیل شدهاند، باعث میشوند گروه در مرحله تولید یا پستولید با هزینهها و ارقامی روبهرو شود که پیشبینی نکرده بود و حالا بخش قابلتوجهی از بودجه فیلم را باید صرف آن کند. منظورم حوادث پیشبینینشده نیست. بلکه جزئیات و روندی که بهواسطه نبود یک آموزش درست، برنامهریزی صحیح و عاری از هیجان برای رسیدن به فلان جشنواره یا برنامه کاری فلان بازیگر یا تدوینگر و… از قلم میافتند و کار دست گروه میدهند. طبیعی است گروهی که تجربه لازم برای کنترل تولید فیلمی در این مقیاس را ندارد دچار این اشتباهها میشود. روند غلط تولید چنین آسیبهایی را هم بهبار آوردهاست و کم نیستند فیلمهایی که ناگهان با ارقامی دو تا سه برابر بودجه برآوردشدهشان روبهرو شدهاند. هستند فیلمهایی که کماکان بهدلیل تمامشدن بودجه در مراحل مختلفِ پستولید متوقف شدهاند.
این پدیده از دو چیز ناشی میشود. یک، نبود تجربه و آموزش مناسب برای مدیریت پروژه فیلمها و دو، بزرگشدنِ ناگهانی مقیاس فیلمها. فیلمسازانی که قبلا در روندی اورگانیکتر ابتدا چند فیلم کوتاه کوچکتر میساختند و در این مسیر حتی شده با آزمون و خطا مدیریت پروژه فیلمهایشان را هم یاد میگرفتند، حالا برای موفقیت سریعتر یا دیدهشدن در انبوه فیلمهای بهاصطلاح حرفهایتر مجبورند فیلمهای بزرگمقیاستری بسازند. نتیجه اتلاف بودجه فیلمها برای مواردی است که قابلپیشبینی یا مدیریتاند.
۸. تهیهکنندههای فراری
فیلم گران یعنی سختترشدن ترغیب تهیهکننده خصوصی به تولید فیلم کوتاه و سختترشدن تداوم کار آنها. در همین چند سال اخیر، تهیهکنندههایی با رؤیای درآمدزایی و کسب اعتبار از اخبار موفقیت ابتدا با اشتیاق روی چندین فیلم کوتاه سرمایهگذاری کردند و بعد، به همان سرعتی که آمدهبودند، فرار را بر قرار ترجیح دادهاند. علاوهبر فریبی که تعدادی از آنها خوردهاند، بحث اصلی اینجاست که آنها با دورنمایی صادقانه و درست ترغیب به فعالیت در این حوزه نشدند. این دست تهیهکنندهها نخستین قربانی تمام بحثهای بالا بودند و ناگهان متوجه شدند سرمایهشان را بهکلی از دست دادهاند. نه اعتباری در کار است و نه سودی. کسی به آنها نگفته که فیلمساز موفقِ فعلی میتواند در فیلم بعدی کاملا شکست بخورد. او هنوز استاد سینما نیست و بهراحتی میتواند اشتباه کند و فیلم کوتاه اساسا جای بازگشت سرمایه نیست.
حالا به این مسئله فکر کنید که تهیهکننده خصوصی روی چند فیلم ارزان و کوچک و با تشخیص و راهنمایی درست در درک توانایی فیلمساز و ظرفیت فیلمنامه سرمایهگذاری کند. بدترین گزینه محتمل در چنین شرایطیْ ازدسترفتن سرمایهای کمتر است و اگر موفقیتی حاصل شود، قدرت ریسکپذیری و تشخیص او و مسیرهای کسب سود مادی و معنوی برایش روشنتر خواهد شد. فیلم کوتاه ما در چند سال اخیر تهیهکنندههای خصوصی را خواسته و ناخواسته تلکه کردهاست. خب انتظار دارید به سرمایهگذاری ادامه دهند یا موفقیت آنها باعث ترغیب ورود افراد بیشتر به این حوزه شود؟
۹. به نظر کجای کار ایراد دارد؟ فقط گران شدن دُلار
حالا فکر میکنید در چنین شرایطی تنها مقصر این وضعیت گرانی ارز و تحریمها باشند؟ آیا این روند گرانی/حرفهایگری پیش از فروپاشی اقتصادی ــ سیاسی کشور آغاز نشده بود؟ و خب اگر تحریمها و نوسانات قیمت ارز چنان که معرفی میشوند عامل گرانی ساخت فیلم کوتاه هستند چرا با بروز آن تمهیداتی در خصوص جستن راههایی برای ساختن فیلم ارزان در بین فیلمسازان جوان ترویج و اتخاذ نشد. چرا این همزمانی از سوی سیاستگذاران و چهرههای تاثیرگذار تشخیص و موضوع بحث و گفتگو قرار نگرفت؟ چرا کسی نپرسید: حالا که عواملی خارج از کنترل ما ساخت فیلم را گران کرده چکار میشود کرد که فیلمساز چنین بدون حمایت رها نشود و متوجه روشهایی باشد که به کمتر شدن بودجه مورد نیاز برای فیلمش ختم خواهد شد. انجمن سینمای جوان میتواند ساعتها در مورد انواع روشهای حمایت از تولیدش حرف بزند. بالانر گفتم حمایتهای انجمن از همان ابتدای پیدایش این آسیب از ارقام کاذب عقب افتاده بودند و از سوی دیگر توجه انجمن ــ چه در مرحله برگزاری جشنواره و چه حتی کوچکترین مناسبات سازمانیاش با فیلمسازان ــ به فیلمهایی که گرانتر و با تعداد عوامل بیشتری ساخته شده بودند، باعث شد حتی فیلمهای حمایت شده هم دچار همین بیماری باشند. برای منی که بسیاری از فیلمهای نادیده گرفته شده را در سال میبینم، واقعا پیدا کردن فیلمهای با کیفیتی که ارزانتر ساخته شدهاند و صرفا به همین جرم مورد بیتوجهی انجمن، جشنواره و حتی خود فیلمسازان قرار میگیرند اصلا کار سختی نیست. این آسیب وجود دارد و ما میتوانیم دائما نادیدهاش بگیریم، در اصل تنها واکنش بسیاری از ما نسبت به آن همین نادیده گرفتن بوده. این پدیده اتفاق تازهای نیست. حداقل نیمی از دهه پیشین را درگیرش بودهایم. صرفا در چند ماه اخیر داریم به شرایطی میرسیم که دیگر صدای همه حتی گرانسازان و گراندوستان قبلی هم درآمده. واقعا مدیران انجمن سینمای جوان وقتی در طرحهای ارائه شده برای تولید با بودجههای ۲۰۰، ۳۰۰ و حتی ۵۰۰ میلیونی و نه صرفا از فیلمسازان تهراننشین که از یک فیلمساز شهرستانی مواجه میشوند پیش خودشان چه فکری میکنند؟ تا کی موفق خواهند شد خودشان را با دروغهایی مثل تولید مشترک فریب بدهند؟ در واقع این موضوع تولید مشترک برای انجمن یک ایده رو به جلو و در راستای پرورش تهیهکننده خصوصی نبود. زمانی مجبور به این کار شدند که حداکثر بودجه حمایتیشان از بودجه مورد نیاز برای تولید فیلمها عقب افتاد. ابتدا به فیلمساز گفتند: چاره چیست؛ ببین میتوانی باقی بودجه را از جای دیگری جور کنی. ما هم تهیهکنندگی مشترک به شما میدهیم. بعد که این مسیر/ناچاری به یک روال تبدیل شد، مدیران انجمن با افتخار از بهروز شدن روند تولید در انجمن و افزایش تولیدات مشترک سخن گفتند. به نظر شما یک جای کار ایراد ندارد؟
۱۰. خب… نتیجه؟
امیدوارم متوجه باشید که این متن در مخالفت با دریافت دستمزد از طرف عوامل، بهرهگرفتن از افراد در شاخههای تخصصیتر، استفاده از تجهیزات استاندارد و حتی تولید فیلمهایی با بودجه بالا نوشته نشدهاست. بلکه دارد به روند غیراستانداردی اعتراض میکند که در نبود آموزش و مدیریت درست، تغییر معیارهای موفقیت و کیفیت با پدیدههای کاذب و تکبُعدی شدن معیارهای سنجشِ فیلمها و تواناییهای فیلمسازان، مسیر رشد جوانان علاقهمند به سینما را دچار اختلال کرده است. اینجاست که وابستگی سینما به سرمایه و تکنولوژی آن سویه تاریک خودش را نشانمان میدهد. علاوهبر اینکه این وضعیت بحرانی انرژی زیادی از فیلمسازان جوان میگیرد و آنها را در مسیرهای اشتباهی وارد میکند، هستند فیلمسازانی که به نوع دیگری از سینما، متفاوت از جریانهای حاکم میاندیشند و علاقه دارند. روند حمایت و نمایش تکبُعدی باعث نادیدهگرفتهشدن و دلسردی این دسته خواهد شد. نتیجه سینمایی تکبُعدی خواهد بود که از بخت بد روزگار بیمار هم هست. بیمار بار آمدهاست.
بازکردن فضا برای تولید فیلمهای ارزانتر و توجه به معیارهای هنری بهجای تکنیک صرف به تقویت زبان سینما، رشد سالم آن و مسیر هموارتر برای بالندگی جوانان منجر خواهد شد. اینکه حالا میتوان فیلمسازان بیشتری را با بودجههای موجود در سازمانها حمایت کرد و فیلمهای بیشتری تولید کرد آورده دوم ساماندهی به وضعیت تولید فیلم کوتاه خواهد بود. اگر فیلمساز ما متوجه باشد که مخصوصا در ابتدای مسیر باید فیلمهای کوچکتری بسازد و اگر چنین بکند هم باز از طرفِ جشنوارهها و رسانهها سهم اکران و امکان ساخت فیلمهای بعدی مناسبِ جایگاه خودش را خواهد داشت، دلیلی ندارد از همان ابتدا خودش را در چاه مرحله آخر بازی بیندازد. در شرایط فعلی که بحران اقتصادی پا روی گردنِ همه ما گذاشتهاست، همین روند باعث میشود فیلمسازان به تولید فیلمهای ارزانتر گرایش پیدا کنند، چون میدانند کماکان سهمی از امکان پیشرفت خواهند داشت. آنها متوجه خواهند بود که اگر دوربین پیشرفتهای ندارند، کماکان میتوانند روی کیفیت قاببندی وسواس بیشتری بگذارند و کارشان دیده شود. اگر بازیگر حرفهای ندارند، باز مطمئناند که کیفیت فیلمنامه یا کارگردانیشان دیده خواهد شد.
چاره کار در ساماندادن به وضعیت و آموزش راهکارهای درست به جوانهاست. حتی طرح ایدههای رادیکالی چون آماتوریسم هم اگر با پشتوانه فکری کافی صورت نگیرد و اگر واقعا عزمی برای چنین کاری از سوی فیلمسازان وجود نداشته باشد، بهسرعت فیلمسازان را به انحراف کشانده و فاسد خواهد کرد. آماتوریسم نسبتِ نزدیکی با ولنگاری دارد. ساختارشکنی و عبور از قواعد سینما نسبتِ نزدیکی با بیسوادی و فریب دارد. فیلمساختن برای جشنوارههای خارجی نسبتِ نزدیکی با افتادن در دام ابتذال جلب ترحم و زشتنمایی دارد.
واقعا امیدی به مدیران دولتی ندارم. بهنظرم وضعیت بدتر نشود، بهتر نخواهد شد. عواملی چون شرایط اقتصادی و نظارت قهری دست فیلمساز نیست. چاره کار در درک وضعیت و یافتن راهکارهایی کوچک اما کاربردی است. توپ در زمین خانواده فیلم کوتاه است و ما باید فکری به حال خودمان بکنیم. وگرنه شرایط فعلی انتها نخواهد داشت. میبینید که با وجود گرانترشدن ساخت فیلم، کماکان فیلمهای گرانتر و تُوخالیتر ساخته میشوند. حباب کاذب سینما حالاحالاها جا برای بادشدن دارد. در این مسیر اما آنچه از دست خواهد رفت باارزشتر از هر جایزه و تیتر خبر و لایک و فالوئرِ بالاست. سینما به باد میرود و استعداد و انگیزه جوانها.
[۱] CG: Computer Graphics
فیدان در شبکههای اجتماعی