سعیده جانی‌خواه

من و فیدان، یک اشتباه سبز

فیدان برای من با یک پیام شروع شد: سلام جناب آقای سعید جانی‌خواه، از خواندن متن‌هایی که نوشتید بسیار لذت بردیم. باعث افتخار ماست که با هم همکاری داشته باشیم. و من نوشتم: سلام، من هم قطعا خوشحال خواهم شد، فقط یه مشکلی هست، من خانمم و اسمم سعیده است، البته اگه بودن این «ه» برای همکاری مشکلی ایجاد نکنه. از اینجا، سبزهای من و فیدان به هم رسید و یه تنالیته جدید ساخت. من حالا این‌جا بودم تا همون قدر از فیلم کوتاه بنویسم که داستان کوتاه می‌خوندم. دو مدیومی که برای من شاکله‌های دنیای مدرنن. جوان، جسور و پر از ایده… اینجا و پشت این خط‌هایی که در جهان مجازی خونده می‌شه، ما قصه‌های خودمون رو داریم. انتخاب‌هامون، انتظارهامون، تقابل‌هامون، تفاوت‌هامون و بازخوردی که از سمت دیگر این خط‌ها بهمون برمی‌گرده. همه ما، هرجوری که باشیم، گاهی متهمیم. من متهمم به مهربانی، می‌گن برای همه فیلم‌ها خوب می‌نویسه، جواب من اینه: من در فیدان مجبور نیستم چیزی بنویسم، هیچکدوممون از هیچ سمتی فشاری برای نوشتن نداریم، ما در نگاه آزادیم، در رویکرد آزادیم و البته در انتخاب آزادیم و من این پروسه رو چند پله عقب‌تر بردم، بیشتر انتخاب‌های من تا به امروز، مربوط به فیلم‌هایی بوده که امیدوارم می‌کردند، شاید از این به بعد این امیدواری تغییر کنه ولی حتما انتخاب من پابرجا می‌مونه که درباره چه فیلمی، چه چیزی بنویسم و این، من رو به فیدان وابسته می‌کنه. ما می‌نویسیم، خونده می‌شیم و بعد باید آماده شنیدن باشیم. بی‌انصافیه اگه بگید این‌طور نیست، ما همیشه هستیم. آماده دیدن فیلم‌هایی که جایی دیده نشده و شنیدن حرف‌هایی که جایی شنیده نشده. ما دار و دسته مافیایی نیستیم، ما فقط فیدانیم. درست شبیه روز اولی که بذر فیلم کوتاه رو توی گلدونش کاشت، هرکدوممون به سهم خودمون بهش آب دادیم و بزرگش کردیم، بی‌انصافیه گفتن این‌که از اول بزرگ بود. اولین متنی که از من روی فیدان قرار گرفت، تحلیل کارگردانی فیلم کوتاه «حیوان» بود، بار اولی بود که بدون این‌که کسی من رو بشناسه، به سبک نقد نو فقط از روی اثرم مورد قضاوت قرار می‌گرفتم. فیدبک‌ها خیلی خوب بود، از هر دو سمت: از سمت سازندگان و از سمت مخاطبان فیلم. این باعث خوشحالیه، اما فیدبک‌های خوب نگاه دوستانه وارد ماجرای ما نمی‌کنه و از سمت دیگر، عصبیت‌ها، هرگز عصبانیمون نخواهد کرد. ما فیلم‌ها رو قضاوت می‌کنیم نه صاحبانشون رو و انتظار داریم این اتفاق در مورد خودمون هم بیافته و نوشته‌هامون قضاوت بشه، حتی اگه بین ما و شما خصومت حل نشده شخصی‌ای باقی مونده. ما فیدانیم، همین و من یه اسمم، جزئی از کل فیدان و شبیه اسم خاص دستور زبان فارسی، شبیه حلقه اتصال فیدان به باقی ماجرا. توی نوشته‌هامون، یادداشت‌های گروهی پایان سالمون و هر جا که اسم همه‌مون کنار همه، همیشه یا اسم اولم یا اسم آخر به اضافه یه «واو» که قبل از اسمم میاد، مثل اسم ستاره‌های سینما توی تیتراژ آغازین فیلم‌ها: ــــــ ،ـــــــ ،ــــــ ،ـــــــ و سعیده جانی‌خواه. شاید من اشتباه فیدان بودم، یه «ه» که نباید می‌بود و بود، اون «واو» به افتخار جهانیه که من نماینده‌شم، جهانی که یه حرف افتاده رو سرجاش می‌ذاره و من حاصل این ترکیب حروفم که در فیدان موندنی شده، از اون روز تا همین امروز که تولد دوباره فیدانه، من با افتخار تنها خانم تحریریه فیدانم که بودنش، مشکلی برای همکاری ایجاد نکرده. تنها بخشی از ریشه فیدان که یه روزی از سردبیر شنیده: باید بدونی چقدر حضورت در فیدان برای ما مهمه، باید بدونی تو شبیه جنگجویی هستی که هر سرداری دلش می‌خواد توی ارتشش باشه. ممنونم فیدان، ممنونم هادی علی‌‌پناه و باید نام ببرم از مجید فخریان، فرید متین، مازیار تهرانی، امیر رضاپور، امین داوری، میلاد مهیاری، سعید درانی، عطا مجابی و هومن نیک‌فرد. سالیان طولانی به این سال‌ تحویل‌های فیدان…

سعید درانی

چند وقت پیش وقتی در جشنواره‌ای فیلم کوتاه «وال‌ها» را دیدم، با تمام کاستی‌هایش، چیزی در آن وجود داشت که در تمام فیلم‌های آن سانس که یا مثل خودش پرخرج بودند یا ارزان‌تر، وجود نداشت؛ فراتر از آن، در فیلم‌های بلندی که در این مملکت در حال ساخته شدن بودند هم تجربه‌گرایی‌ای مثل آن دیده نمی‌شد. این جسارت و تلاش، شوقی را در من به وجود آورد برای نوشتن درباره این فیلم (اینجا بخوانید). به هر قیمتی باید درباره آن می‌نوشتم، درباره اینکه چه چیزی در این فیلم هست که در سینمای بلندمان نیست. این نوشته در مرحله اول اساسا برای انتشار نوشته نشده بود، اما پس از مدتی قرار شد در جایی منتشر شود که نه تنها آن زمان تنها نشریه فیلم کوتاه (اگر اکنون نباشد) بود، بلکه از معدود جاهایی بود که این تازگی را ستایش می‌کرد و قدر می‌دانست. آن هم در روزگاری که برای موفق شدن کافی ست همچون دیگران باشی، خنثی. فیدان آن جایی بود که آدم‌هایش دردسر را به جان می‌خریدند و به هر قیمتی پای حرف‌شان می‌ایستادند. جستجوگر بودند، در جستجوی جسارت و امیدوار به دیدن سینمایی فقیر. این امیدواری و این امیدواران ولی همیشه در خطر دلسرد شدن قرار دارند، چون در جایی که همه چیز بیمار است، قطعا برخورد با این نقد هم اینگونه خواهد بود. اگر موافقشان باشی، برایشان بی‌دردسر هستی، اگر مخالفشان باشی، ناراحتند از اینکه ستایش‌شان نمی‌کنی. این در واقع مشکل نقدی خواهد بود که خود فیلم‌سازان هم جزئی از مخاطبانش هستند. اما قضیه به این سادگی نیست، اکنون فیدان ۴ ساله شده است و همچنان با قدرت ادامه می‌دهد و امیدوار است. در هر صورت بدون امید نمی‌توان زنده بود و نفس کشید.

هومن نیک فرد

ستاره آهنی و قلبی از طلا

فیدانِ فیلمِ کوتاه

نوشتن برای زادروز فیدان در چهارمین سالگردش از نوشتن درباره فیلم‌ها و جشنواره‌ها راحت‌تر نیست. چرا که انگار باید بنشینیم جلوی آینه و زیبایی‌ها و زشتی‌ها را دقیق‌تر ببینیم. پیش‌آمده که بعد از هرگزارش و پوشش رسانه‌ای از نشست‌های مهم فیلم کوتاه، بازخوردهایی نصیب مدیریت محتوای فیدان بوده و چه بسا این‌ها همیشه چراغِ راهِ فیدان شده‌اند؛ اما در هیات تحریریه ماجرا کمی جدی‌تر پیش می‌رود. به قدری که صنعت «فیلم کوتاه» مهم‌تر از نهال در حالِ رشد فیدان شده و گفت و گوهایِ تحریریه تا گروه تلگرامی فیدان و خانواده‌ای که برای رشد این نهال دور هم جمع شده‌اند، بسط داده می‌شود. به جرأت می‌توانم همه اعضای گروه فیدان ــ خانواده‌ فیلم کوتاه را جزئی از تحریریه و حضورشان را مثمرثمر بدانم. به هرحال زیبایی‌ها کم نیستند و از امتیازات آینه هم همین است؛ که زشتی‌ها را ببینم و قبل از انتشار برطرفشان کنیم. این‌ها را گفتم تا از قول امیر رضاپور بگویم: مخاطب هم بداند که پشت ستاره‌های آهنی فیدان، قلبی از طلا جاخوش کرده؛ و مراقب نهالِ فیلم کوتاه هم خواهد بود.

فیدانِ نقد

فایده نوشتن نقد چیست؟ دلیلی برای خواندن نقد وجود دارد؟ فکر می‌کنم برای هر مخاطبی که رسانه‌های سینمایی را پیگیری کند، پیش آمده که با بعضی حواشیِ ماجرای بین فیلم‌ساز و منتقد برخورد کرده باشد. فرهنگی اشتباه که ریشه در حضور اسم‌های غیر متخصص و مخرب در فضای تولیدات و رسانه‌ای سینمای کوتاه و بلند داشته و سال‌ها به طول انجامیده تا با کمی ملایمت به تدریس نقد فیلم در کلاس‌های آموزشی منتهی بشود؛ درحالی که پاسخ این سؤال‌ها بسیار ساده‌ هستند: فایده نقد در رفع کردنِ «نیاز به مطالعه درباره یک فیلم» است. دلیل هر مخاطبی برای خواندن نقد، دانستن بیشتر درباره یک اثر کوتاه یا بلند است. همه یادداشت‌های یک رسانه معتبر، نکاتی  هستند که منتقد بنا به کار و تخصصش آن‌ها را دقیق‌تر دیده، تحلیل کرده و به رشته تحریر درآورده است. این را هم بگویم که روزنامه‌نگاری با نقدنویسی برابر نیست؛ که معمولا به دلیل پرداخت منتقدها/روزنامه‌نگاران به حواشی دیگر سینما و جشنواره‌ها، به اشتباه با یک‌دیگر قضاوت می‌شوند. حالا با این نگاه، به نظر شما نقدنویسی و مطالعه یادداشت منتقدی که برای نوشتن درباره یک‌سری فیلم‌های حاضر در جشنواره همه فیلم‌های ساخته شده در سال را می‌بیند، بیراه و بی‌فایده است؟ مقایسه خواندن مصاحبه یک کارگردان و توضیحش درباره تکنیک ساخت فیلم و مطالعه یادداشت یک منتقد درباره محتوای ساخته‌ شده، جایگاه فیلم‌ساز، منتقد و مخاطب را واضح‌تر بیان می‌کند. هر سه این گروه از هم می‌آموزند. همان‌قدر که منتقد به اسم یک کارگردان به دلیل استفاده از فلان فرم در ساخت اثرش نمی‌تازد، فیلم‌ساز هم بابت تحلیل تاریخچه همان فرم و نوع کارکردش در اثر حتما به اسم منتقد نخواهد تاخت.

فیدان آموزش

فیلم کوتاه هرچقدر هم پشتوانه مالی و دولتی داشته باشد، بازهم نمی‌تواند از حمایت شخص فیلم‌ساز خارج شود. از زمانی که ایده ساخت مطرح می‌شود، پرزنت‌ها و بازاریابی برای پیدا کردن سرمایه‌گذار تا پس از ساخت که فیلم‌ساز با غولِ بزرگِ پخش دست و پنجه نرم می‌کند، حمایت او از اثرش الزامی ست. در همین راستا شخص فیلم‌ساز باید همیشه به روز و آماده حضور در جشنواره‌های بین‌المللی باشد. حمایت او از اثر ساخته شده، ساخت فیلم‌های بعدی را تضمین و فضای حرفه‌ای را برایش مهیا می‌کند. مطالب سایت فیدان که زیرنظر سردبیر، تألیف، ترجمه و منتشر شده‌اند، فیدان را به یک آموزشکده کوچک برای مطلع کردن فیلم‌سازها از جریان فیلم‌سازی تبدیل کرده. علاوه بر این‌ها، انتشار فیلم‌نامه‌هایی که عموما مورد تقدیر قرار گرفته‌اند تا مطالبی درباره حضور فیلم در جشنواره‌ها، پادکست‌ها، یادداشت‌ها و اخبار تولیدات فیلم‌های کوتاه، بسیار به ارتقای دانش فیلم‌ساز کمک می‌کنند.

فیدان جشنواره‌

نکته‌ای که برای من به عنوان یکی از اعضای خانواده فیدان و فیلم کوتاه جالب و غرورآمیز است، پیشرفتِ هر دوره فضای رسانه‌ فیدان و ایجاد و امکاناتی است که هر سال باعث رشد نهال فیلم کوتاه شده. حتم دارم سال پیشِ‌ رو نیز با وجود چالش‌های مدیریتی که هنوز به سرانجام نرسیده‌اند، پربار و افتخارآمیز خواهد بود. «فیلم‌های کوتاه دیده نشده» نیز اقدام دیگر فیدان است که بی‌صبرانه انتظار تماشای آن‌ها را می‌کشیم.

چهارسالگی فیدانِ عزیزمان هم مبارک

مازیار تهرانی

فلینی‌هایِ پرنده

این روزهایِ ما شباهتِ عجیبی به پارادوکس دروغ‌گویِ اِپیمندیسِ یونانی دارد. اِپیمندیس درباره مردم شهرش گفته: «مردمِ شهر دروغگو هستند». از آنجایی که اپیمندیس خودش هم از مردم شهر است، پس خودش هم دروغگو ست. اگر او دروغگو ست، پس دروغ می‌گوید که مردم دروغگو هستند؛ اگر مردم راست می‌گویند، پس اپیمندیس هم راست می‌گوید که مردمِ شهر درروغ می‌گویند!

نمی‌دانم این واژه «کوچک‌سازی» توسط چه کسی واردِ این شهر و کشور شده، اما به نظرم خیانتِ فوق­العاده عجیبی اتفاق افتاده است. ایده کوچک‌سازیی که دولت مدام از آن سخن می‌گوید دقیقا یعنی چه؟ ظاهرا کم‌کردنِ هزینه‌ها، کم‌کردنِ نیروی انسانی و… اما در واقع یعنی کاستن از همه‌چیز؛ یعنی معیوب کردنِ چرخه, یعنی برداشتنِ چندین چرخ‌دنده از یک موتور. و در نهایت، یعنی نابودیِ!

مدیری اگر مدیر باشد و اگر ذهنی پُر از ایده داشته باشد مجبور است همه‌چیز را بزرگ کند نه کوچک. باید هزینه‌ها را زیاد کند و نیروی انسانی را افزایش دهد. اگر می‌خواهید چرخه‌ای درست باشد پس لاجرم باید به تمامِ سطوحش فکر کنید. حذفِ کوچک‌ترین مهره یعنی مرگ. دولتی که مدام در تلاش است تا خودش را کوچک کند مثل این است که کسی بخواهد خودش را از موهایش بگیرد و بالا بکشد!

ای کاش این ایده فقط در همان دولت باقی می‌ماند اما همه در این حلقه عجیب گرفتار شده‌ایم. یک ملت به دنبال کوچک‌کردنِ همه چیز هستند. اما اینجا یک مورد استثنا هم وجود دارد! فیلم کوتاهی‌ها. کسانی که تلاش می‌کند درباره فیلم‌های کوچک (کوتاه)، کمی بزرگ فکر کنند. چه تناقض عجیبی! تناقضِ عجیب‌تر موجودی به نام فیدان در فیلم کوتاه ایران است!

یک ایده شگفت‌انگیز در علمِ هوش‌مصنوعی وجود دارد به نامِ پِی‌پدیداری (Epiphenomenon) که به ویژگی‌هایی می‌پردازد که درونِ قاعده‌ها ساخته نشده‌اند اما یک پیامدْ از قاعده‌ها هستند. به عنوان مثال آیا می‌توان از یک دونده سرعت پرسید« عدد ۳/۹ در کجا ذخیره شده است که او را قادر می‌سازد ۱۰۰ متر را در ۳/۹ ثانیه بدود؟ » آشکارا این عدد هیچ کجا ذخیره نشده است. زمانِ او نتیجه این است که او چگونه ساخته شده است، زمانِ واکنشِ او چیست و میلیون‌ها فاکتورِ دیگر که همگی وقتی او می‌دود، بر هم کنش می‌کنند. این زمان در بینِ همه یاخته‌هایِ بدنِ او پخش شده است و خودش را تنها در هنگامِ سرعت دویدن آشکار می‌کند. فیدان به دنبال چنین چیزی در فیلم کوتاه می‌گردد. یعنی فهمیدنِ همه فاکتورها.

شاید مهم‌ترین دستاورد این نگاه در فیدان، کوششی است تا ماهیتِ ذاتِ فیلم کوتاه را روشن کند. مثلِ جراحِ مغز و اعصابی که تلاش می‌کند جراحیِ احساسی انجام دهد و میزانِ ساده‌لوحی شما را کم کند! حتی اگر ساده‌لوحانه هم باشد، بی‌تردید تجربه لذت‌بخشی در انتظار مخاطبینش خواهد بود.

گوئیدویِ فیلم‌ساز در فیلمِ «هشت و نیمِ» فلینی، دیالوگی کنجکاوی‌برانگیزی دارد: « می‌خواستم یه فیلم بی‌غل و غش بسازم که دروغی تووش نباشه. فکر می‌کردم حرفایِ ساده‌ای برایِ زدن دارم. چیزی که برایِ همه مفید باشه. فیلمی که کمک کنه به خاکسپاریِ همه اون چیزایی که با خودمون حمل می‌کنیم… اما من کسی هستم که شجاعت دفن کردنِ هیچ چیزو ندارم…»

فرید متین

فیدان برای من با یک شوقِ بزرگ شروع شد. شوقِ بودن در فضای فیلمِ کوتاه. فضایی که نمی‌دانستم اصلا چیست و چه‌جوری می‌شود وارد شد. شوقی که البته از شوق به ساختنِ فیلم ناشی می‌شد و هر روز بیشتر زبانه می‌کشید؛ ولی با ورود به فیدان هدف‌مندتر شد و کنترل‌شده‌تر و یاد گرفت که باید با خودش چه کار کند. تبدیل شد به شوقی برای شناختِ سینما و بعد، فیلمِ کوتاه. شناختی که ممکن است از قِبَلش ساختنی هم در کار باشد. آن روزها، که من تازه دانشجوی کارشناسی‌ارشدِ سینما شده‌بودم و غیر از دانشکده و هم‌کلاسی‌هایم کسی را نمی‌شناختم که بهش چنگ بزنم، فیدان و راه‌یافتن به فیدان مثلِ عروت‌الوثقا بود. تنها امیدی بود که مرا به شوقم نزدیک‌تر می‌کرد و باید دودستی بهش می‌چسبیدم. و همین هم شد. نخستین فیلمِ حرفه‌ای‌ام با کمکِ یکی از همکارانم در فیدان محقق شد و بخشِ اعظمی از یادگیری‌های سینمایی‌ام به‌مددِ نوشته‌ها و حرف و بحث‌ها و فیلم‌دیدن‌هایم با بچه‌ها در تحریریه به‌دست آمد. حالا، که دو سالی می‌گذرد از این‌که من هم عضوی از فیدان‌ام، فیدان برایم جایی برای نزدیک‌ترشدن به فضای فیلمِ کوتاه نیست؛ بلکه جایی‌ست که می‌توانم در آن‌جا دوستانم را ببینم و باهاشان گپ بزنم و چیز یاد بگیرم و کیف کنم.

عطا مجابی

شما از شنیدن اصطلاح «جوان اول» چه چیزهایی به مغزتان رجوع می‌کند؟

کارکرد جوان اول در فیلم‌ها چه بود؟

اول اینکه جوان بود و رشید و البته گاهی هم سرکش.

دوست و دشمن زیاد داشت.

همه را به یک چشم می‌دید و برای برقراری عدالتی که ممکن بود به نظر خیلی‌ها اشتباه باشد می‌جنگید.

از غرور دور بود و اگر اشتباهی می‌کرد می‌پذیرفت و آن را جبران می‌کرد.

برای من… فیدان «جوان اول» فیلم کوتاه ایران است.

دست کم دوست دارم که باشد.

دوست دارم مقابل همه کج روی‌ها و سوتفاهم‌ها بایستد و هر چقدر هم که کتک می‌خورد لبخندش گشاده‌تر و اراده‌اش بیشتر شود.

من این شور جوانی را که هنوز در چهار سالگی‌اش حضور دارد و امیدوارم بیشتر شود را دوست دارم.

تولدش مبارکِ همه فیلم کوتاهی‌های «جوان اول» باشد.

میلاد مهیار

فیدان برای من مثل یک جرقه بود. یک جرقه در دل تاریکی. درست زمانی که در یکی از غریب‌ترین دوران زندگی‌ام قرار گرفته بودم، درست در ته قلب وحشی، در قلمروی زور و اسلحه جایی که منطق و گفت و گو  شوخی‌های مضحکی بودند، درست زمانی که خدمت سربازی در پاسگاهی مرزی تبدیل به کابوسی بی‌پایانی شده بود و ناامیدی مثل خوره وجودم را فرا گرفته بود، فیدان از راه رسید. نه مثل ابر قهرمان‌های فیلم‌های هالیوودی که خیلی کوچک‌تر، ظریف‌تر و باورپذیرتر.  

و حالا تولد چهار سالگی این ناجی کوچک برای من مصادف شده با «آزادی» و عبور از یک مرحله زندگی. البته که هنوز در این تولد دوباره‌ام ناامیدی از رگ گردن به من نزدیک‌تر است ولی شاید بتوان امید داشت به گفت و گو به نقد و به فیدان.

در هر صورت تاریکی هنوز پا برجاست ولی باید جرقه بودن را یاد بگیرم درست مثل فیدان.

به امید روزی که جرقه‌های کوچک به شعله‌های سرکش و سوزنده‌ای تبدیل شوند.

هادی علی‌پناه

تک صدایی. تک صدایی بزرگ‌ترین نفرین‌هاست. چه کسی فیدان را نفرین کرد به تک صدا بودن در فیلم کوتاه؟ بزرگ‌ترین آرزوی من برای سال آینده به راه افتاد رسانه‌ای دیگر حداقل یک رسانه، در کنار فیدان برای فیلم کوتاه است. شاید اینطور دیگر نقدهای مثبت‌مان اینقدر مهربان و نقدهای منفی‌مان اینقدر سختگیرانه به نظر نرسند. پیشنهادها و جمع‌بندی‌هایمان هم حکم مطلق نباشند. بخشی باشند از یک جمع بزرگ‌تر و ارزش و اعتبارشان به کیفیت‌شان مشخص شود نه تنها بودنشان.

پیوند کوتاه: https://www.fidanfilm.ir/?p=14025